با الهام از آیه حزب الله هم الغالبون
با الهام از آیه «حزبُ الله هُمُ الغالِبون»
«بسم الله الرحمن الرحیم پیام صلح است به جهان، به همهٔ تمدنها و فرهنگها. به همهٔ ملتها و همهٔ گذشتگان و امروزیان و آیندگان.»
«بسم الله گفتن یک چیز است و به آن قائل بودن و عمل کردن چیز دیگر. شعار بسم الله یک چیز است و شعور بسم الله همه چیز. فرق این مثل اسم آسمان و خود آسمان است.»
«سخت بودن با بسم الله الرحمن الرحیم گفتن تناقض دارد و روش خداوند نیست. خداوند با بندگان خود حتی با گناهکاران و دشمنان خدا، تا حداکثر ممکن با نرمی و مدارا رفتار میکند. زود عذاب نمیدهد. فرصت میدهد. مچگیری نمیکند و خطای بندگان خود را میپوشاند. ستّارالعیوب است. به آنها امکان جبران و تجدید نظر میدهد. توبه پذیر است و این یعنی نرم و انعطافپذیر است. گاهی حتی دشمن خود را به نزدیک ترین دوست خود بدل میکند و این نرمی است ... نور و ابر و آب از خداوند آموختهاند نرمی را. خوشا بحال کسی که نرمی را یافته زیرا توفیق و برکت و گشایش را یافته است و برکت را از او به ارث بردهاند.»
«اگر مسلمانی پس مهربان و بخشنده باش و اگر نیستی بدان که حقیقتاً مسلمانی را تجربه نکردهای و این اسم است و بیش نیست.»
«خدایی که اسلام راستین ازآن میگوید، خدایی است که در بسم الله الرحمن الرحیم آمده. خداوند بسیار مهربان و بسیار بخشندهای که همه را دوست دارد و به همه میبخشد. این نه آن خدایی است که اسلام تحریف شده معرفی میکند یعنی خدایی کینهتوز و نفرت خواه و جلاد بلکه خدایی است که اسلام ناب محمدی بازگو میکند.»
(توضیح: این متن و موارد مشابهی از این دست، مربوط به مقطعی است که ایلیا میگوید: تلاش کردم تا تغییراتی را در دیدگاههای حزب الله که برای اکثر مردم، معرف اسلام و پرچمدار آن بود بوجود آورم. گروه های راهبردی و نرمافزاری حزب الله را راهاندازی کردم. سعی داشتم محبت و بخشش، آسان گیری و دانش گرایی را در این وادی منتشر و به مبنا تبدیل کنم... اما بعد از مدتی این گروهها را منحل و فعالیت مرکز راهبردی مربوطه را متوقف کردم.)
حزب الله حزب خداست. حزبی که روح آن، مرکز آن و اساس آن خداوند است. حزب الله حزب صالحان است؛ حزب اصحاب خدا، یاران و خدمتگزاران خداوند... همه خدمتگزاران خداوند و عاشقان الهی، همه کسانی که خدا را میخواهند و او را میخوانند، تمامی افرادی که به فکر تحقق اراده و نظر خداوند هستند، آنانکه نام او را میبرند، به یاد اویند و در ارتباط با او هستند، عضوی از خانواده جهانی حزب اللهاند...
خدمتگزاران و محبان الهی همه کسانی که تسلیم خداوندند... همه آنها عضوی از جبهه جهانی حزب اللهاند.
حزب خدا و اعضاء حزب خدا دارای علائمی اند. نشانههای حزب الله راستین، همانا نشانههای خداست... حزب الله بشارت دهنده زندگیست. بشارت دهنده نجات و آزادی حقیقی. حزب الله پیوند میزند و جدا نمیسازد. تعادل را برمی گزیند و افراط را رد میکند. او پا بر خودبینی و تعصب باطل میگذارد و چون خردمندان هر سخنی را میشنود و بهترین را میپذیرد و میرود. حزب اللهی حقیقی آن نیست که صبح و شب مشغول خرج کردن خداوند است و کارش ریختن آبرو و بی اعتبار ساختن نام خداست. حزب اللهی واقعی، آن کسی نیست که خالی از دانایی و معرفت است. او شعاری نمیدهد که از شعور آن تهیست. فریادی نمیزند که از عمل اش خالی است. او خشک و شکننده نیست. نرم و انعطافپذیر است. به آنچه میگوید عمل میکند. باطن اش زیباتر از ظاهرش است. او عضوِ حزبِ اللهای است که بخشنده و مهربان است. پس به نام خداوند بخشنده و مهربان، میبخشد و محبت میکند و در میان مردم بخشنده ترینها و مهربان ترین هاست.[۱] او عادل است و به نام عدالت رفتار میکند... بر نفس خود فرمانروایی میکند. اندیشه و کلام او عادلانه است زیرا خدای او، رهبر او، مولای او و آنکه به او تسلیم است، به عدالت رفتار میکند. محمد (ص)، حزبالله بود. مسیح و موسی و ابراهیم و نوح و آدم حزب الله بودند...
