پروژه تبديل قهرمان به ضد قهرمان!
فرآيند ترور و تخريب شخصيت
امروزه در شيوههاي جديد ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است . در زمانهايي كه نتوان فردي را ترور فيزيكي كرد و يا نبايد افراد مورد ترور فيزيكي قرار گيرند ، سعي ميكنند از طريق عوامل تبليغاتي جنگ رواني و با استفاده از وسايل ارتباط جمعي شخصيتهاي مطرح و مؤثر را به زير ذرهبين كشيده و از راه هاي بزرگنمايي، ارائه اطلاعات ساختگي و جعلي، مدرك سازي، شهادت هاي دروغ، تحريف حقايق، آنان را ترور شخصيت نمايد . اصطلاحي كه امروز براي تروركردن از طريق وسايل ارتباط جمعي يسيار مورد استفاده قرار مي گيرد ، Terrorovision است كه هدف آن ترور شخصيت هاي مهم از طريق به تصوير كشيدن چهره اي ساختگي و دروغين است. به طوري كه. باعث مي شود شخصيت هاي برجسته و بانفوذ، نزد مخاطبان و طرفداران خود دچار بي منزلتي وتخريب چهره شوند .
هدف از ترور شخصيت چيست؟
هدف اساسي در ترور شخصيت، تسخير افکار عمومي و تغيير نگرش و رفتار مخاطبان است. چنانچه تخريب شخصيت و منزلت فرد و تحريف آراء و افکار وي با موفقيت صورت بگيرد و افکار عمومي تبليغات منفي عليه او را باور کنند، نسبت به وي بي اعتماد شده حتي ممکن است عليه او تحريک شوند.از آن گذشته ديگر به سرنوشت وي اهميت چنداني نميدهند.براي همين ميتوان گفت ترور شخصيت پيش نياز ترور فيزيکي است.
ترور شخصيت، همواره در طول تاريخ به شكل هاي مختلف عليه نخبگان، شخصيت هاي برجسته و محبوب، بزرگان و حتي پيامبران و ائمه نيز وجود داشته است و هيچ يك از آنها از چنين اقداماتي در امان نبوده اند. در تاريخ صدر اسلام، ترور شخصيت پيامبر اكرم (ص) يكي از مهمترين تاكتيك هاي عمليات رواني كفار و مشركان براي جلوگيري از دعوت پيامبر به اسلام بود. آنها با طرح انواع اتهامات گوناگون به ساحت مقدس پيامبر و به تعبير قرآن با استفاده از شيوه هاي استهزاء و تمسخر و با هدف كوچك نشان دادن پيامبر(ص) در جهت ناچيز نماياندن دعوت و پيام او اقدام مي كردند. تا در نتيجه به پايين آوردن ارزش و جايگاه اجتماعي او و سرانجام سست كردن پايههاي دعوت او، بيانجامد. از ويژگيهاي اين روش اين بود كه دعوت و صاحب دعوت هر دو در انظار عمومي كوچك و خوار به حساب آمده و بنابراين تأثير مهمي در رسيدن مشركان به اهداف خود داشت.
در واقع در اين روش آلوده كردن اطلاعات طرف مقابل و تخريب شخصيتي و رواني او صورت ميگيرد. اين تخريب ميتواند علاوه بر تأثير مثبت در روحيه افراد خودي و نيروهاي بيطرف، در جهت ايجاد تزلزل در پيروان طرف مقابل نيز مؤثر واقع شود. يعني نه تنها مشركان از گرويدن افراد به پيامبر جلوگيري ميكردند بلكه قصد داشتند موجب تقويت نيروهاي خودشان و دلسردي، نااميدي و گاه ضعف در ميان ياران پيامبر(ص) شوند.
حضرت علي(ع) آنچنان با موجي از ترور شخصيت مواجه بود که تا سالها بعد از شهادتش بر منابر و در خطبه ها او و فرزندانش را لعن و نفرين ميکردند. حتي به قولي، وقتي خبر شهادتش در حالت سجده پخش شد عده اي گفتند مگر علي نماز هم مي خواند؟!
