ارتباط مؤثر یا بیثمر؟
رکسانا خوشابی (کارشناس ارشد روانشناسی – مشاوره)
چرا امروز، برقراری ارتباط با دیگران تا این اندازه مهم تلقی میشود و نظریهپردازان زیادی به آن توجه نشان میدهند؟
ارتباط مؤثر در جامعه، در آموزش و پرورش، در خانواده، در محیطهای کاری و... چه نتایج و اثراتی دارد و اگر ارتباط مؤثر وجود نمیداشت چه مشکلاتی بروز میکرد؟
انسان خواهی نخواهی، موجودی اجتماعی است که ناگزیر به برقراری ارتباط با همنوعان و اطرافیان خود میباشد. ارتباطی که میتواند مفید و اثربخش یا کاملاً مخرب و آسیبزا باشد. هر یک از ما بدلیلی در پی برقراری بهترین و مؤثرترین روابط هستیم؛ اما براستی چقدر در این زمینه موفقیم؟
هر چند بسیاری از نظریهها و کتب موجود، ارتباط مؤثر را برای دستیابی به اهداف شخصی، گروهی یا کاری، و حتی سودمندیهای کلان تجاری مطرح میکند و در پی آنند که با استفاده از فنون و روشهای برقراری ارتباط، به متقاعدسازی دیگران، شکستن مقاومت، جلب همکاری و توافق و سایر مؤلفههای مشابه بپردازند، لیکن ما در اینجا، نه به منظور معرفی ابزاری برای تسهیل رسیدن به خواستههای شخصی یا تجاری، بلکه به هدف اشاره به مهارتی انساندوستانه و متعالی که به درک و نزدیکی و همدلی متقابل انسانها منجر میشود، به این مبحث میپردازیم. مهارتی که این فرصت را برایمان فراهم میکند که لحظاتی را به جای دیگران بیندیشیم، احساس کنیم، ببینیم و بشنویم و از دریچه دید آنها به دنیای پیرامون بنگریم و از این رهگذر هوشیاری، انعطاف، درک و گستره بینش خود را افزون کنیم و البته حتی برای زمان کوتاهی هم که شده از خود، از افکار و احساسات خود فاصله بگیریم.
* * *
آیا تاکنون فکر کردهاید اگر همه روابطی را که با دیگران، اعم از نزدیکان خود یا افراد رسمی و غریبهتر دارید بهبود بخشید، چه اتفاقی میافتد؟
آیا پیش از آن که ارتباط برقرار کنید، درباه بهترین روش برقراری رابطه، فکر میکنید؟
آیا نحوه ایجاد رابطه، برای شما، فرایندی اتفاقی، طبیعی و کاملاً واکنشی است؟
به راستی ایجاد روابط مؤثر و حفظ آن چه فوایدی دارد؟
زمینههای اثربخشی ارتباط مؤثر:
با استفاده از مهارت برقراری ارتباط مؤثر میتوان:
الف - روابط مختل یا نامناسب خود را با دیگران (با همسر، فرزندان، والدین، دوستان مدیر، کارمند و ...) بهبود ببخشیم.
ب - تعامل و درک دوجانبه بین خود و دیگران را افزایش دهیم و سطح رابطه را عمیقتر کنیم.
ج - کارگروهی خود را به نحو مؤثرترین پیش ببریم.
د - در جهت ارتقای کارکرد و توانایی اطرافیان، به حل مشکلات ارتباطی آنها، کمک کنیم.
ه - در اموری که نیازمند همکاری و توافق دیگرانیم، انسان را تشویق به همکاری کنیم.
و - عوامل مزاحم و موانع پیشرفتهای کاری، خانوادگی یا ... را کاهش دهیم.
ز - ... (بند ز را شما کامل کنید)
* * *
چه عواملی در برقراری ارتباط مؤثر، نقش دارند؟
اکثر نشریههای موفقیت، در این زمینه توصیهها و روشهایی دارند که برخی از آنها عباتند از:
۱) گوش دادن پویا
گوش دادن پویا، یکی از روشهای مهم برقراری ارتباط مؤثر است که با "شنیدن" تفاوت بسیار دارد. شنیدن" اغلب با تأمل و فکر کردن، همراه نیست اما گوشدادن پویا، بدین معناست که علاوه بر شنیدن سخن مخاطب، مانند او ببینیم، بشنویم و احساس کنیم.
