بیماریهای هلاککننده و اکسیر زندگی
حال ببینیم چه عواملی انسان را از جریان هدایت الهی محروم ساخته؟ علل محرومیت انسان از جریان هدایت الهی و زندگی متعالی و عوامل انحراف و هلاکت انسان چیست؟ علل تاریکی و پلیدی کدام است؟ عامل شرّ و بدی چیست؟
از چند دیدگاه به آن نگاه میکنیم تا متوجه شوید که همه در اصل یکی میباشند و در حقیقت “سایهٔ یکی”.
دیدگاه اول: منی تاریک و نفس شیطانی که خودخواهی، خودبینی و خودپرستی، خودتوجهی، خودشیفتگی و خودمحوری (...) از مظاهر آنست.
دیدگاه دوم: توهّم که خواب و خیال باطل است. افکار و احساسات دروغین است. توهّم دانستن، توهّم قدرت و توانستن، توهّم دیدن و شنیدن، توهّم خداپرستی، توهّم بودن، توهّم هدایت، توهّم خوبی، توهّم خدا، (...) و توهّم زندگی از آن جمله میباشد. برداشت غلط، گمان باطل و قضاوت عجولانه از نمونههای بارز توهّم است. توهّم، دروغ است و دروغ، توهّم.
دیدگاه سوم: نفرت و بدخواهی. بدکاری، بداندیشی و بدبینی. عدم محبت. تفرقه و جدایی. اضطراب و ناآرامی. تشنج و آشفتگی. تعارض و خشونت. بغض و خشم.
دیدگاه چهارم: فکر و احساس تاریک. تمایلات و علایق شیطانی. ریا و تظاهر. هوی و هوس. خودفریبی و خودباختگی، تردید بدبینانه. دروغ. حرص، حسد، تکبّر، تعصّب، ترس، قضاوت عجولانه، فرار از واقعیت و انواع بازیهای نفس شیطانی و تاکتیکهای هولناک آن.
دیدگاه پنجم: گناه و خطا. برخلاف قوانین و فرامین خداوند عمل کردن. نافرمانی و عدم اطاعت از کلام و هدایت روح الهی و پیروی از اندیشهها و القائات شیطانی.
دیدگاه ششم: تأثیرات پیشین. آثار زندگی گذشته. نتایج کارمایی. عکس العملهای ذخیره شده.
دیدگاه هفتم: تعلّقات و وابستگیها، دانستنیها و داشتنیها.
دیدگاه هشتم: جهل و نادانی. فراموشی و غفلت. ندیدن، نشنیدن و درک نکردن. تاریکی و بیخبری.
دیدگاه...
اینها ابعادی از منی پلید و تاریک و علائم پیروی فرد از جریان باطل و مخرّب شیطانی محسوب میشوند.
امّا چگونه میتوان شرّ و بدی را محو و نابود ساخت؟ چگونه میتوان در مسیر هدایت الهی و بازگشت به حقیقت لایتناهی قرار گرفت؟ زندگی متعالی بر چه پایه و اساسی است؟ سرچشمهٔ خوبی و عظمت چیست؟ چگونه میتوان از رنج و ناراحتی رها شد؟ راه نجات و آزادی روح چیست؟
خداوند متعال از طریق روح خود و به واسطهٔ فرستادگان و منتخبین خود به این سؤالات اساسی و حیاتی بشر یک پاسخ داد. همیشه پاسخ خداوند یکی بود و آن “عشق” بود که در طول زمان، تنها شکل و ظاهرش تغییر میکرد. “به حقیقت در هر لحظه، در هر چیز و در هر جا عشق بورز و به آن نزدیک شو”.
“آشکاری عشق” جوهر تعالیم الهی است. سایر تعلیمات، تفسیر عشق میباشند و چگونگی آشکاری آنرا نشان میدهند. همهٔ مکتبها و روشها شکلی از عشقند. یکی به نظر زیباتر میرسد و دیگری زشتتر. یکی کاملتر و دیگری نارساتر.
