سنت خواب آفرین ها
زمان بحرانی بود. مردم مایل به حرکت بودند و مرتب میگفتند باید کاری کرد، باید کاری کرد، ولی تاراچیوا جادوگر ایروکوا هیچ اقدامی نمیکرد. او به تنهایی در زیر آلاچیقی ساخته شده از شاخههای درختان در اعماق جنگل نشسته بود. دیگر مردان دهکده در حال رفت و آمد بودند آنها به این سو و آن سو میرفتند، برنامهریزی میکردند و به بحث و گفتگو با یکدیگر میپرداختند. تاراچیوا بههیچکدام از این گفتگوها گوش نمیداد. او در آلاچیق خود راحت آرمیده بود تا راهحلی برای بحران موجود بیابد. اتخاذ چنین روشی برای حل یک بحران بسیار عجیب بنظر میرسد ولی تاراچیوا قبلاً بحرانها و مشکلات دیگری را هم به همین روش حل کرده بود چون او به رؤیاهایش ایمان داشت.
درست چهار زمستان قبل بود که او در مورد این که چگونه و در کجا به شکار گوزن شمالی بپردازد خوابی دیده و به این ترتیب قبیله از یک زمستان سخت و طولانی جان بدر برد. و نیز در تابستان گذشته او روش جدیدی را برای ساختن دام در خواب دید و حالا تقریباً همه شکارچیان قبیله از آن روش استفاده میکردند.
ولی این بحران با بقیه فرق داشت. چون بیگانگان به قبیلة آنها آمده بودند. آن افراد پیراهنهای بلند و سیاه میپوشیدند و از خدای جدیدی بنام «مسیح» صحبت میکردند. آنها از مردم قبیله میخواستند که اعتقادات و روشهای قدیمی خود را تغییر دهند. البته سربازان سفید پوست هم با تفنگهایشان در معیت پیراهنهای سیاه بودند. بعضی از اهالی قبیله خواهان کشتن و از بین بردن همه پیراهن سیاهها بودند. عدهای هم گویی توجهشان به این خدای جدید جلب شده بود. البته تاراچیوا خودش حرف زیادی را در این مورد به اعضای شورا نگفت، چون منتظر بود تا کلمات مورد نیاز از ژرفای درونش به غلیان در آید.
همان شب تاراچیوا خوابی دید در این خواب، خواب آفرین بصورت یک کلاغ سیاه بر او ظاهر شد و به او گفت: «نگران نباش، سفید پوستها نمیتوانند مردم تو را به شورانند، حرفهای آنها مؤثر نیست ولی شما نباید به آنها آسیب برسانید زیرا در اینصورت تفنگ سربازان همراه آنها تعداد زیادی از مردم تو را خواهد کشت.
روز بعد تاراچیوا در شورا حاضر شد و شرح خواب خود را برای رؤسای قبیله و مردم تعریف کرد. آنها بعد از تبادل نظر و صحبتهای زیادی تصمیم گرفتند که از خواب تاراچیوا پیروی کنند. بنابراین افراد قبیله، دیگر به کشیشها آزار نرساندند و مسیحی هم نشدند. آنها به پیروی از آداب و رسوم قدیمی و آموزشهای شمنهای خودشان ادامه دادند.
مدارک تاریخی نشان میدهد که حتی ۱۲۵ سال پس از ورود کشیشان ژوزوئیت به ایروکوا، آنها هنوز قادر به تغییر عقاید این مردم و اغوای افراد قبیله به عدم پیروی از رؤیاهای خود نشده بودند.
ساکنین قبیله ایروکوا خوابهایشان را فراموش نمیکردند. زیرا یاد گرفته بودند که رؤیاهای مستقیم ببینند و آن را مورد استفاده قرار دهند.
دیدگاه روانشناسی نوین در مورد رؤیابینی و خواب آفرینی
به اعتقاد بیشتر مردم امروزی، یافتن «خویشتن متعالی» در سرزمین رؤیاها گویی خیلی عجیب و ناممکن به نظر میرسد. اما در زمانهای گذشته مردم رؤیاهای خود را «دیدار با خدایان» مینامیدند. آنها همراه دعا و نیایش از خداوند میخواستند تا خوابی را برای راهنمایی و هدایت آنها بفرستد. آنها بسیاری از تصمیمگیریهای خود را منوط رسیدن رؤیایی از جانب خدا میدانستند.
از نظر روانشناسی نوین، خوابها میتوانند فرد را به موفقیتهای زیاد برسانند و رؤیاهای اکثر آن مردم را رؤیاهای مستقیم میدانند و معتقدند تعداد کمی از آنها قابلیت خواب آفرینشدن داشتند. روانشناسان نوین میگویند که آن مردمان اعتقاد داشتند که خواب آفرین پدیدهای خارج از وجود آنهاست؛ در حالی که خواب آفرین درون فرد است. درواقع خواب آفرین خود فرد است. زمانی که کسی هویت واقعی خود را پذیرفت، خوابآفرین میشود.
روانشناسان نوین کیستند؟
از سال ۱۹۷۱ هشت روانپزشک به ایجاد یک کانون رواندرمانی همت گماشتند و در آن محل بهبررسی و تحقیق در مورد روشهای جدید معالجه پرداختند. آنها در آغاز، نظریات و فرضیات، مشخص و بهخصوصی در رابطه با این که چه باید بکنند و چگونه رؤیاها را بهگونهای متفاوت از دیگر روانکاوان بررسی کنند، در ذهن نداشتند. بلکه روش آنها این بود که موضوعات مختلف را اول بر روی خودشان تجربه میکردند، سپس بهمرور تجربیات و نقطه نظرات را به بیماران خود منتقل میکردند.