فرمول ترور شخصيت
عاملان ترور شخصيت، براي تخريب و تضعيف شخصيت هاي پر نفوذ و تاثيرگذار، از فرمولي معين و شناخته شده تبعيت مي كنند. اگرچه درصد استفاده از اين فرمول براي همگان يكسان نيست، اما روال كلي آن به شرح زير است. در فرآيند ترور شخصيت كه در ادامه مي خوانيم، ممكن است، الزاماً همه آن براي همگان استفاده نشود اما هر چه فرد مورد نظر موجه تر و دروغ آنها بزرگتر باشد، ضريب استفاده از اين فرمول افزايش مي يابد و حمله به هدف از زواياي زيادي صورت مي گيرد.
گاهي ممكن است، روند استفاده از اين فرمول به همين ترتيب و در طول هم صورت نگيرد. بلكه در مواردي ديده شده است كه به موازات يكديگر فعال مي شوند.
توضيح ديگر آنكه، پسوند «ساز» كه در ميان اكثر آنها ديده مي شود، به اين دليل است كه عاملان ترور همه چيز را مي سازند در حالي كه در اصل، هيچيك از ادعاها، به شكلي كه آنها مي گويند، واقعيت ندارد و تنها ساخته ذهنيات آنهاست.
1-زمينه سازي
(تخريب نرم و غير مستقيم)
به طور كلي دو نوع استراتژي براي تخريب وجود دارد. اولي آن است كه سوژه اي را به عنوان شخصي منحرف معرفي كني و شخصيت آن را مورد ترور و تخريب قرار دهي و سپس براي اثبات گفته هاي خويش، مصداق هايي براي اين ادعا بياوري. اما در پيش گرفتن اين استراتژي به سادگي جوابگو نيست. خصوصاً زماني كه نسبت به عاملان ترور نگاه ترديد آميز وجود داشته باشد و فرد مورد تخريب از اعتبار و اعتماد عمومي سرشار باشد.
استراتژي دوم بر اين اساس است كه مقدمه چيني هاي زيادي انجام دهي، و به قول معروف صغرا كبرا بچيني، عوامل و نشانه هاي متعددي از انحراف را بازگو كني، سپس سوژه مورد نظر را به عنوان يكي از مصاديق گفته هاي پيشين خود معرفي كني.
در اين حالت چون از قبل آمادگي هاي ذهني لازم، به مخاطب داده شده است، موجب مي شود كه نگاه ترديد آميز از روي عاملان ترور برداشته شود. در واقع اين استراتژي يك نوع تخريب نرم و غير مستقيم به حساب مي آيد.
از طريق بستر سازي و مقدمه چيني، دروغ هايي كه در حالت عادي گوش شنوايي ندارند، ضريب باور پذيري خود را افزايش مي دهند.
زماني كه ماشين ترور كليد مي خورد بستري سازي و زمينه سازي و آماده سازي اذهان عمومي حكم استارت ماشين را دارد.
در حالت عادي يك شخصيت محبوب و يك چهره شناخته شده، كه تا ديروز مورد قبول طيف مشخصي از جامعه بوده است، به راحتي تخريب نمي شود و از همان ابتدا قصد عاملان ترور بر ملا مي شود.
در واقع پيش از آنكه فرد، مورد تخريب و تضعيف عاملان ترور قرار گيرد، لازم است آمادگي هاي ذهني براي مخاطب ايجاد شود تا ضريب باور پذيري آنها افزايش يابد.
از همين رو اقداماتي در جهت مقدمه چيني صورت مي گيرد. مثلاً فلان شخص قرار است ترور شخصيت شود. قبل از آنكه خود شخص به ميدان بيايد، ويژگي ها، نشانه ها، خصلت ها، رفتارها و خصوصاً ويژگي هاي بارزش و هر آنچه كه فرد با آنها در ميان افكار عمومي شناخته شده است، مورد هدف قرار مي گيرد. سپس خودش.
مثلاً ويژگي او اين است كه دوستان زيادي دارد. پس، دوستان زياد داشتن به عنوان يك عامل انحراف معرفي مي شود.
در واقع نه تنها خود فرد بلكه ديدگاه ها، تمايلات، نگرش ها، عقايد، و ... و تمام حواشي زندگي فرد مورد سوال قرار مي گيرد. بي آنكه به طور مستقيم از او نامي برده شود، غير مستقيم مورد تخريب قرار مي گيرد.
