مفهوم یابی
در برخورد با چیزها سئوال کن یعنی چه و مفهوم را بیاب. و اینگونه جریان شناخت باطنی را در زندگی ات پدیدار کن. برای یافتن معنا تلاش کن آنگاه حتی اگر معنا را پیدا نکنی معنا تو را می یابد.
شناخت مانند دانه ایست که پوست آن صورت است و مغز آن معنی. پوسته را بشکن و مغز را بخور. به باطن امور توجه کن و آنرا بفهم در این حال رابطه باطن تو با باطن هستی برقرار می شود و جریانی زنده میان این دو برقرار می گردد.
به آنچه مواجه می شوی گوش کن، به اعماقش گوش کن، بفهم که چه می خواهد بگوید. به پشت پرده هایش نظر افکن و ببین او کیست و منظورش چیست؟ به صورت ها اکتفا نکن و سیرت ها را نگاه کن. از بیرون چیزها بگذر و به درون چیزها برو.
اول از مهم ترین امور شروع کن و آن ها را به فهم برسان. از خودت و از ضروری ترین ابعاد زندگی ات شروع کن. از کلامت که اثری تعیین کننده بر سرنوشت تو دارد. از اندیشه ها و بینش های بنیادی. از عادات و اعمال و روابط. از قالبی که در آن هستی و نقشی که در اجتماع و خانواده ات پذیرفته ای. از آنچه در زندگی ات به کرات تکرار می شود. اول به سراغ تعیین کننده ترین عوامل زندگی ات برو. به اصل ها بپرداز و فرع ها را کنار بگذار. به حساس ترین امور توجه کن و مفهوم آن ها را بیاب. این فهم خودبخود اثر خواهد کرد. شاید به آهستگی اما اثر خواهد کرد. شناخت باطنی محصولات فراوانی دارد و تو به این محصولات شدیداً نیازمندی.
جریان فهمیدن و نه صرفاً نامیدن را شروع کن. مهم شروع آن است. اصراری بر این نیست که حتماً بفهمی چون حتی اگر راه را بروی و نفهمی که این بعید است، جریان تفکر به حرکت خود ادامه می دهد و بالاخره تو را به معنی می رساند. و گاهی این معناست که بسوی تو می آید و بر تو آشکار می گردد. وقتی فهمیدی خود را به نرمی با آن متناسب کن. مجبور نکن بلکه به نرمی هماهنگ کن. وقتی متوجه شدی، توجه ات را کامل تر کن. به فهم ات بیفزا تا در موضوع کامل شود. با کامل شدن آن، عبور تو به سرعت رخ می دهد و اقتدار تو بر آن به اوج می رسد. تا فهم ات در موضوع کامل نشده، تا روشنی بدون ابهام حاصل نشده قضاوت نکن و حکم را صادر نکن.
و اگر با وجود کامل نشدن معنی، مجبور به قضاوت شدی، از حکم قطعی بپرهیز و به شاید چنین باشد یا قویاً چنین است اکتفا نما.
بدی و باطل را به شدت انکار و محکوم کن و در این تردید نداشته باش اما بیاد داشته باش که حق و باطل دارای نشانه هایی معلوم اند.
قضاوت و صدور حکم، جریان فهم را متوقف می کند پس خوبتر آنکه هنگامی رخ دهد که دانایی در موضوع، به تناسب شرایط، کامل شده و اگر لزومی به آن نیست چه بهتر که حتی در چنین شرایطی هم از آن پرهیز کنی.
هوشیاری با درد همراه است، درد زایش و تولد و نه مانند رنج پنهانی که در نادانی و جهل نهفته شده. پس اگر هوشیار شدی درد پنهان ات آشکار می شود و همین درد است که تو را وادار به حرکت و تغییر می کند. هوشیاری اجازه نمی دهد در خواب و غفلت بمیری بلکه وقتی که تو بیدار می شوی و درد را حس می کنی، فکر درمان تو را در بر می گیرد و به سعی نجات وامی دارد. این فهم پرده را کنار می زند و زشتی ها و بدی ها را نشان ات می دهد. و اگر دیدی وضع خیلی خراب است یعنی دگرگونی ها آغاز شده. فکر نکن که بد شده ای، بلکه بر بدی آگاه شده ای. این ها بوده حالا بر تو آشکار گشته.
سعی کن بدانی اما اصرار نه. و اصرار نکن که در این زمان حتماً آنچه را که می خواهی بدانی بر تو فاش شود. سخت نباش که می شکنی.
معنی لایه لایه است لایه های نورانی. چون خود معنا نور است. نادر است که این نور به یکباره در اوج خود آشکار شود بلکه به تدریج شدت نورانیت را می توان تجربه کرد. پس انتظار نداشته باش در یک آن، آنچه را که می خواهی بفهمی.
بگذار ذهنت در جهت نور یابی فعال باشد. برای اینکار لازم است پیوسته نور را جستجو کنی و آماده آمدنش باشی. نگذار ذهنت بخوابد. می توانی آنرا با سئوال هم بیدار نگه داری.
شاید بعد از مشاهده خودت بی اختیار بگویی وای بر من. و این همان اعتراف است. اگر از آن بیزار باشی و پشیمانی و حسرت تو را در برگیرد پس در حال توبه کردنی. و توبه راهیست برای پاک شدن و تطهیر گشتن. وقتی عمیقاً دانستی که چه می گذرد، در چه وضعی هستی و کیستی، همین دانایی گشاینده است و امکان عبور و خلاصی از این وضع را فراهم می کند، و تو خودبخود به جانب وضع مطلوب پیش می روی. شاید کمی زیاد زمان ببرد و شاید زمانی کم. این به اندازه فهم و شدت قصد تو وابسته است.
خود را به زور و فشار مجبور به فهمیدن نکن بلکه آن فشار و جبر را مشاهده کن تا از آن بگذری.
این تمرین را با حفظ اولویت ها با هر چیزی که با آن مواجه می شوی ادامه بده. بعد از استمرار آن که به اشباع منجر می شود، این جریان خودبخود ادامه می یابد. تو خودبخود معانی چیزها را می دانی و خودبخود باطن امور را می فهمی.
و هر چه ظرفیت تو بزرگتر می شود، امکان دریافت نور بیشتری فراهم می گردد و به آشکاری آن نور مادر که سرچشمهٔ همه نورهاست نزدیکتر می شوی.
و هم آنچه را که بر تو گذشته است مرور کن و معنایش را به نگاه بیاور. مفهوم آنچه امروز و این هفته و سال ها بر تو گذشته است را بازیاب و روند تخریب ها را کاهش بده . . .
نظر دهید