در این روش، به گفتهها، طرز تلقی و نقطهنظرهای طرف مقابل، گوش فرا میدهیم و دقیقاً توجه میکنیم که او چه منظوری دارد و زمینه ذهنی و باورهای او در مورد حرفی که میزند چه میباشد.
برای اطمینان از درست انجام شدن فرایند گوش دادن پویا، لازم است در حین صحبت به گوینده بازخورد دهیم و بگوییم که از حرفهای او چه برداشتی کردهایم.
بدین ترتیب اگر در برداشت ما اشتباهی رخ داده باشد، مخاطب بلافاصله ما را تصحیح کرده و به درک مشترک میرساند.
متأسفانه بسیاری از مشکلاتی که در راه برقراری ارتباط مؤثر رخ میدهد، مربوط به عدم درک و فهم همهجانبه منظور طرف مقابل است: اگر چه به ظاهر سخن یکدیگر را میشنویم، ولی با توجه به مرجع قیاس درونی خود، آن را تفسیر کرده و سپس واکنش نشان میدهیم، برای همین هم ارتباطات ما اغلب دستخوش خطا و انحراف میشود و روش گوش دادن پویا، کوششی است برای به حداقل رساندن همین انحراف و خطا.
عبارت "گوش دادن پویا"، نتیجه بررسیهای روانشناختی دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میباشد. از جمله افرادی که در این زمنیه نقش برجستهای ایفا کرده، میتوان به "کارل راجرز" اشاره کرد. وی در مقالهای که در سال ۱۹۵۲ در نشریه "هاروارد بیزنس ری ویو" با عنوان "موانع و روشهای ایجاد ارتباط" چاپ شده اظهار کرده: ارتباط واقعی زمانی ایجاد میشود که به خوبی به سخنان مخاطب خود گوش فرا دهیم توجه کنیم او چه منظوری دارد، درباره آن، چه احساسی دارد و آن را چگونه ادراک میکند. راجرز تا جایی پیش رفته که درک همدلانه (ناشی از گوش دادن پویا) را روش مؤثری در ایجاد تغییرات شخصیتی، معرفی میکند.
۲) دوست داشتن خود، دوست داشتن دیگران
جالب است بدانیم برخی از نظریهپردازان معتقدند مهمترین کار برای افزایش کیفیت روابط انسانی، این است که یاد بگیریم خود را دوست بداریم و به عنوان فردی ارزنده و مهم بپذیریم، منظور از این دوست داشتن، خودخواهی و خودبینی نیست، منظور این است که به خود احترام بگذاریم و نخست با خودمان ارتباط خوب، پذیرا و مؤثری داشته باشیم.
بدون احترام حقیقی به خود، نمیتوان ارزش و احترام واقعی برای دیگری قائل شد و بدون داشتن احساسی مبنی بر ارزشمندی دیگری، نمیتوان به روابط اثربخش و دلخواه با او دست یافت. سایر نکاتی که در برقراری ارتباط مؤثر با دیگران مطرحاند عباتند از:
• پرهیز از انتقادهای کوبنده و مخرب
• پرهیز از قضاوت کردن (پذیرفتن بیقید و شرط دیگران، همانگونه که هستند)
• قدردانی از دیگران در مواقع لازم
• در نظر داشتن صفات مطلوب دیگران و دادن بازخوردهای بجا به آنها
• پرهیز از جر و بحثهای بیحاصل و برجسب زدن
• توجه به نیازها و خواستههای افراد و سعی در برآوردن تقاضاهای معقول و سنجیده آنها
• داشتن صداقت و صراحت
* * *
شاید نتوان از برقراری ارتباط مؤثر سخن گفت و اشارهای به N.L.P یا همان برنامهریزی عصبی، کلامی نداشت. مبحث N.L.P، طی سالهای گذشته روشهایی جهت برقراری ارتباط مؤثر ارائه داده است که توجه شما را به بعضی از آنها جلب میکنیم:
همگام شدن:
منظور از همگام شدن با دیگران، رسیدن به توافق با آنها، از طریق همانند شدن با آنهاست وقتی با دیگران همگام میشویم درست مانند آنست که به درون آنها میرویم، در ذهن آنها جای میگیریم و در نتیجه تجربهای مشابه آنها پیدا میکنیم. تجربهای که به درک ما از ادراک آنها منجر خواهد شد. اما چگونه؟
همگام شدن به جند طریق میسر میشود:
الف- همگام شدن در روحیه یا رفتار
وقتی در حالات روانی نظیر بشاش بودن، شور و شوق، خمودگی و نظایر آن، فرد دیگری را الگو قرار داده و درست مثل او عمل کنیم، در روحیه یا رفتار، با او همگام شدهایم.