يعني در ابتدا گفته نمي شود، فلاني بد است، بلكه مي گويند، فلان كار بد است. كه بعد از مدتي بگويند فلاني فلان كار را مي كرد پس او نيز بد است. تا از اين رابطه بتوانند به اثبات گفته هاي خويش برسند.
2-شك سازي
همواره مخاطبان، اطرافيان و خصوصاً گروه اجتماعي فرد، تا پيش از اين، نسبت به شخص مورد تخريب واقع شده، داراي برداشت ها و ذهنيت هاي خاصي هستند. به همين خاطر عاملان ترور تمام تلاش خود را در راستاي در هم شكستن همين ذهنيت هاي قبلي مخاطبان انجام مي دهند. ايجاد بدبيني، شك و شبهه در مفروضات و برهم ريختن معادلات ذهني مخاطبان از اصلي ترين كارهاي آنها مي باشد. به طوري نوع نگاه و نگرش افراد به كلي دچار تغيير شود. حتي كاري مي كنند كه ويژگي هاي مثبت فرد كه اصلاً جايي براي تخريب ندارد، با ديده ترديد نگريسته شود.
3-دشمن سازي (فرضي)
اين يكي از شيوههاي قديمي سياسيون كهنهكار است كه براي بقا و ماندگاري در قدرت از آن استفاده ميكردند . در اين شيوه سعي ميشود تا از طريق رسانهها و مطبوعات، سوژه مورد نظر را در چشم مخاطبان خود ، به شكل يك دشمن نشان دهند . هميشه داشتن يك دشمن فرضي ميتواند اقدامات عاملان ترور را محق و معتبر جلوه دهد و زمينه را براي هر نوع اقدامي فراهم آورد. در چنين مواقعي، وجود يك دشمن فرضي ميتواند سرپوش مناسبي براي اقدامات غير اخلاقي و ناعادلانه باشد.
استفاده از اين شيوه خود ميتواند به تحريك افراد جامعه و تقويت انگيزهاي آنها براي اقدام عليه سوژه مورد نظر كمك كند.
4-خطر سازي
وقتي بگوييم دشمن داريم، پس يعني خطر هم داريم. اين طور القا مي شود كه با حضور چنين فردي در جامعه، خطرات زيادي افراد را تهديد مي كند. بارها و بارها و به شكل هاي مختلف انواع خطرات جاني، مالي، اعتقادي، ناموسي، امنيتي، حيثيتي و ... گوشزد مي شود. وجود خطر از جانب سوژه مورد تخريب، ذهنيتي است كه بايد به مخاطبان القا شود تا از اين طريق احساس خطر و تهديد و ترس در آن ها شكل گيرد. به طوري كه جامعه مخاطب از امنيت خود، يا خانواده، دوستان و همكاران و ... احساس نگراني پيدا كنند.
5-تصميم سازي
حال بعد از خطرسازي، خطر زدايي به ميان مي آيد. در واقع با ايجاد اين حس خطر، يك نوع خلا امنيتي ايجاد مي شود كه در مقابل آن، عاملان ترور براي پر كردن اين خلا، راهكارهايي را بر ضد سوژه مورد نظر ارائه مي دهند.
همه اين اقدامات يعني همان ايجاد ترس و احساس خطر، به منظور بهره برداري براي کسب حمايت صورت مي گيرد. با ايجاد چنين احساساتي، مخاطب تحريك مي شود. و انگيزه آنها براي هر نوع اقدامي در جهت تضعيف و تخريب سوژه موردنظر قوي مي شود. و آنها به خوبي مي دانند كه چگونه بايد رفتار مخاطبان را تحت كنترل خود در آورند و به سوي اهداف و قصدهاي مورد نظر خود راهبرد كنند. از آن پس، سيلي از درخواستهاي ويژه از عموم و مسئولين به منظور اقدام عليه فرد به راه مي افتد.
6-هويت سوزي و هويت سازي
عاملان ترور با اين دغدغه جدي روبه رو هستند كه چگونه مي توان گذشته و سابقه حقيقي فرد را از درون هويت او بيرون كشيد. تمام تلاش ها و اقدماتي كه صورت مي گيرد در همين راستا است. زماني كه فرد داراي وجهه و سابقه مثبت و سازنده اي باشد، كار عاملان ترور را با دشواري روبه رو مي كند.
