او چه می گوید؟
به روایت ال یاسین
او از بیداری سخن می گوید. از بیداری ذهن. از باز شدن چشمها و گوش ها. او از هوشیاری ذهن می گوید و بیرون آمدن از ناهشیاری، تا وجود و هویت حقیقی و زندگی واقعی خود را درک کنیم. او به تفکر اشاره می کند چرا که ذهن خفته را با تفکر باید ورزیده کرد. ورزش ذهن، اندیشیدن است و اندیشه است که به تدریج رخوت و خمودی را از ذهن بیرون می کند و لحظه به لحظه بر بیداری آن می افزاید. مگر نه این است که مشکلات بشر ریشه در جهل و تاریکی دارد؟ پس او از نور می گوید. نور آگاهی است که پرده از توهمات، برداشتها و پیش داوریها بر می دارد. بیداری اگر در ظاهر باشد، مانند انسانی است که از خواب بیدار می شود اما تنها چشمانش باز شده و قادر به ادراک و تفکر نیست. او از اندیشیدن می گوید تا انسان به مقام حقیقی خویش آگاه شود و از توهمات و منیتها و خودبینیها رها شود، بت های پندار خویش را نابود کند و به خداخواهی و خدابینی برسد. او از تفکر می گوید چرا که ذهن بدینوسیله می تواند به درک حضور و معرفت الهی دست یابد. تنها ذهنی که هوشیار است و فارغ از گفتگوهای درونی، قضاوتها و پیش داوری ها، می تواند حضور الهی را درک نماید. در قوانین فیزیک کوانتوم ثابت شده که ذهن حتی کسری از ثانیه نیز نمی تواند بر موضوعی متمرکز بماند. پس چگونه می توان ذهنی را که آکنده از هیاهوی مسائل و درگیر در مشکلات است را بر حضور و خود آگاهی متمرکز نمود. ذهنی که پیوسته در گرداب مسائل خویش گرفتار است و مدام مشغول به قضاوت، پرداختن به غیر ضروریات، گرفتاری در مشکلاتی که کمکی به حل مسائل اساسی او نمی کند و مدام در کشاکش و غافل از حضور شعوری تعالی و مدبری همیشه حاضر و زنده. . . ، چگونه می تواند بر غفلت خویش غالب آید و وسعت آگاهی اش را به ماوراء مادیات و محسوسات و غیب و ناشناخته سوق دهد. ذهنی که خود درگیر حیله های نفسانی است چگونه می تواند از دام این همه مکر رهایی یابد. تفکر، هوشیاری و آگاهی است که بر بازی های نفسانی، عاطفی، وابستگی ها، بطالتها و غفلتها فائق می آید و درک می کند که تمامی این دام های مهلک از برای این مهیا شدهاند که انسان را از وظائف اصلی خویش دور کند و غافل نماید تا بدانگاه که مهلت عمر به پایان رسد و انسان نتوانسته باشد به شناخت و انجام وظائف اصلی خود که همانا ره توشه رستگاری ابدی اوست نائل شود.
او از تفکر و توجه به خداوند و نشانه های او می گوید که هدایتگرند. از جستجوی هدایت خداوند و روشهایی که به سوی او می خوانند سخن می راند. او هوشیاری را آموزش می دهد تا انسان در دام های شیطان گرفتار نشود و به مکر او از خداوند غافل نگردد. تا نتواند او را به نادرستی راهنمایی کند و از حضور خداوند محروم سازد. او می گوید درهای ذهن و اندیشه را بگشایید تا نور هدایت بر شما جاری شود. مادامی که در غفلت ناآگاهی خود محصور هستیم فکر می کنیم دنیای واقعی ما همین فضای تاریک جهل و خودپسندی ماست. او به دیدن فرا می خواند و ما در نابینایی، خود را غرق کرده ایم. او ذهن ما را به زمینی مانند می کند که حاصلخیزی خود را از دست داده است. زمینی که پر از علف های هرز ترس و تردیدهاست. پر از شرطی شدگی ها، مقاومتها و محدودیتهایی که خود برای خود ساخته و قائل شده است. ذهنی که چنان ما را در محدودیتها و شرطی شدگی های خود اسیر کرده که تاب حرکت را از ما گرفته است. حال او از ما می خواهد که با پرسش و اندیشه این ذهن بی حاصل را زیر و رو کنیم و از هر آنچه آنرا نامساعد کرده است بزدائیم تا دانه های خلاقیت در آن شکوفا شوند و اجازه رشد پیدا کنند. تا آگاهی در آن جریان یابد و موانع رستگاری و خوشبختی از آن زدوده شوند. هدایت و راه های رسیدن به کمال جاری هستند اما نباید با ذهنی راکد و بسته مانع ورود آن شویم. جریان اندیشه پاک، جریانی را که از ذهنی خالص، پالوده، آماده و ورزیده عبور کند به اقیانوس معرفت خواهد ریخت. آری تفکر در رسالت واقعی انسان، هدفها و آمال حقیقی او، جریان و نحوه بهره مندی، روش های حرکت، یافتن صراط مستقیم و گام گذاشتن و برداشتن در آن، شناخت دامها و مکرها، پرهیز از هر آنچه انسان را ار رسیدن به سعادت حقیقی باز می دارد.