ب - همگام شدن در زبان بدن
وقتی در شکل نشستن، ایستادن، راه رفتن و حالات بدن، مشابه فردی دیگر عمل میکنیم، در زبان بدن با او همگام شدهایم.
ج - همگام شدن در زبان و کلام
زمانی که تُن صدا، بلندی یا کوتاهی صدا، زیر و بمی صوت و سرعت یا شمردگی کلاممان را مشابه شخص دیگری میکنیم، در واقع در زبان و کلام، با او همگام شدهایم.
د - همگام شدن در باورها و عقاید
وقتی در نظام باورها و عقاید کسی با او شریک شده واحساس او را بیان میکنیم، در باورهای او با او همگام شدهایم.
ه - همگام شدن در تنفس
همآوایی در تنفس، و داشتن آهنگ تنفس مشابه یادگیری، همگامی در تنفس نامیده میشود.
همانطور که ملاحظه میشود، این همگام شدنها، کاملاً عملی، کاربردی و ساده بوده و نیاز به مهارت یا تخصص ویژهای ندارند و در اکثر مواقع قابل پیادهسازیاند، یعنی به سهولت میتوان با اکثر افراد همگام شد و حالات رفتاری، کلامی، تنفسی، بدنی و حتی باورها و عقاید او را الگو قرار داد و شبیهسازی کند.
تجربه پیشگامان و نظریهپردازان N.L.P نشان داده است که مجموعه این همگامیها با فرد دیگر:
اول: این حس را در مخاطب ایجاد میکند که ما شبیه او هستیم و چون شباهت اکثراً موجب کشش، دوست داشتن و حداقل جلب توجه میشود، طرف مقابل به سمت ما گرایش پیدا کرده و برقراری ارتباط با او تسهیل میشود.
دوم: فضا را برای طرح نقطه نظرها و پیشنهادات به طرف مقابل، آماده میکند.
چون مخاطب را میپذیریم و همچون او میشویم، او نیز ما را میپذیرد و فضایی از اعتماد و اطمینان متقابل ایجاد میشود. وقتی مانند دیگران حرف میزنیم، بسیاری از احساسات آنان را درک میکنیم و به فراست درمییابیم که چه پیشنهادی بدهیم و زمان مناسب پیشنهاد دادن کدامست.
سوم: از آنجا که همگام شدن، زمینه تعامل و پذیرش طرف مقابل را فراهم میکند، او ناخودآگاه به ایدههای جدید توجه نشان داده و به سوی بررسی پیشنهادات ارائه شده هدایت میشود و بدین ترتیب سایر امکانات و احتمالات موجود را تاکنون نادیده گرفته، مورد توجه و بررسی قرار میدهد و افق دید خود را خواهی نخواهی، گسترش خواهد داد.
وقتی ما و مخاطبمان در یک پله واحد قرار داشته باشیم، قدم بعدی ما، او را به جهتی که میخواهیم، راهنمایی میکند.
چهارم: اگر همگام شدن به شکل مؤثری انجام شود، توجه ما از خودمان دور میشود. برخی افراد چنین گزارش کردهاند که بیشترین فایده همگامی با دیگران این است که دیگر مجبور نیستند به طرز نشستن، سرعت حرکت، میزان صحبت و دامنه لغاتی که با آن حرف میزنند و غیره، توجه کنند. آنها صرفاً با توجه به حرکات مخاطب خود حرکت میکنند و با او هماهنگ و همزمان میشوند.
شناسایی شیوههای ادراکی: همگام شدن باجنبههای نامرئی دیگران
ریچارد بندلر و جان گریندر که هر دو روانشناس هستند، به بررسی دقیق نقطه نظرهای دکتر اریکسون روانپزشک و ویرجینیا سفیر روان درمانگر پرداخته و به این نتیجه رسیدند که افراد اغلب از سه روش برای پردازش اطلاعات استفاده میکنند. این سه روش در واقع همان شیوههای ادراکی افرادند که عبارتند از شیوه درکی دیداری، شیوه درکی شنیداری و شیوه درکی احساسی.