بعد از مدتی که کلیه نظریهها و باید و نبایدهای روان پزشکی را کنار گذاشتند، به این نتیجه رسیدند که نکته مهم این نیست که افراد سعی دارند چه بکنند، بلکه مهم این است که آنها چه کسانی هستند و چه هویتی دارند. پس از آن، آنها به وادی اصلاح و رفع بیماری رفتند، برای این کار اعتقاد به بیماری را کنار گذاشتند و بهجای آن، به بیماران خود آموختند که چگونه زندگی خود را تغییر دهند و خود را متحول سازند.
پس از مدتی آنها موفقیتهایی در کار درمان از طریق رؤیا بهدست آوردند و معتقد شدند که به بزرگترین کشف تاریخ روانشناسی دست یافتهاند و مدعی بودند که روش ابداعی آنها، یعنی «راهکار خواب آفرین»، به رؤیای مستقیم منجر میشود. خواب دیدن مستقیم یک روش طبیعی برای فرد فراهم میکند تا به وسیلة آن بتواند در زندگی کاملتر داشتن، بهخود کمک کند. و از این طریق بتواند هم بر مسائل گذشته و مشکلات قدیمی خود چیره شود و هم از امکانات جدیدی برای دیدن رؤیاهای خود برخوردار گردد.
از نظر علم روانشناسی نوین، خواب دیدن مستقیم و راهکار خوابآفرین، جزو کشفیات این علم محسوب میشود اما بهواقع آنچه آنها یافتند، بازیابی و کشف مجدد پدیدهایست که از آغاز تاریخ و فرهنگ بشر وجود داشته است، قابلیتیست که بهعنوان یک روش جهت کمک به انسان و تغییرات لازم در او، از زمانهای ماقبل تاریخ نیز وجود داشته است.
راهکار خوابآفرین
روانشناسان نوین، «راهکار خواب آفرین» را روشی انقلابی میدانند که قادر است رؤیاها و احساسات فرد را به خدمتش درآورد. درواقع آنها بهوجود یک خواب آفرین (موجودی منفک از فرد) در درون فرد، که او را به خواب میبرد، اعتقاد ندارند بلکه خوابآفرین را از فرایندهای روانشناسی میدانند.
بهگفتة آنها، آیین خوابآفرین پس از ظهور با زندگی فرد تلفیق و ممزوج میگردد، درست مانند حلقههای یک زنجیر که یک به یک ساخته میشوند.
آنها به این نکته اشاره دارند که آیین خوابآفرین حاوی اصول خاص اعتقادی نیست که فرد را ملزم به پذیرش آنها نماید، بلکه حاوی دانشیست که او از تجربیات جدید خود بهدست میآورد. آنها تنها راه یادگیری آیین خوابآفرین را تجربه کردن آن دانستند.
عموم مردم بر این باورند که عنصر ویژهای در درونشان وجود دارد که در ژرفای وجودشان پنهان شده و آن عامل اصلی در خواب دیدن است. این عنصر ویژه، بهعقیده روانشناسان نوین، همان خواب آفرین است که از مجموعة عناصر پنهان در وجود فرد، رؤیاهایی میآفریند تا آن عناصر پنهان را بیدار کند و در واقع داستان رؤیا و شرح ماجرای آن، نقش فرعی دارند.
خواب آفرین کیست؟
از نظر روانشناسان نوین، خواب آفرین برای هیچکس غریبه نیست. او از آغاز کودکی دور و بر همه حضور دارد. مواقعی که کودکی یک مرتبه از خواب میپرد، روی تخت مینشیند و گریه را سر میدهد، با خواب آفرین روبرو شده است. گرچه او میداند که اتفاقی افتاده اما قادر به درک و بروز احساساتش نیست و نمیتواند دانستههای خود را دربارة او با دیگران در میان بگذارد، و تا زمانی که مجدداً بهخواب رود و رؤیای دیگری ببیند، آن اتفاق را بهصورت رازی در اعماق وجودش نگاه میدارد.
آنها میگویند که هر کسی همانطور که خواب میبیند، زندگی میکند و بالعکس، آن طور که زندگی میکند، خواب میبیند. همه افراد دارای یک روان درمان شبانه هستند که به آنها در زمینة احساساتشان کمک میکند، روانشناسان نوین به این راهنمای شبانه، خواب آفرین میگویند.
بهطور قطع هر کسی، زمانی که خواب آفرین بهسراغش میرود، از حضور او و کاری که انجام میدهد، آگاه میشود ولی این نکته را باید بداند که خواب آفرینکار چندانی نمیکند، او فقط زندگی شخص را در کاملترین شرایط، آن طور که میتواند بهترین باشد، نشان میدهد.
ریشه سنتهای خواب آفرین را میتوان در این آواز سرخپوستی یافت:
بخواب، بخواب
در سرزمین رؤیاها، وجود رشد یافتهات
و خانواده آیندهات را پیدا کن
بخواب، بخواب
منبع: علوم باطنی ۴ و ۵
نظر دهید