ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category معرفی خواندن 6575 دفعه

گاهشماری از زندگی ایلیا «میم»

 

 (قسمت سوم)

 به روایت یکی از شاگردان قدیمی ایلیا میم

بعنوان کسی که در جای جای زندگی ایلیا حضور داشته است می‌خواهم مروری سریع داشته باشم از زندگی او؛ البته نه از همهٔ زندگی او بلکه از موضوعاتی کاملاً ظاهری که اتفاقاً تا امروز مورد بررسی قرار نگرفته است. این مرور سریع گاهشماری است هر چند بسیار ناقص.

 آشنایی با قرآن

ایلیا قبل از ورود به مدرسه با قرآن آشنا بود و قرآن می‌خواند و سپس در بیشتر دوران مدرسه و تحصیل نفر برتر مسابقات قرائت قرآن و تفسیر قرآن بود. بیشتر مراسم مدرسه و نیز مراسم صبحگاهی یا ظهر با قرائت قرآن او آغاز می‌شد. در بعضی مواقع او با چنان لحن و آهنگ زیبایی قرائت می‌کرد که حاضران را به شور و وجد می‌آورد و در چند مراسم رسمی حاضران از شدت شور و شوقی که دچار آن شده بودند، ناخودآگاه برای او دست می‌زدند که این دست زدن برخلاف رسم معمول بود. او همچنین کلاسهایی در بارهٔ قرائت و تفسیر قرآن داشت و از کودکی تا پایان تحصیل گاهی در این باره درس می‌داد. البته در سالهای پایان تحصیل (چند سال آخر) مطلب او صرفاً در بارهٔ تفسیر قرآن بود اما اسم این کلاس‌ها تفسیر قرآن نبود و او رسماً درباره تفسیر قرآن حرف نمی‌زد.

نفر برتر مسابقات ورزشی

در دورهٔ تحصیل او در چندین رشتهٔ ورزشی مقام‌های قهرمانی کسب کرد و حکم‌هایی از طرف مراکز و هیئتهای مربوطه به او اهدا شد. در بیشتر این مسابقات او نفر ممتاز بود. از جمله او در مسابقات فوتبال، دو صد متر، کشتی، بوکس، رزمی (شائولین)، قدرت بدنی و شطرنج رتبه‌های برتر را کسب کرد. عموماً نفر برتر مسابقاتی بود که در آن شرکت می‌کرد اما یکبار در کشتی به دلیل بیماری مقام دوم را کسب کرد. در سالهای نوجوانی و پس از آن او چند تیم ورزشی را راه‌اندازی کرد که زیر نظر او فعالیت می‌کردند.

ایلیا بقول خودش بعنوان «امتحان» در مسابقات مختلف شرکت می‌کرد. در بیشتر مسابقات ورزشی او بدون سابقه و تمرین و آمادگی قبلی وارد می‌شد. مثلاً در همان مسابقهٔ کشتی، به خاطر دارم که او برای آنکه ما در کلاس درسمان قرار بود امتحان حرفه و فن بدهیم و در همان زمان برای کشتی ثبت نام می‌کردند و ثبت نام شدگان را برای تست پزشکی به محلی دیگر می‌فرستادند، ایلیا هم به همین دلیل در مسابقات کشتی شرکت کرد که تقریباً همهٔ حریفهای خود را ضربهٔ فنی می‌کرد. بعد از پایان اولین دور مسابقات کشتی که او شرکت کرد، چند تن از مربیان از او درخواست کردند که در سالن آنها کشتی بگیرد اما او گفت که می‌خواهد تیم فوتبالش را همراهی کند. بنابراین همان زمانی که در مسابقات کشتی اول شد یکی از شاخص ترین فوتبالیست‌هایی بود که ما می‌شناختیم و در بین ما بهترین فوتبالیست و مربی فوتبال بود.