او از بازکردن دریچه های ذهن و تفکر می گوید. تفکر آینده نگر. تفکری که با نگاه به آینده خط مشی حرکتی ما را تعیین می کند. تفکری که نشان از راه رستگاری و امید می دهد. اندیشه را سفارش می کند تا بدانیم که در برابر دام های شیطانی و تارهای ویرانگری که دشمنان در برابر ما می تنند، با هم بودن و همبستگی را از یاد نبریم و بدانیم که انسجام و اتحاد است که ما را در برابر دشمنانمان پیروز می کند.
از تفکر تحلیلی می گوید تا مسائل پیرامون را بررسی، تجزیه و تحلیل کنیم و بدانیم که چگونه می توان مشکلات و بحرانها را به مسئله تبدیل نمود و آنها را حل کنیم. گمراهی و ضلالت را در ندانستن می داند و می گوید بپرس تا بدانی.
از تفکر خلاق می گوید. فکری که خلق می کند ایده های جدید را. راه های جدید را. او میگوید بنگرید و بیاندیشید. الگوها را در آفرینش بیابید. مسائل خود را از روش های موجود بررسی کنید. عمیقاً بر آنها متمرکز شوید تا بهترین راه حل را از میان مسائل بیابید و کشف کنید. از تفکر خلاق می گوید تا آنگاه که در برخورد با مسائل متوقف شده اید راه حل های جدید را بیافرینید و به پویش خود ادامه دهید. درون خود را بکاوید. پندارهای ذهن را، توهمات را از بین ببرید و خیالها را در نوردید. گوهر ناب آگاهی حقیقی را جستجو کنید. بر این گوهر ناب خیره شوید و سدهای رسیدن به آن را پشت سر نهید. او از تمنای خداوند با تمامی ذهن و اندیشه سخن می گوید و این چگونه ممکن خواهد بود؟ او از تفکر الگویاب برای کشف جوهره آفرینش سخن می گوید.
از تفکر سیستمی می گوید و اینکه هر جزئی باید در هماهنگی و تعادل با اجزاء دیگر باشد. هر جزء وظیفه ای مشخص و معین دارد و برآیند همه ی این وظایف، باید در خدمت کل سیستم باشد.
از تفکری تعالی یافته نشانی می دهد: تفکری کل نگر و فراگرا. چنین متفکری از بینشی بسیار متعالی برخوردار است و می بیند چیزی را که می شنود، و می شنود چیزی را که می بیند. نگاهی خلاق که از همه جوانب به موضوع می نگرد. در امور و فعالیت ها، مسائل و مشکلات، فشارها و گرفتاریها از بهره گیری از شعور خلاق می گوید. شعوری برتر که تمامی راه حلها را، بهترین آنها را، مناسبترین آنها را و کاملترین آنها را در خود دارد و به مدد اندیشه می توان آن را کشف، استخراج یا پدیدار کرد.
پرهیز از تصمیم داری پیش از تصمیم گیری از توصیه های اوست. او تدبیر مسائل را راهی بر اجتناب از این تصمیم داریها می داند و به تصمیم سازی، تصمیم یابی و تصمیم گیری هماهنگ در زمان و شرایط سفارش می کند. تصمیم گیری و تصمیم یابی نیازمند غور در مسائل است و با پندارها و پیش داوریها امکان پذیر نیست. شعوری برتر از "سطح آگاهی که مسائل را ایجاد کرده اند" برای حل مسائل یا خلق راه حلها نیاز است. او می گوید بسیاری از اوقات تصمیم نگرفتن بهتر از تصمیم های عجولانه، سطحی و هیجان زده و تهی از آگاهی است.
او ایمان را مکانی مطمئن و امن برای شروع کارها و برنامهها می داند و سپس پیمودن راه و انتخاب گزینهها را به کمک نور عقل و روشنایی که در ذهن می آید، میسر می داند. او می گوید بر خلاف قلب و ایمانتان که بر خلاف روح است تصمیم نگیرید و قضاوت نکنید. روشن بینی در اثر تابش نور آگاهی بر فرد حاصل می شود و و آن کس که از این آگاهی برتر برخوردار گردد هرگز از آن جدا نخواهد شد و در آن ذوب و جاری می شود و خود از جنس آگاهی می گردد و خورشید حقیقت در او ظهور می کند.