وقتی بدانیم دیگران چگونه اطلاعات را پردازش میکنند میتوانیم اطلاعات خود را به گونهای انتقال دهیم که با شیوه درک آنها همخوانی داشته باشد.
یکی از سادهترین راههای شناسایی شیوههای ادراکی، این است که به کلمات، واژهها و تصاویری که شخص مورد نظر از آن استفاده میکند دقیق شویم.
کسی که بیشتر از شیوه دیداری استفاده میکند کلماتی را به کار میبرد که حالت دیداری یا بصری در آن به شکلی وجود دارد (به نظر میرسد شما خوشحالید)، اما کسی که از شیوه شنیداری استفاده میکند، بیشتر، کلمات و عباراتی با مفهوم شنیداری به کار میبرد (یک بار دیگر به من بگویید تا بدانم چه منظوری دارید). کسی که از روش احساسی استفاده میکند نیز اغلب کلمات و عباراتی به این صورت به کار میبرد (من مفهوم مورد نظر شما را درک نمیکنم). نکته اینجاست که اگر بتوانیم از شیوه مورد علاقه شخص مخاطب خود استفاده کنیم، او به اقدام، خواسته و پیشنهاد ما، پاسخ مثبت خواهد داد.
در واقع، این روش نیز نوعی همگام شدن است، منتها همگام شدن باجنبهای نامرئی از شخصیت طرف مقابل.
شایان ذکر است که همه افراد میتوانند از هر سه روش یاد شده استفاده کنند و بدون توجه به این که کدام روش را بیشتر میپسندند، در برخی مواقع به روش دیگری روی بیاورند اما به هر حال شیوه غالب اکثر افراد یکی از سه روش است و ما در نقش کسی که طالب برقراری ارتباط است باید این شیوه غالب، و کلاً فرایند استفاده از شیوههای ادراکی را بشناسیم و جهت برقراری ارتباط مؤثر، از آن استفاده کنیم.
* * *
سخن آخر
همان طور که ملاحظه میشود، روشهای برقراری ارتباط، امروزه اشکال سیستماتیک و علمیتری به خود گرفته و برای اموری مثل متقاعد کردن دیگران، غلبه بر مقاومت افراد و نظایر اینها، حتی فرمولهایی وجود دارد که از حوصله این مقاله خارج است و شاید فرصتهای دیگری به آنها بپردازیم. برخی از منتقدین اظهار کردهاند که شیوههای پیشنهادی N.L.P نظیر همگام شدن، شیوههایی فریبکارانهاند، زیرا از راههایی مصنوعی و دروغین که مرجع عاطفی ندارند، روابطی ایجاد و برقرار میکنند تا صرفاً به اهداف و سودهای بیشتر، برسند.
باید بگوییم، ما در اینجا بدنبال نقد یا تأیید N.L.P نیستیم و میدانیم N.L.P نیز نظیر بسیاری روشهای دیگر، ابزارهای به دست میدهد که استفاده صحیح یا غلط از آنها، برعهده خود افراد میباشد (همانطور که از آتش میتوان برای ساختن یا سوزاندن بهره گرفت).
آنچه بیشتر در پی آنیم شاید پاسخ به این پرسش است: که آیا زمانی که واقعاً ضرورت دارد و حتی مرجع عاطفی و قلبی موجود است قادر به برقراری یک رابطه سالم، مؤثر و هدایتکننده هستیم؟ آیا با فرزند، پدر، مادر، همسر و... که قلباً نیز به آنها علاقمندیم روابط صحیح برقرار میکنیم؟ بیاییم بدون توجه به آنچه بیهوده است یک بار دیگر روابط خود را مرور کنیم. با نزدیکان، عزیزان، همسایهها و همکاران خود چه رابطهای داریم؟ چگونه این روابط را اصلاح کنیم و بهبود ببخشیم؟
رابطهمان با خودمان چگونه است؟ چقدر خود را شماتت میکنیم؟ چگونه خود را اصلاح میکنیم؟ چه رابطهای با خالق خود داریم؟ برای بهبود آن رابطه، چه کردهایم؟ چه میکنیم؟ و چقدر فرصت باقی است تا بالاخره کاری کنیم؟
منابع:
۱ – معجزه ارتباط و ان. ال پی، جری ریچاردسون
۲- موفقیتهای کلیدی، براین تریسی
۳– راهنمای کسب قدرت و نفوذ در دیگران، جیمز فلیت.
منبع: علم موفقیت ۵
نظر دهید