تحريف ماهيت فرد، از اصلي ترين اقدامات آنهاست، به طوري كه هويت آن در اذهان عمومي تغيير كند. در واقع آنها دست به يك جعل هويت مي زنند و تمام تلاش خود را مي كنند تا اين سابقه را از هويت او پاك كنند. هويت واقعي فرد از بين مي رود، و با تصوير سازي هايي كه انجام مي دهند، هويت جديدي براي او مي سازند. كه اين هويت تخريب چهره و تضعيف فرد را به همراه دارد.
7-تصوير سازي
در سطح جامعه و افكار عمومي، تصويري از فرد مورد حمله واقع شده، ايجاد مي كنند. تصويري خوفناك و منفي، به طوري كه مورد انزجار و تنفر جامعه قرار گيرد. تصويري وارونه و ساختگي كه با واقعيت هيچ ارتباطي ندارد. تصويري كه تنها به ميل عاملان ترور مي باشد.
8-پنهان سازي
پنهان سازي حقايق زندگي فرد، اعمال، رفتارها، ديدگاه ها، غباري تاريك آن را مي پوشاند و از ديده عموم دور مي گردد. كسي نبايد بفهمد كه واقعيت چيست؟ فردي كه تخريب مي شود، حقيقتاً كيست؟ براي چه مورد هدف قرار گرفته است؟
تخريب و ترور شخصيت در قالب افشاگري و روشنگري مردم جامعه و مسئولين و از سر دلسوزي صورت مي گيرد! در حالي كه چنين واقعيت مهمي پنهان مي شود كه تخريب فرد به نفع چه كساني تمام مي شود.
9- بهانه سازي
(برجسته سازي نقاط ضعف)
در اين شيوه، دشمنان در كمين نشسته اند تا نقاط ضعفي را بيابند، و از آن به عنوان حربه تخريب، عليه فرد استفاده كنند و مورد سرکوب روحي و رواني قرار مي دهند. اگرچه از آن به عنوان نقاط ضعف ياد مي شود، اما حقيقتاً نقطه ضعف به شمار نمي آيند بلكه تنها ساخته توهمات ذهني دشمنان مي باشد و عاملي براي بهانه جويي دشمنان به شمار مي آيد. و آن را دستمايه قرار داده و به برجسته نمايي آنها مي پردازند. در واقع آنها دست به يك معادله ناعادلانه مي زنند و عمداً تمام نقاط مثبت و حقايق شخصيت فرد را ناديده مي گيرند.
اغراق يكي از تكنيك هاي آنهاست. عوامل تبليغاتي با بهرهگيري از اين شيوه دست به پخش مطالب مبالغهآميز ميزنند . آنها سعي ميكنند مطالب كوچك را بسيار بزرگتر از آنچه وجود دارد جلوه دهند و همچنين قادرند از مطالب بزرگ به شكلي ضعيف و در زمان ، مكان و جايگاهي كه به چشم نميآيد ، بهرهبرداري كند .
10-متهم سازي
در مدت زمان اندکي انواع و اقسام اتهامات بيپايه و اساس و برچسبهاي دروغين به فرد زده ميشود. شخصيت فرد را با برچسب هاي مختلفي اعم از جاسوس، عامل بيگانه، شورشي، خودفروخته، مدعي دروغين، شياد، كلاهبردار، داشتن فساد اخلاقي، مالي مورد تخريب قرار مي دهند. در حالي كه تنها با به كارگيري شگرد كلي گويي و استفاده از بارمعنايي كلمات، ذهنيتي منفي به مخاطبان القا مي كنند و افكار و قضاوت هاي آنان را تحت الشعاع دروغ هاي خود قرار مي دهند.
عاملان ترور شخصيت از اين باور شرطي شده در ميان مردم «تا نباشد چيزکي مردم نگويند چيزها» سواستفاده مي كنند و آن ها را به سمت اهداف خود سوق مي دهند.
مجريان تبليغات سياه، به شدت از نقاط حساس رواني مخاطبان خود سود مي جويند. با دست گذاشت روي نقاط ضعف مخاطب، اتهاماتي متناسب با آن را به سوژه مورد نظر وارد مي كنند و از اين طريق ضربه مهلك خود را وارد مي كنند. زيرا مي دانند كه از اين راه ماشين ترور، قربانيان بيشتري خواهد داشت.