هنرمند ممتاز

یکی از عجیب ترین شاخص‌هایی که در رابطه با خاطرات خودم در بارهٔ ایلیا دارم این است که او به هر کاری وارد می‌شد به سرعت و با کمترین کار در آن زمینه به بالاترین نقطهٔ ممکن می‌رسید. هر چه که از این دست کارها به یاد دارم این است که او به هر کاری که دست می‌زد شاهکار می‌کرد. تعصبی در این نظر نیست. من هم تنها شاهد این فرایند نبوده‌ام. برداشت و قضاوت شخصی هم نیست چون همهٔ کارها یا نتایج آن کارها یا شواهدی که مؤید این کیفیت باشد وجود دارد. ایلیا دهها حکم مسابقات مختلف قرائت قرآن، تفسیر قرآن، کشتی، فوتبال و رشته‌های دیگر داشت که فکر می‌کنم امروز هم همهٔ آنها باشند. بر همین منوال او چند بار هم وارد رشته‌های هنری شد و در آن رشته‌ها مقام ممتاز را کسب کرد. جوایزی هم به همراه حکم‌هایی که معمول چنین مسابقاتی بود به او اهداء شد. یکی از رشته‌های دیگری هم که شاید بشود آن را هنری دانست مسابقات آواز بود. فکر می‌کنم کلاس چهارم یا پنجم دبستان بود که در این مسابقات شرکت کرد و نفر اول مسابقات آواز و سرود شد. مطمئن نیستم که آن مسابقات با موضوع آوازهای اصیل و سنتی یا سرود بود.

یک بار هم فکر می‌کنم کلاس دوم یا شاید هم سوم راهنمایی بود که در مسابقات انشاء و نگارش شرکت کرد و نفر اول استان شد.

شاگرد متوسط و رتبهٔ اول

در دوران مدرسه او عموماً شاگردی متوسط بود و در موارد درسی رتبهٔ اول یا دوم نداشت اما سال سوم راهنمایی که بودیم گفت امسال می‌خواهم شاگرد اول باشم و به راحتی شاگرد اول شد. فکر می‌کنم این اولین و آخرین باری بود که او در درس مدرسه شاگرد اول شد. یادم است وقتی با هم رفتیم تا برای مدرک تحصیلی سوم راهنمایی عکس بگیریم او جلوی دوربین خنده اش بند نمی‌آمد و هر چه عکاس می‌گفت که نخند، بیشتر می‌خندید. به همین دلیل به او گفتم برای اینکه نخندی یاد یک چیز غم انگیز بیفت و گریه کن و او در حالی که این قیافه را به خود گرفته بود، عکاس از او عکس گرفت که عکسی فانتزی و یادگاری شد. برای دبیرستان، او در مسابقه تیزهوشان شرکت کرد و بنابراین وارد دبیرستان نمونهٔ مردمی که اختصاص به تیزهوشان داشت شد. اما از همان اوایل دبیرستان انگیزهٔ خود را برای درس خواندن روزبه روز بیشتر از دست می‌داد و دو سه سال بعد درس و مدرسه را بطور کامل رها کرد. البته در همان دو سه سال هم چندان درس نمی‌خواند و غیبتهای طولانی می‌کرد...

