درسهای دعا و توکل
«کسی که امکان دعا و توکل را از دست داده مثل شیر بیدندان و عقاب بدون پر است. او یکی از خورشیدهای اصلی زندگی خود را از دست داده.»
ایلیا «میم»
در نظر مردم دعا و توکل و بسیاری از امور باطنی دیگر، شبه واقعیتی است که غالباً واقعیت ندارد پس جدی گرفته نمیشود. کاری رؤیایی است که برای انسانهای ضعیف و نیازمند خوب است. بیشتر برای قوت قلب است و ناامید نشدن نه برای به تحقق رساندن و به تحقق رسیدن. گاهی تمسخرآمیز است گاهی تحقیرآمیز. اگر هم به آن اندک احترامی تو خالی گذاشته میشود، برای راحتی وجدان و خالی نبودن تقدس است. حتی بعضیها خجالت میکشند با صدای بلند دعا کنند چون ممکن است به چیزهای مختلف متهم شوند. بیشتر مردم برای شکست از آن استفاده میکنند تا توفیق. وقتی آنرا بهکار میگیرند که مطمئن هستند کار از کار گذشته و امکان ندارد درست شود، در اوج ناامیدی. از این رو دعای آنان غالباً به نتیجه نه ختم میشود...
در ارتباط با خداوند و واقعیات الهی مانند دعا و توکل و فیوضات، مردم یا منکراند که در صورت انکار محروم از آنند و نخواهند دید آنچه را که انکار میکنند، پس آنرا تجربه نمیکنند. یا باور میکنند، باوری که تردید از اجزاء پنهان است. اینها گاهی میبینند و تجربه میکنند اما با شدتی کم و اندازهای کم چون قدرتِ باورِ تردیدآمیز، اندک است و گاهی هم چیزی برای تجربه کردنشان وجود ندارد. عدة اندکی هم ایمان دارند. اینها عموماً واقعیات باطنی و الهی را میبینند و تجربه میکنند و از آن برخوردارند. و عدهای بسیار کمتر که به آسانی میتوان آنها را شمرد، به یقین کامل و یگانگی و لقاء رسیدهاند. آنان خود حقیقتی باطنیاند و به چشمهای از واقعیات باطنی بدل شدهاند. نمیبینند بلکه دیدنیها را به دیده میرسانند و تجربه نمیکنند که خود موضوع تجربه جویندگانند.
در باورکنندگان دعا و توکل مثل لرزاندن کوه است که میتواند تغییراتی را در سطح کوه پدید آورد. آنها میتوانند در زندگی خود و دیگران اثر بگذارند اما نه تأثیراتی عمیق، میتوانند وضعیتها را تا اندازهای تشدید یا تضعیف کنند اما نه متحول، لکن ایمانآورندگان میتوانند کوهها را جابجا کنند و از میان راه بردارند. میتوانند اوضاع زندگی خود و دیگران را به تناسب قدرت ایمانشان دگرگون سازند و در زیر و سطح زندگی، تغییراتی را بوجود آورند. قادرند وضعیتها را به اوضاع دیگری تبدیل کنند و چیزها را به چیز دیگری بدل نمایند. آنها کیمیاگرانی باطنیاند. اگر قدرت دعای باورکنندگان مثل نیروی بخار است، اقتدار دعای ایمانآورندگان مانند نیروی برق است اما توان یقینداران و متصلان مثل قدرت عظیم هستهای و نیروی ضد ماده و بلکه بیش از این است. آنان عیناً دارای قدرت خلاقه الهیاند. میتوانند بوجود آورند و نابود کنند. وقتی با کوههای مسائل برخورد میکنند در لرزاندن و جابجا کردن کوهها متوقف نمیشوند بلکه قادرند کوهها را محو و نابود کنند یا جاییکه کوه نیست آنرا بوجود آورند. اگر باورکنندگان از آشنایان شاه و ایمانداران از خانواده شاه محسوب میشوند، یقینداران و متصلان، به مقام شاهی رسیدهاند و تاج بر سرند. متصلان یکی شدهاند و یکی هستند و یگانهاند، پس از تمام قدرت و شعور و حضور یکی برخوردارند. آنان قادرند روح دعا و توان دعا کردن را به شایستگان بدهند.
انتخابی از سخنرانیهای ایلیا. میم (رام الله) در شبهای احیاء ۱۳۸۲
متن بازنویسی شده از دنباله کتاب جریان هدایت الهی (از بخش دعا و توکل) استخراج گردیده است
نظر دهید