همانطور كه قبلاً هم اشاره شد، از اين تكنيك به عنوان بهره گيري از عاطفه گيرندگان پيام ياد مي شود. تكنيكي كه از ساير روش ها قدرتمندتر و كارسازتر است به طوري كه حتي بدون داشتن استدلال منطقي، به سرعت مي تواند تحت باور مخاطبان خود در آيد.
11-پرونده سازي
با كشاندن فرد به زندان، تشكليل پرونده، دادگاهي كردن او، وجهه و اعتبار او را زير سوال برند. در حالي كه بسياري از پرونده هاي روشنفكران و متفكران، اهل قلم، شخصيت هاي فرهنگي، جنبه سياسي و امنيتي نداشته است. با چنين پرونده سازي هايي قصد بر اين است كه طيفي از جامعه وابسته به فرد مورد نظر، مورد تضعيف قرار گيرد.
12-پاپوش سازي
(جرم سازي، مدرك سازي، جعل اسناد)
زماني كه نتوان نقاط ضعف برجسته اي را پيدا كرد، در تاييد اتهامات ساختگي شروع به مدرك سازي، جعل اسناد، ساختن شاكيان خصوصي، شهادت هاي درغين عليه فرد مي شود. تا از اين طريق دروغپردازي ها، وجه قانوني پيدا كند.
يکي از توطئه هايي که در سازمانهاي جاسوسي دنيا مانند سيا و موساد کاربرد فراوان دارد پاپوش درست کردن است.يعني به شکلي ساختگي شرايطي فراهم آورند که فرد يا کشوري را متهم جلوه بدهند. از شيوه هاي مورد استفاده:
• جعل اسناد
جعل و تقلب در اسناد و مدارک و تصوير به منظور مدرک سازي و وارد کردن اتهام يا تخريب کردن وجهه. چنين توطئه هايي، از ترفندهاي سازمان هاي اطلاعاتي در سراسر دنياست.
• شاكي خصوصي
تحريک فرد يا کساني براي اقامه دعوا از شخص يا کشوري آن هم بر اساس دليلي واهي و بي اساس يا بر پايه مدارک جعلي.
• شهادت دروغ
به دروغ عليه فردي در مجامع رسمي شهادت دادن و يا قسم دروغ خوردن.
• اتهام فساد اخلاقي
از انحرافات اخلاقي او سخن به ميان مي آيد و زندگي خصوصي فرد وارد مي شوند. به دروغ و کذب به فرد نسبت هاي ناروا ميدهند. و حتي براي اثبات گفته هاي خويش افرادي دست نشانده را علم مي كنند تا از فرد به دليل فساد اخلاقي شكايت كنند و شهادت دهند. نمونه چنين شيوه ترور شخصيت را مي توان در سيره بزرگان يافت.
كنيز زيبا رو و طرح ترور شخصيت امام موسي کاظم (ع)
هارون در پي ناموفق ماندن در نقشه هاي بي شمار خود عليه موسي بن جعفر عليه السلام دست به يک ترفند جديد زد: کنيزي زيبا روي به زندان حضرت فرستاد تا خدمتکار ايشان باشد تا از آن به بعد هر اتهامي که را كه خواست، به حضرت وارد سازد. حضرت آن کنيز را بازگرداند و با قاطعيت تمام فرمود: " شما هستيد که با اين چيزها خوشحال مي شويد! من به اين امور احتياجي ندارم". هارون لبريز از خشم و غضب گفت:کنيز را به زندان برگردانيد و به حضرت بگوئيد: ما شما را با رضاي خاطر خودتان دستگير و زنداني نکرده ايم تا در برنامه ريزي، ملاحظه خواست شما را بکنيم. دستور اجرا شد و پس از مدتي هارون گفت:آهسته از روزنه نگاه کنيد که حضرت با کنيز زيباروي چه مي کند! مأمور لحظه اي رفت و برگشت و گفت: قربان کنيز، روي زمين به سجده افتاده و گريه مي کند و فرياد مي زند: “قدوس، سبحانک، سبحانک!”