رفرمیست و تئوریسینی توانا

او چند بار از کلاس و مدرسه اخراج شد. دلیل این اخراج‌ها عموماً ویژگی‌های ساختارشکن و رفرمیستی او بود. یکی از معلم هایمان در آن سالها به او لقب نیوتون داده بود و یک سال بعد از آن یکی دیگر از معلم هایمان او را انیشتین صدا می‌زد. نظریه‌هایی که گاهی او ابراز می‌کرد، تعجب افراد تحصیلکرده را برمی انگیخت و آنها نمی‌توانستند قبول کنند که او این نظریات را در کتابی نخوانده باشد. در حالی که اقلاً من شاهد موضوع بودم که ایلیا خودش آنها را طرح می‌کرد و از کسی یا جایی کمک نمی‌گرفت. سال اول دبیرستان بود که با معلم دینی شان درگیر شد. من در مدرسهٔ تیزهوشان نبودم اما در جریان موضوع قرار داشتم. او نظریه‌ای را دربارهٔ روح خدا مطرح کرد که معلم دینی شان او را متهم کرد که این نظریه را از کتاب تفسیر المیزان علامه طباطبایی آورده است و قصد داشته معلم را تحقیر کند البته این نظریه نه آن زمان در کتاب تفسیر المیزان بود نه امروز که از آن زمان حدود بیست سال می‌گذرد. به دلیل همین برخورد او مورد توهین و تحقیر معلم بینش دینی و برخی از معلمان دیگر قرار گرفت و شاید همین باعث دلسردی او از مدرسهٔ تیزهوشان شد.

او نظریه‌های مختلفی را مطرح می‌کرد که این نظریه‌ها ساختارشکن و به نوعی نارضایتی از نظریه‌های موجود بود. مثلاً یادم است که در دورهٔ راهنمایی در سن دوازده سیزده سالگی او مدت کوتاهی را روی طرح یک ماشین مغناطیسی کار می‌کرد که بدون نیاز به انرژی خارجی بتواند صرفاً و با اتکاء به انرژی آهنرباهای دائمی کار کند. به این طرح در یکی از نشریات معروف هم در همان زمان اشاره شد. این ایده برخلاف تفکر معمول بود که وارد شدن انرژی از خارج سیستم را لازم می‌دانست.

در زمینه‌هایی که او استعداد خاصی نداشت همین نظریات بدیع و خلاق مسئله را یک طوری جبران می‌کردند. مثلاً یادم است که ایلیا از نظر نقاشی و خطاطی ضعیف بود. اصلاً نقاشی کردن بلد نبود تا حدی که از این نظر یکی از ضعیف ترین شاگردان کلاس بود. اما چند بار از ایده‌های فوق‌العاده‌ای استفاده کرد... یکبار بجای نقاشی، کاغذ سفید را ارائه داد و این کاغذ سفید را نقاشی سکوت می‌دانست. چون در سکوت واژه‌ای نیست پس نقش سکوت بدون تصویر است.

آشنایی با علوم باطنی

از حدود سن یازده دوازده سالگی او مدتی به حوالی یزد و اردکان و طبس رفت و مدتی را در آنجا بود و در همان زمان باب آشنایی او با برخی از اساتید علوم باطنی ایرانی باز شد و رابطهٔ او با بعضی از آنها عمیق و صمیمی شد. استاد منصور و استاد نصر الله از جملهٔ این افراد بودند. او در مدت کوتاهی بر دانش و روش‌های علوم باطنی کهن ایرانی مسلط شد و گاهی برای ما کارهای عجیبی انجام می‌داد. همین دانش و روش‌ها را در همان زمان او به بعضی از دوستان خودش هم از جمله خود من آموزش می‌داد اما ما خارج از شرایطی که در آن دانش و روش مقرر شده بود مجاز به استفاده از آنها نبودیم. پیش از آشنایی با این روش‌ها ایلیا دربارهٔ تفسیر باطنی آیات قرآن و بویژه در بارهٔ مفاهیمی مانند دعا و توکل و توفیق تحقیق می‌کرد و پس از آشنایی با این دانش و روش‌ها او تحولی کلی را در بارهٔ آنچه پیش از این یافته بود به انجام رساند.

استاد معظم علوم باطنی روح‌الله

از همان زمان نوجوانی ایلیا گاه و بیگاه از یک فرد بزرگ باطنی سخن می‌گفت. گاهی می‌گفت او را در خواب دیده یا در خیابان دیده اما نتوانسته با او حرف بزند و چنین حکایاتی. او مشخصاتی از این فرد می‌داد که ما فکر می‌کردیم این فرد همان ماهاآواتار معروف و در عین حال ناشناخته است. این ذهنیت هم به دلیل مطالبی بود که در کتابها در بارهٔ ماهاآواتار ذکر شده بود. از نظر بسیاری از بزرگان باطنی ماهاآواتار کسی جز مسیح نیست اما ایلیا هرگز از ارتباط خاصی بین خودش با چنین شخصیتهایی حرف نمی‌زد، تا امروز هم چنین چیزی را از او نشنیده‌ام.