بنابراین زندگی متعالی و هدایت شدن در مسیر الهی از دیدگاه انبیاء و اولیاء الهی، “عاشقانه زیستن در حضور خداوند زنده” میباشد. ابعاد و علائم این تعلیم اعظم و این ستون آسمانها و زمین چیست؟ چگونه میتوان عشق به خداوند را آشکار کرد و حضور او را دریافت؟ تسلیم، خدمت، توجه و ذکر نام خداوند، ایمان، محبت، تسلط برنفس و پرهیز از گناه و خطا، سکوت درونی، تفکر و بینش الهی (و...(همهٔ اینها از علائم و ابعاد عشق به خداوند محسوب شده و خود، موجب آشکاری عشق و ظهور حقیقت میگردد. باید، برای خداوند، در اختیار او، در حضور او و به عشق او زندگی کرد. اینست زندگی متعالی و راه رهایی انسان از رنج و اندوه: تسلیم روح خدا بودن، تبعیت از جریان هدایت الهی و پیروی از فرامین روح ربّانی. چنین است که نجات از تاریکی و پلیدی رخ میدهد و وصل به خداوند میسر میگردد.
جهل و نفرت، منی و توهّم، خواب و فراموشی (...) همگی قالبهایی است برای بیان بدی و پلیدی و مظاهر آن.
امّا چگونه تاریکی را نابود کنیم؟ چگونه از شرّ این مکرهای هلاککننده رها شویم؟ منی و خودخواهی چگونه از میان میرود؟ بیداری از چه راهی حاصل میشود؟ برای آشکاری حقیقت، چکار باید کرد؟
همهٔ انبیاء و منتخبین و برگزیدگان پروردگار عالم برای پاسخ به این سؤال آمدهاند. تمام تعلیمات خداوند در جهت حل این سؤال بوده است. کتب مقدّس به این دلیل نازل شد و اساتید حق و معلّمین الهی به این منظور پدیدار گشتند.
همهٔ اینها یک راه را تعلیم دادند. همه در یک کلام، متفقالقول بودند، تنها ظواهر و قالبهای آن “کلام واحد” و “تعلیم اعظم”، متفاوت و گوناگون به نظر میرسد.
آن تعلیم مشترک و نجاتبخش این بود: تبعیت از جریان هدایت الهی و پیروی از روح ربّانی و به بیانی، عاشقانه زیستن در حضور خداوند. اینها دو روی جریان هدایت و بازگشت به خداوند میباشند.
به خداوند عشق بورزید. به خالق خویش از طریق مخلوقش محبت کنید. عشق خود را نسبت به خداوند آشکار کنید. تسلیم، خدمت، توجه و ذکر اسماء، تسلط بر نفس و پرهیز از گناهان، اطاعت محض از خواسته و نظرات معشوق، در هر چیزی معشوق را دیدن و در هر صدایی او را شنیدن و در هر لحظه او را یافتن (...) اینها همه از علائم و عوامل آشکاری عشق و زیستن عاشقانه است. اینها نشانههای هدایت و تبعیت از جریان الهی است. همهٔ ادیان، تفسیر و توضیحی از این عشق و حضور میباشند.
تنها راه نجات از بدیها و پلیدیها و وظیفهٔ اصلی همهٔ ما، آشکاری عشق به خداوند و انتشار حضور الهی(۱) در جهان درون خود و در دنیای بیرونی است.
جوهر و اساس اصول زندگی متعالی نیز همین حضور خداوند و عشق به اوست.
حقیقت، یگانه و یکتاست لیکن در کثرت هستی، بیشمار به نظر میرسد. راههای نیل به حقیقت لایتناهی و حضور زندهٔ او نیز چنین است. مسیر هدایت الهی، یکی است امّا گوناگون دیده میشود. پس بنگرید وحدت را در کثرت تا دریابید آن یگانهٔ یکتا را.
(۱)خداپرستی، خداخواهی، خدابینی، خداتوجهی، خداشیفتگی، خدامحوری و خداگرایی، ابعادی از حضور الهی است. (پ. ا)
منبع: کتاب جریان هدایت الهی
نظر دهید