هارون گفت: به خدا قسم، کنيز را سحر کرده است. او را حاضر سازيد. وقتي کنيز را آوردند، حالتي عجيب داشت. سخت مي لرزيد و نگاه خود را به آسمان دوخته بود.
هارون پرسيد:چه شده است؟ کنيز گفت: امام نماز مي خواند و پس از نماز به ذکر خدا مشغول بود که به حضرت گفتم: آيا کاري نداريد که برايتان انجام دهم!؟حضرت فرمود: خواسته اي از تو نداريم. گفتم:من را براي خدمتگزاري به شما به زندان فرستاده اند.
حضرت با اشاره فرمودند: “ فما بال هولاء؟ ” (پس اينها چکاره اند؟) وقتي نگاه کردم باغي سرسبز و بي انتها بود و خدمتکاراني مؤدب و با وقار به صف ايستاده و آماده خدمت با لباسهايي پرجلال و جبروت که نمونه هايش را نديده بودم.
از اين صحنه به سجده افتادم و در برابر خالق يکتا که اين همه بندگان خوب خود را به مِهر مي نوازد، تقديس نمودم و بر حال زار خود گريستم.
هارون براي جوسازي گفت:اي خبيث! شايد در سجده خوابت برده و مناظري ديده اي؟!
کنيز گفت: نه والله. آنچه ديدم قبل از حالت سجده بود.
هارون گفت:او را ببريد و سخت مراقبت کنيد تا اين راز را با کسي در ميان نگذارد.
به آن کنيز گفتند چرا به سجده افتادي؟ گفت: آنها را که ديدم، به من نهيب زدند:اي جاريه، از عبد صالح خدا فاصله بگير. بدينسان اين کنيز که حالت روحي عجيبي پيدا کرده بود و عشق الهي به برکت حضرت در وجودش شعله کشيده بود.
13- بدل سازي
آمران و عاملان ترور افرادي مشابه با فرد مورد نظر از جهت نوع رفتارها، ديدگاه ها، حتي تشابهات ظاهري، اما با اعمال انحرافي رشد مي دهند. در اين زمان شخص يا اشخاصي ديگر، با همان نام و نشان مدعي مي شوند. شخص بدل، با سواستفاده از اعتبار و نام فرد اصلي، انواع انحرافات اخلاقي، مالي، عقيدتي و ... را ايجاد مي كند. به طوري كه به پاي سوژه اصلي تمام مي شود.
بدل سازي و تشابه سازي يکي از روشهاي توطئه استکباري، ايجاد مشابهت سازي بويژه در حوزه هاي مذهبي و اعتقادي و معنوي به قصد تحريف و انحراف از اصل است. فرقه بهائيت يکي از اين ترفندها بود که توسط انگليس به اجرا درآمد که با سوء استفاده از غيبت امام زمان (عج) عده اي از مسلمانان را فريفت و به پيروي از يک مدعي دروغين واداشت.
با ايجاد تشابه سازي از فرد و رفتارهاي او، نوعي پس ماندهاي ذهني منفي در مخاطبان شكل مي گيرد. با اين شيوه، چنين شكي ايجاد مي شود كه اگر چيزهايي شبيه به اين دچار انحراف هستند پس بعيد نيست اين يكي هم همين طور باشد.
14-بدنام سازي
نام شخص را خراب كردن و بدي ياد كردن، سر زبان ها انداختن، توهين و بي حرمتي كردن، تهمت زدن،
به طوري نام فرد به همراه انسان هاي پليد، كثيف، شيطان صفت و ... تداعي شود.
15-تواب سازي
در دهه پنجاه در حکومت محمد رضا شاه و بعد از انقلاب خصوصا در دهه ۶۰ در نظام جمهوري اسلامي، يکي از مهمترين اهداف سياسي اعترافات عمومي و مطبوعاتي که توسط بازجويان دنبال مي شد، تبديل "قهرمان" به "ضد قهرمان" بود.
رژيم شاه، از سوي ديگر تمام هدف خود را بر"قهرمان شکني" قرار داده بود.