پانزده یا شاید شانزده سالگی بود که ایلیا یکبار به صراحت از ارتباط و آشنایی خود با فردی به نام روح‌الله سخن گفت. شب بود. او به در خانهٔ ما آمد. قیافه اش کاملاً تغییر کرده بود. مثل اینکه رعشه داشت و بدنش می‌لرزید. گفت او را دیدم... توضیح زیادی نداد. بعد از آن شب ایلیا به شدت تغییر کرد و دورهٔ جدید و منصفانه است بگویم دورهٔ بسیار حیرت انگیزی در زندگی اش آغاز شد.

آشنایی ایلیا با خانم پِریا

روزی که ایلیا با خانم پِریا (شباب حسامی) آشنا شد را خوب به یاد دارم. فکر می‌کنم او حدوداً یازده دوازده سالش بود. آنها مدتی را با هم دوست بودند. به همدیگر نامه نگاری می‌کردند. تلفن می‌زدند و قرار می‌گذاشتند. اما بعد از مدتی خانوادهٔ خانم پِریا از آنجا رفتند و ایلیا هیچ آدرسی از آنها نداشت.

بعد از مدتی او متوجه شد که آنها در تهران هستند. مرا و یکی دیگر از دوستان را به تهران فرستاد تا خانم پِریا را پیدا کنیم. ما فقط یک نشانی از خانم پِریا داشتیم، اینکه او در تهران است. اما قرار گذاشتیم با هر تدبیری که شده ایشان را پیدا کنیم و ایلیا قبول کرد که در عوض آن، کاری را برای ما انجام بدهد... در نهایت و بعد از روزها جستجو موفق نشدیم. ولی مدت کوتاهی بعد رابطهٔ ایلیا با ایشان دوباره برقرار شد و چند سال بعد ایلیا با خانم پِریا ازدواج کرد.

تشکل‌های وابسته

از همان زمان نوجوانی همیشه در اطراف ایلیا تعدادی تشکل وجود داشت که مسئولیتی معلوم برعهدهٔ آنها بود که یا موفق می‌شدند یا ناموفق بودند. در زمان نوجوانی، او چند تیم ورزشی و از جمله دو تیم فوتبال داشت. در همان زمان او یک گروه هنری داشت. حدوداً اول دبیرستان بود که یک انجمن کوچک از بچه‌هایی که دارای نظریات متفاوت و بدیع بودند راه‌اندازی کرد. در سالهای پانزده و شانزده سالگی و پس از آن تا حدوداً بیست و دو سالگی او گروههای مختلف تمرینی و تحقیقی منظم و منسجمی را راه‌اندازی کرد که توسط مربیان مختلف آموزش داده و راهبرد می‌شدند. بعد از مدت کوتاهی او همهٔ تمرینات ما را تغییر داد. تمرینات ما مستقیماً دربارهٔ روح زایی و احیاء و انرژی زایی بود. بعداً او از الاهیسم گفت و روش‌هایی بسیار کهن را آموزش می‌داد که سابقه‌ای در دانش متعارف و روز نداشتند...

