با الهام از آيه «وجعلنا من الماء كل شىء حي»
(قسمت اول)
آب يکي از عجيب ترين و باعظمت ترين چيزهاي عالم است. و يکي از عجيب ترين آيات قرآن همين است: و من الماء کل شيء حي. چطور ميشود تصور کرد که همة چيزهاي زنده، همه موجودات عالم، ميلياردها ميلياردها موجود زنده، وجودشان براساس آب باشد. چه اسراري در آب است که ميتواند با چنين وسعت جهان آسايي کارساز و زنده کننده و شيءساز باشد؟ حيات به آن است و با آن عملي ميگردد از اينرو آب را راز حيات ميگويند. در قرآن، عنصر تعيين کننده بهشت، همين آب است... جايي که نهرها در آن روان است. پر از درخت و ميوه است. و درخت و ميوه هم وابسته به آب است. البته آن آب و درخت و ميوه و جويبارها مفهوم خاص خودشان را دارند و اينجا محل کلام نيستند...
براي فهم اين آيه عجيب ابتدا وجه کارسازي آب را به مشاهده درآوريم. اگر آب کارساز نبود خداوند متعال براي ايجاد اين عالم بيکران و پديد آوردن بيشمار موجودات زنده آن، اينقدر اساسي، آن را به کار نمي برد. پس آب الگويي بسيار کارساز است. و اين کارسازيمفهوم خود را دارد...اگر انسان در فهم آب، اين چيز عجيب و عظيم توفيق يابد قطعاً او به شيوهاي جامع و روشي کامل براي حل مسائل زندگي دست يافته است.[1]
... آب، خود را با زمان و آتش هماهنگ ميسازد. گاهي كه آتش كم است و زمان فشردگي است، منقبض ميشود، يخ ميزند و مانند سنگ، سفت ميشود. و آنگاه كه آتش زياد است و هنگام سياليتِ بيشتر است، بخار ميشود و بالا ميرود. اوست كه در عين آنكه منجمد است، روان است. هم از آسمان پايين ميريزد و هم از پايين به بالا ميرود.
تنها، كسي به آسمان ميرود كه قادر است آسمان را در خود آشكار نمايد. و آن، آب است كه حتي قطرهاي از آن قادر است همه آسمان را در خود متجلي سازد. قطرهاي آب ميتواند خورشيد و ماه و ستارگان را در خود ديدني نمايد. و اين قدرت از شفافيت آب است. شفافيتي كه او را آينه حقيقت ميسازد و هر كسي ميتواند خود را در آن ببيند و بيابد...
او در قالبي كه در آن قرار ميگيرد گرفتار نميشود بلكه قالبهايش گذرا و افتادنياند. اگر امروز يخ ميزند و به ظاهر سخت ميشود، در اوج يخ زدن آماده است تا ذوب شود و حتي بخار گردد. و هنگاميكه بخار است آمادة چون سنگ شدن و به ظاهر، سخت شدن است. اين از نرمي و انعطافپذيري آب است...
آب خاموش و بيصداست اما به هنگامش ميخروشد و فرياد ميزند. به كسي آزار نميرساند اما اگر مجري خشم آسمان شود قادر است هر چيزي را ويران كند.
آب ميشويَد و از آلودگيها پاكيزه ميسازد. وقتي به گِل، آلوده ميشود، با آرامش و سكون خود، گِل را از خود جدا ميسازد و دوباره زلال ميگردد. و براي آنكه دوباره پاكيزگي خود را بيابد، گاهي به آتش و نور متوسل ميشود و غسل در نور، ظاهر ميگردد. او پليديها و بيماريها و بديها را ميشويد و خود در آتش و آرامش شسته ميشود. بديها و رنجهاي تو را تحمل ميكند و با خود حمل ميكند و ميبرد اما چيزي از تو نميخواهد. به تو زندگي ميدهد و تو را تطهير ميسازد اما چيزي از تو نميخواهد. او در معنا از خود گذشته است. هزار كار ميكند اما ساده و بيادعاست. چنان ساده است كه حتي رنگ و بو و شكلي هم ندارد. خودش بيرنگ است اما به هر رنگي در ميآيد و با وجود بيشكلياش، شكلهاي بسياري بر خود ميپذيرد و خود هيچ يك نيست. آب به هر شكل كه درميآيد همان آب است چون نرم است و جريان دارد. حتي از ميان كوهها عبور ميكند. در سطح زمين جاري ميشود. زمين را ميشكافد، بخار ميشود و بالا ميرود اما هنوز آب است. به هزار شكل درميآيد اما يكيست. تغيير ميكند اما يكيست و اصل آن دگرگون نميشود. با وجود اثرات بسيار خود، آنقدر بيادعاست كه ارزانترين و فراوانترين چيزهاست. بيشترين بخش بدن انسان را در بر گرفته لكن ناپيداترين است. بخش اعظم زمين، آب است اما نام آب بر زمين نيست و به زمين درياي بزرگ نميگويند و زمين ميگويند. و اين از بيادعايي و تواضع آب است. همه چيز از آب است، بر مبناي آب است و آب مايه حيات است[2] اما بدترين و تحقيرآميزترين استفادهها را از او ميكنند و اين هم از نرمي و تواضع و از خودگذشتگي آب است. آنچه ظاهراً جدا و قويتر است آن نيز در آن است. هوا و آتش در آب است، هم ميسوزد و هم ميسوزاند[3]، هم آتش ميگيرد و هم آتش را خاموش ميكند. ظاهراً ضعيف است و قدرت زيادي ندارد اما شديدترين قدرتها[4] در آن است. اين قدرتها حتي در يك قطره آب هم هست زيرا قطره آن دريا را با خود دارد و آسمان را در خود دارد.[5] مگر نميبيني كه هر گاه آب بر زمين ميريزد، به سمت دريا متمايل ميشود و بسوي دريا و در نهايت به آسمان ميرود. حتي وقتي كه ظاهراً سر جاي خود ميماند و در خود گم ميشود و در زمين فرو ميرود...
... اگر كسي آب را ترك كند زندگي را ترك كرده و اگر كسي با آن بجنگد با حيات خود جنگيده. همه حاضرند براي آن بجنگند اما هيچ كس حاضر نيست با آن بجنگد و او خود با هيچ چيز نميجنگد...
برگرفته از کتاب تعاليم حق (الاهيسم - جلد دوم) ـ اثر ايليا «ميم»
نظر دهید