در اين مصاحبه ها فهرست انحرافات بلند بود و موضوعات اعتقادي، اخلاقي (اعم از جنسي، اعتياد، رشوه خواري و غيره)، وابستگي مستقيم به دولتهاي خارجي و غيره را در بر مي گرفت. با اين وجود، اعتراف کنندگان هميشه تنها يک دليل براي توجيه انحراف خود ارائه مي کردند: انحراف ايدئولوژيک. انحرافي که براي متفکران و مبلغان پرشور تمامي ايدئولوژي ها، امري دروني و پايدار قلمداد شده و مستقيما به هويت فرد ارتباط پيدا مي کند.
نظام شاهنشاهي که هدف اصلي اش از اعتراف گيري، بي اعتبار کردن گروه اجتماعي فرد بود، بدين ترتيب در نظام جمهوري اسلامي، ، تنها قبول و بيان اشتباهات گذشته کفايت نمي کرد و شخص مي بايست از نو نشان داده شود.
در قالب سياست تواب سازي، بازجويان زندانيان را نه تنها مجبور به نفي گذشته شان مي کردند، بلکه گاهي حتي از ايشان مي خواستند تا عليه همرزمانشان به اقداماتي عملي دست زنند.
چنين امري تنها با قطع پيوند ميان فرد و گروه اجتماعي اش در زمان حال، ميسر مي شود. در نتيجه اولين و مهمترين تاکتيک براي تواب سازي قطع هرگونه پيوند با گروه هايي است که در گذشته فرد به آنها تعلق داشته است.
هدف اصلي از اعتراف گيري، علاوه بر بي اعتبار کردن گروه اجتماعي فرد، تحريف ماهيت فرد است، به طوري كه هويت آن در اذهان عمومي تغيير كند.
16- بي اعتبار سازي
همه اين اقدامات طي مي شود، تا در نهايت به بي اعتبار شدن سوژه مورد نظر بيانجامد. به طوري كه ديگر آن وجهه و شان و منزلتي فرد از ميان برود و شخص ديگر نفوذ و قدرت و مقبوليت خود را از دست بدهد.
17- منزوي سازي
بعد از فرآيند بي اعتبار سازي، قصد بر اين است كه شخص از صحنه كنار رود و در اذهان عمومي به فراموشي سپرده شود.
18-ترور شخصيت پيش نياز ترور فيزيكي!
هدف اساسي در ترور شخصيت، تسخير افکار عمومي و تغيير نگرش و رفتار مخاطبان است. چنانچه تخريب شخصيت و منزلت فرد و تحريف آراء و افکار وي با موفقيت صورت بگيرد و افکار عمومي تبليغات منفي عليه او را باور کنند، نسبت به وي بي اعتماد شده حتي ممکن است عليه او تحريک شوند.از آن گذشته ديگر به سرنوشت وي اهميت چنداني نميدهند.براي همين ميتوان گفت ترور شخصيت پيش نياز ترور فيزيکي است.
تبليغات سياه و سياه نمايي رسانه اي
مجريان ترور شخصيت با استفاده از تبليغات سياه و بهره گرفتن از رسانهها توانايي سياهنمايي يا بزرگنمايي كاري را دارند كه در اصل اتفاق دليلي براي اثبات آن و يا روشن كردن مصاديق زشت يك عمل به دست نميآيد.
با حاشيهسازي و پرداخت غلوآميز رسانهها مي توان از يك اتفاق كوچك فاجعهاي بزرگ ساخت كه جبران كردن خسارت آن از عهده هيچكس بر نميآيد. به همين علت ترور شخصيت، يكي از روشهاي نهادهاي قدرت براي بهانه جويي و حذف ديگران از عرصه جامعه است. به طوري كه تمام تلاش خود را مي كنند تا در برابر اذهان عمومي، شخصيت مورد هدف را، درهم بشكنند.
• نشان دادن تصوير وارونه و مخوف از فرد و ساختن معرفي نامه هاي غير واقعي از او
• ساخت فيلم هاي مونتاژ مستهجن، غير اخلاقي زندگي فرد
• ساخت فيلم هاي اعتراف، پخش تصاوير شاكيان خصوصي و شهادت هاي دروغ عليه سوژه مورد هدف
• بدل سازي از ديدگاه ها و نظريات فرد و تحريف آنها
• تقليد صدا
• بدل سازي از سوژه مورد نظر
• عکس هاي جعلي
• پخش تصاوير مستهجن
• ترويج فرهنگ بذلهگويي، تمسخر و تحقير، جوك سازي درباره سوژه مورد تخريب
• چاپ مطالب سراسر تهمت و افترا
جرم بي مجرم
شايد آنقدر اين جرم وحشتناک، بيرحمانه و بازخوردش وسيع است که نميتوان براي وقوع آن مجازاتي تعيين کرد. اما با اين وجود ترور شخصيت، جرمي است بيمجرم.