ما دربارهٔ انرژی زایی، مشاهده از دور، ارتباط روحی، انتقال روحی و شفاگری تمرین می‌کردیم. ایلیا گروههای مختلف انرزی زایی و روح زایی را راه‌اندازی کرده بود و در رأس هر گروه یک مربی قرار داشت. بیشتر اعضاء گروهها شخص ایلیا را نمی‌شناختند اما مربی خود را بعنوان نماینده‌ای از یک استاد بزرگ می‌شناختند. در همین زمان ایلیا دوباره به سراغ مدعیان معنوی رفت. از چند سال قبل او به سراغ هر کسی که گمان می‌کرد چیزی از علوم باطنی و دانش اسرار می‌داند، می‌رفت. در بعضی از این ملاقاتها من هم همراه او می‌رفتم. بیشتر این افراد از او پرهیز می‌کردند. بعضی از اقطاب به محض شروع مناظره با این نوجوان کم سن و سال خلع سلاح می‌شدند. دوبار هم به همراه او به سراغ دو پیشگوی بزرگ رفتم. قصد ایلیا عموماً این بود که اگر چیزی می‌دانی به من تعلیم بده و مرا راه ببر و اگر من بیش از تو می‌دانم پس تو می‌توانی به دنبالم بیایی. اما آن دو نفر که به فاصلهٔ سه چهار سال هم به سراغشان رفتیم چیزهای دیگری به ایلیا گفتند که برای هر دو نفر ما باورنکردنی و حتی مضحک بود...

مقاطع دیگر

برخی از مقاطعی که در زندگی ایلیا بوده است توسط بعضی از دوستان در چند نوبت بیان شده است بنابراین من آنها را تکرار نمی‌کنم.

تشکل‌های مردمی؛ جمعیت ال یاسین

بعد از شروع آموزش‌ها و سخنرانی‌ها و دوره‌های عمومی، تشکلهای خودجوش متعددی در ارتباط با او تشکیل شد و این تشکل‌ها به تدریج به بزرگترین مجموعه NGOهای کشور تبدیل شدند که به مجموعهٔ آنها ال یاسین گفته می‌شود. به برخی از آنها اشاره می‌کنم.

موسسهٔ علم زندگی. موسسهٔ هنرزندگی متعالی. نشریه هنر زندگی متعالی. نشریه علم موفقیت. مرکز فرهنگی ـ هنری اوامر یاسین. موسسه هنرهای زیستن. انتشارات تعالیم حق. مجلهٔ علوم باطنی. انتشارات حم (حامیم). انتشارات یاهو. انجمن مترجمین. جمعیت حرکت الهی. انجمن جبههٔ طبیعت. مرکز تحقیقات علوم باطنی. مرکز راهبردی بررسی فرقه‌ها و جریانهای معنوی. مرکز بررسی و تحلیل برنامه‌های ماهواره. مرکز مدیریت حرفه‌ای. مرکز مطالعات و تحقیقات راهبردی. انجمن متفکران و محققان. مجلهٔ حرکت دهندگان. مجلهٔ تفکر متعالی.

و NGOهای دیگری که یا از آنها بی اطلاع هستم یا در خاطر ندارم.

آثار قلمی و کلامی

بیشتر محتوای سخنرانی‌ها یا جلسات آموزش غیرعمومی ایلیا در به طور متوسط پانزده سال گذشته به صورت فیلم و نوار صوتی ضبط شد که اینها در حکم آثار کلامی استاد می‌باشد. این فیلم‌ها پس از پیاده‌سازی و ویرایش تبدیل به آثار مختلفی شد که تا امروز تعداد این آثار به بیش از چهل اثر رسیده است که برخی از این آثار را ذکر می‌کنم:

۱.     مجموعه کتب تعالیم حق حاوی بخشی از سخنرانی‌های عمومی ایلیا «میم»

۲.     شرح «بسم الله الرّحمن الرّحیم»

۳.     مکتبهای باطنی و باطن مکتوبات

۴.     تفکر متعالی و روش‌های تفکر خلاق (شامل آموزش روش‌های سی و شش‌گانه تفکر)

۵.     فرمول‌های تفکری و نرم‌افزارهای ذهنی (شامل بیش از هفتصد فرمول ذهنی برای اجرای امور مختلف)