کار حزب الله سلام دادن است، شفا بخشیدن به روح انسان هاست. آرام ساختن قلب هاست. پیوند امتِ متفرق خداست. صلح دادن است و پرورش صالحان. کار حزب الله آشکاری حضور خداوند است آن چنان که همگان را مجذوب و شیفته خداوند سازد و نه آنکه مردم را از خدا و اسم خدا و سایه خدا فراری دهد.[۲] وقتی نسیم اش میوزد مردم باید بوی خدا به مشامشان برسد و عشق به خدا را احساس کنند. او نباید باعث خشم خداوندش شود زیرا یاران خداوند سبب خشنودی و رضایت مولای خویش اند. او معنای کار خود را میداند. هسته توخالی نیست بلکه هسته ایست که باغ الهی در آن پنهان است. اگر قدمی در ظاهر برمی دارد قبل از آن دو قدم در باطن برداشته. وقتی به یاد میآید سلام و محبت و رحمت به یاد میآید. او نمیجنگد مگر آنکه مجبور به آن شود و اگر جنگید، جنگیدن اش برای صلح است. اگر به ناچاری واقعی، به خشونتی ظاهری گرایید، خشونت ظاهری اش توأم با محبتی باطنی است. این خشونت پرمحبت، داروست و آنگاهی است که برای علاج بیماری، راهی بجز جراحی دردناک وجود ندارد.
حزب اللهی راستین برای تحقق تسلیم الهی، برای بازگشت انسان به خداوند و برای بزرگی نام خدا در جهان تلاش میکند... هر که تسلیم خداست عضوی از حزب خداست. هر که تحت سروری خداست عضوی از حزب خداست...
حزبالله، خدا را در سجاده نمازش پنهان نکرده بلکه هر جا که قدم میگذارد و هر جا که نفس میکشد مانند سجاده نماز اوست. لحظه به لحظه زندگی او نمازگزاری و حرکت کردن برای خداست. او به حزب کسی تعلق دارد که «الله لا اله الا هو الحی القیوم» خوانده شده پس زنده است زیرا ربّ او زنده است. زنده مانند زندگان رفتار میکند نه به سان مردگان...
او خدا را و راه خدا را به هزار زبان بیان میکند و نه به یک زبان که ممکن است کسی و حتی خودش هم آن را نفهمد. هماهنگ با زمان و شرایط است و با هر کسی به زبان خودش و به شیوه خودش رفتار میکند، همان طور که خداوندِ او به این طریق عمل کرده است. صد کلمه میگوید لکن در معنا همان انگور را گفته است. هزار نسخه مینویسد اما در پشت همه آنها نوشته شده «لاالهالاالله».
حزب الله وسیلهای در دست خداست... کسی قادر نیست او را بازیچه خود قرار دهد و به بازی بگیرد. او قدرتمند است و قدرتاش از اتکاء به پروردگارش است که حامی و پشتیبان اوست اما اقتدار او وابسته به قیل و قالها نیست. او نیروی خود را از ارعاب و تهدید نمیگیرد بلکه از امید دادن و ایمنی بخشیدن گرفته است...
اعضاء یک حزب به رهبر خود، بیش از مردم دیگر شبیهاند و از نشانههای حزباللهی، شباهت او به خداوند است که انسان مثَل الله است... خداوند نور است و اصحاب خدا اهل نوراند. اهل خدا، بیدارند و از خوابها و چرتهای فراموشی و غفلتزدگی به پا خاستهاند. هوشیار و فهمیدهاند زیرا فهم و هوشیاری به نور حاصل میشود. میبینند و میشنوند و درک میکنند زیرا برخوردار از نور الهی اند پس آنها را نمیبینی که مانند کوران و کران رفتار کنند. میبینند آنگاه قدم برمی دارند، میشنوند و سپس پاسخ میدهند و اگر درک نکنند به قضاوت نمینشینند. جز باطل را محکوم نمیکنند و جز برای تحقق و غلبه حق نمیکوشند.
... حزب الله، خدابین است و خودبین نیست. خود را نمیپرستد و به بهانه پرستش خداوند به تأمین نفسانیات و تمایلات خود نمیپردازد. او خداپرست است نه خودپرست. خودخواهی اش همانا خداخواهی است و خودباختگی اش فقط در برابر خداوند است و بس. حزب الله در هر کار و همه حال با خداست پس خدا با اوست و آنکه خدا با اوست عضوی از حزب خداست.
«خداوند به چه کسی نزدیک تر است؟ به چه کسی بیشتر توجه میکند و رحمت و محبت خاص او متوجه چه کسی است؟ کسی که برضد خدا تبلیغ میکند و با زندگی و کلمات و رفتارهای خود چهرهای زشت، خشن و وحشت انگیز را از او آشکار میسازد؟ یا او که بهترین تبلیغ را از او دارد و زیباترین و جذابترین حالت را از او به جهان نشان میدهد. مبلغانِ خداوندِ خشن و وحشتناک، دشمنان خدا هستند نه دوستان او.»
منبع: کتاب «شیعه علی، مانند علی است»
[۱] هر دینی را اخلاقی است و رفتار ایمان نرمخویی است. حضرت علی (ع)
[۲] به نرمی توان رخنه در سنگ کرد. ضرب المثل فارسی
نظر دهید