ترور شخصيت با انديشه تروريستي صورت ميگيرد و اگرچه خوني بر زمين ريخته نميشود اما ارزشمند تر از خون يعني روح و روان و حرمت فرد مورد تعرض و حمله قرار ميگيرد. نکته مذموم ديگر اين است که در اين جنگ نابرابر فرد مورد ترور واقع شده توان دفاع از خود ندارد زيرا وقتي موج شايعات و تبليغات منفي عليه او به راه ميافتد، جبهه اي مشخص و دشمني آشکار وجود ندارد که بتواند از آن شکايت يا افشاگري کند.
در دنياي سياست، ترور شخصيت يک تاکتيک شناخته شده است که البته به شدت مورد انزجار افکار عمومي است. با اين حال در طول تاريخ، اين حربه بارها مورد استفاده قرار گرفته است.
ازآنجا که هزينه آن براي استفادهکنندگانش از ديگر رفتارها براي سرکوب مخالفان کمتر است، شيوع بيشتري دارد. اين شيوه در دوره تسلط فاشيست هادر اروپا رواج بسياري داشت. نمونه اين دست ترورهاي افراطي در تاريخ معاصر آمريکا هم يافت مي شود. در زمان رياست جمهوري جوزف مک کارتي و در دوران جنگ سرد بسياري از کارمندان دستگاههاي دولتي، روشنفکران، نويسندگان و هنرمندان برچسب کمونيست بودن خوردند و بسياري به اتهام فعاليتهاي ضد آمريکايي در کميته «HUAC» بازجويي و محکوم به توقيف اموال و عدم فعاليت شغلي شدند. در آن دوران، اتهامهايي بدون سند و دليل عليه شخصيتهاي مختلف مطرح ميشد تا با ايجاد فضاي تبليغاتي منفي، آنان را بياعتبار سازند. اکنون نيز در سطح بين المللي رسانه هاي جمعي وابسته به کانونهاي قدرت با زيرکي بيشتر و غير محسوس به ترور شخصيت مصلحان و متفکران مستقل مي پردازند.
اسلام چه ميگويد؟
از نظر احكام اسلامي چنين اقداماتي كاملاً مردود است. در قانون اسلامي نيز نميتوان بر حسب گمان هاي شخصي، به استناد شايعات و حتي اظهارات بيپشتوانه اعلام جرم يا انتصاب اتهام كرد و حقوق و شخصيت انساني و اسلامي بنده مومن را مورد سوال قرار داد و بلكه زير سوال برد چنانکه در همين رابطه قوانين محكم و مستدلي در ارتباط با تهمت و افترا خصوصا به فرد مومن در اسلام موجود است.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت ا... خامنه اي به كرات در ديدار با مسئولين به اين موضوع اشاره كرده اند. چنانچه در بيانات ايشان مي خوانيم كه:
«اتهام، آبرو ريزي و ايجاد شايعه براي افراد، برخلاف احكام اسلامي است...در جامعه اسلامي، حيثيت افراد نبايد مورد تلاعب دست افرادي قرار بگيرد كه هيچ احساس مسئوليتي نميكنند... آبروي افراد را بردن، اتهام به افراد وارد كردن، اشخاص را بدون دليل - از مسئول و غيرمسئول - زير سئوال بردن، درباره آنها شايعه ايجاد كردن، چيزي است بر خلاف احكام اسلامي؛ بر خلاف شرع اسلامي است؛ بر خلاف رويهي اسلامي است»
در قرآن كريم نيز مي خوانيم:
وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً
و کساني که مردان و زنان مومن را بي آنکه مرتکب [عمل زشتي] شده باشند آزار ميرسانند، قطعا تهمت و گناهي آشکار به گردن گرفته اند. ﴿احزاب- 58﴾
نظر دهید