۶.     هنر مبارزه متعالی

۷.     نظریه‌های جهانی و معنویت مدرن

۸.     الگوهای بنیادی زندگی

۹.     شهودهای راستین و برداشتهای ناراستین

۱۰. تفسیر باطنی آیات ظاهری

۱۱. تفسیر آیات کلیدی کتاب مقدس

۱۲. احیاگری و القاء روح

۱۳. هنر رویابینی در الاهیسم

۱۴. قضاوت باطنی و عدالت حقیقی

۱۵. فراهنر روح زایی

۱۶. عملیات انرژی زایی و تئوری‌های عملیات

۱۷. شیوه کهن ارتباط با ارواح

۱۸. ازدواج هماهنگ و ناهماهنگ

۱۹. نورخواری و تغذیه نورانی

۲۰. نگاه خلاق، اندیشه سازنده و کلام آفریننده

۲۱. محمد (ص)، دَم حامیم

۲۲. ناجیان جهان و حرکت دهندگان

۲۳. تعلیمات و پیام‌های معلم جهانی...

۲۴. دانش کهن نشانه شناسی (خواندن نشانه‌های جهان پیرامون)

۲۵. معنای صداهای طبیعت و آوازهای پرندگان

۲۶. آموزش مشاوره تحول زا

۲۷. آینده جهان، تمدن‌ها و ادیان

۲۸. طریقه صاد میم (روش‌های صید نورها و انرژی‌ها و مهار روحی)

۲۹. مکاتبات (نامه‌ها، سوالات، پیام‌ها و توصیه‌هایی به رهبران جهان و دانشمندان و علماء)

۳۰. علم اسماء و کلیدهای نورانی

۳۱. فرقه و ضد فرقه (با موضوع فرقه شناسی و تحلیل و مهار فرقه‌ها)

۳۲. روش‌های آینده پژوهی

۳۳. بینش‌های بنیادی و اندیشه‌های زندگی ساز

...

ترور روانی و تخریب اجتماعی

تخریب اجتماعی ایلیا از حدود دوازده سال پیش و بلافاصله پس از انتشار اولین کتاب از سخنرانی‌های او صورت گرفت و تا امروز ادامه داشته است. اگر سال آن را درست بگویم شاید حدود سال ۷۷ بود که دشمنانی که مدتها در کمین بودند به منزل او دستبرد زدند و همهٔ فیلم‌ها و نوارهای صوتی و سایر دستنوشته‌های در منزل را ربودند و با خود بردند. این صحنه سازی که به صورت یک دزدی عادی طراحی شده بود توسط افراد معلومی انجام شد که پیش از این، حضور همراه با ارعاب و تهدید خود را در جلسات سخنرانی ایلیا نشان داده بودند.

مدتی بعد تهدیدها شروع شد. روش کار تهدیدکنندگان مونتاژ و تحریف فیلم‌های سخنرانی و دستنوشته‌های ایشان بود و مهمترین قسمت مونتاژ مربوط می‌شد به حذف ابتدا یا انتهای فیلم‌ها یا جملات یا برش‌های تنظیم شده که می‌توانست معنای جملات یا محتوای سخنرانی را بطور کامل تغییر دهد. آنها تهدید به انتشار کردند اما در همان سالها در چند مرحله در بیانیه‌های دفتر روابط عمومی مسئله مونتاژ و تحریف فیلم‌های خانوادگی و سخنرانی ایلیا مورد تأکید قرار گرفت و به اطلاع عموم رسید. موج تخریب‌ها و هجوم‌های تبلیغاتی بر علیه ایلیا در سالهای بعد با سرعتی رو به افزایش ادامه یافت تا در حدود سال ۱۳۸۴ مجدداً موج جدید تخریب و ترور شخصیتی او در رسانه‌های مختلف آغاز شد. رسانه‌های بزرگ کشور از عبارتی جدید بنام فرقه رام الله استفاده می‌کردند و در همین رسانه‌ها اعلام شد که چهار نهاد عمدهٔ فرهنگی و امنیتی مأمور برخورد با فرقهٔ رام الله شده‌اند. عبارتی جدید، مشکوک و معنادار که جزئی از زمینه سازی برای برخورد رو در رو و مستقیم با ایلیا و جمعیت بزرگ ال یاسین بود.