او می گوید با ارتباط با جریان شعور خلاق از هدایت، آرامش و تعالی برخوردار خواهیم شد. تمامی ادیان و مکاتب معنوی و باطنی بر این امر تاکید ورزیده اند. اگر خودآگاهی و توجه خود را به سمت جریان هدایت و شعور خلاق معطوف کنیم، از جنس آن خواهیم شد. جریان نور و هدایت برطرف کننده جهل و تاریکی است.
باید تفکر کنید، درک کنید، بفهمید و ببینید. هر چیزی علامتی دارد. کسی که می فهمد، فهم و ادراک از عمل او، از حالات او و رفتارش و از تغییراتی که در زندگیش پدیدار می شود. شعار دادن نشانه فهم نیست. هر ادراکی خود به خود، تغییر و تحولی را ایجاد می کند. اگر درک کامل باشد تغییر کامل و اگر هم ناقص باشد، تغییر هم ناقص است. هنگامی که آگاهی انسان به حدی برسد که درک کند چیزی نمی داند و واقعاً بر این امر آگاه شود دیگر اسیر تصمیمها و نظرات، دانستهها و قضاوتها نخواهد بود. ذهن از دست قیل و قال های دروغین خسته می شود و به سکوت فرو می رود. این سکوت کامل باعث جاری شدن شعور الهی می شود. آنگاه که انسان نادانی و جهالت خود را دید به سوی دریافت دانش حقیقی روان می شود. او با چشمان خود می بیند که همه تصمیمات و قضاوت هایش اشتباه و نادرست هستند. چون هر حرکتی که از جانب «من» زیانبار و گرفتار کننده است، هر حرکتی چه در درون و چه در بیرون.
او می گوید: «با تفکر خود را بشناسید. به معنای اندیشه ها، رفتار و گفتار خود به دقت توجه کنید و مفهومشان را دریابید. هرچه عمیقتر توجه کنید، شگفت زدهتر می شوید. "ذهن می بایست پویا و فعال باشد. هر لحظه باید سوالی داشته باشد والا به خواب می رود و خام و فاسد می شود. باید سوال کند و به این پرسشها ادامه دهد، تا روزی که به جوابی دست یابد که پاسخ همه سوالات است؛ به حقیقت.
به معنا، به لحن و چگونگی رفتار و کلمات و اندیشه های خود واقف شوید زیرا مرگ و زندگی و شکست و پیروزی، در کلام و اندیشه شماست. ببینید که چه می گویید یا به چه می اندیشید؟ چگونه و چرا می گویید یا می اندیشید؟ آیا ظاهر و باطن اندیشه هایتان یکی است؟ باطن آن با ظاهر آن چقدر تفاوت دارد؟ چه اشتباهات و نقص هایی در آنها وجود دارد؟ از معناهایشان، از تاثیرات و عواقبشان، از تعارضات و دوگانگی هایشان، از سمت و جهتشان، از میزان برخورداری از منیت و غیره آگاه شوید. . . " کشف و دریافت تنها با تفکر و مشاهده حاصل می شود. باید از خود بیرون بیایید تا بتوانید خود را مشاهده کنید. از زوایای مختلف به خود نگاه کنید. همه وجود خود را مورد بررسی و مشاهده قرار دهید. عنصر آگاهی و هوشیاری را به روند زندگی روزمره خود اضافه کنید. با ذهنی پویا، کنجکاو و بینا زندگی کنید نه با ذهنی بیمار، فاسد و خفته. . . هوشیاری و مشاهده، اعمال را تعالی می بخشد، هدایت می کند و به نقطه ی تکامل سوق می دهد. آن فهمی که از نظاره ی زندگی حاصل می شود، خود منشا تغییرات و دگرگونی های مثبت است. . .
معنای همه چیز را دریابید به همه ی ابعاد زندگی نگاه کنید. به گذشته و وقایع آن و اینکه چه نکات و درس هایی در آن است. به آینده و اینکه اندیشهها ونقشه های شما چقدر درست، واقعی و با ارزش است.
کسی که در توهم دانایی بسر می برد و فکر می کند که می تواند به درستی تصمیم بگیرد مانند کرمی است که به دورخود پیله بست و در این توهم است که دنیا و عالم هستی همین فضای تاریک و محقر درون پیله است. . . »
او به همین دقت در تمامی الگوها می اندیشد و اندیشه خویش را در زندگی واقعی جاری می سازد و در عمل نشان می دهد که چگونه باید دید، نگاه معطوف به آینده داشت، برنامه ریزی کرد و کارها را تمام و کامل به انجام رساند. او یاد می دهد که چگونه در پشت موانع متوقف نشد و هر آینه در تدبیر روش های عملی بود. آموزش های او مبین کلیه روش های 36 گانه تفکری است که تاکنون شناخته شده است و به تعالی می انجامد و درمی یابیم که "دانا راه را نرفته رفته است. "
نظر دهید