آخرین جلسهٔ عمومی و رسمی ایلیا در سالن افراسیابی استادیوم شهید شیرودی برگزار شد که در پایان همین جلسه و جلسهٔ قبل از آن، برخورد مستقیم و فیزیکی با ایلیا صورت گرفت که با حضور و دخالت مردم خنثی شد. بعد از این جلسه قرار شد جلسه‌ای در استادیوم بزرگ آزادی برگزار شود. این مسئله جهت هماهنگی مراحل اداری با همهٔ نهادهای ذیربط فرهنگی و امنیتی مطرح و با مخالفت فوری این نهادها ختم شد.

مدتی بعد از این مخالفت، یکی از روزنامه‌های مشهور و تندرو کشور در اقدامی بی سابقه اعلام کرد که شعبه‌ای در دادگاه برای رسیدگی به شکایت‌های مردمی برعلیه ایلیا تشکیل شده است و از مردم خواست به آن شعبه مراجعه کنند اما بعد از گذشت ماهها و به دلیل عدم دریافت شکایت خصوصی، شعبهٔ مربوطه اعلام کرد که پرونده مختومه است. البته این حرکت رسانه‌ای بسیار عجیب بود چون هیچ دلیلی برای شکایت مردم وجود نداشت بلکه حمایت اقشار مختلف مردم و مخصوصاً دانشجویان و اصحاب قلم و هنر و فرهنگ و نیز جوانان به حدی فوق‌العاده بود که مراکز معلوم به این جمعیت بزرگ لقب ابَرفرقه داده بودند. خبرهای زیادی منتشر شد که مأمورانی از یک مرکز معلوم به مردم مراجعه کرده و از آنها درخواست شکایت از ایلیا را داشته‌اند. اینها بعداً شهادت خود را در فیلم‌های مستند ضبط کردند تا در زمان لازم بکار بیاید. عده‌ای خبر از تحت فشار بودن برای شهادت دروغ و جعل سند در بارهٔ ایلیا دادند و بلافاصله مطالب خود را ثبت و ضبط نمودند. بالاخره مدت کوتاهی بعد از مختومه اعلام شدن پرونده‌ای که بی دلیل گشوده شده بود، مأموران طی یک هجوم گسترده به منزل ایلیا وارد شدند و به این ترتیب ایلیا به زندان انفرادی در ۲۰۹ منتقل شد. طی چند ماه اخیر که ایلیا در زندان است اخبار زیادی از شکنجه‌ها و خونریزی‌های او به بیرون از زندان آمده است. تخریب او در سایتها و رسانه‌های تندرو و حتی رادیو و تلویزیون شتابی صعودی به خود گرفته است. در مراکز مختلف بر علیه او سخنرانی می‌شود، در تلویزیون میزگردهای مختلف و متعدد در تقبیح و تخریب او راه‌اندازی می‌شود، برعلیه او و با تمرکز بر اسم ایلیا [الیاس] سریال تلویزیونی ساخته می‌شود، برعلیه او کتاب نوشته می‌شود و به صورت رایگان در مراکز مختلف پخش می‌شود. به جرأت می‌توان گفت که در تاریخ رسانه‌ای ایران هیچکس تا به این حد مورد تخریب اجتماعی و زیر هجوم تهمت‌های دروغ و نسبتهای جعل شده نبوده و هیچ کس تا این اندازه مورد نفرت و نفرین افراطیون مذهبی قرار نگرفته است...

و منتظریم تا بدانیم نقشه‌های خداوند چیست و در این داستان که شاهکاری بزرگ از خداوند است چه نقشی به ما محول شده است.

برگرفته از کتاب آمین – جلد اول

 

نظر دهید

0