تسلیم و خدمتگزار خداوند
من کي هستم؟ انسان چيست. انسان به نگاه خداست. انسان، به شعور اوست. به روح و قلب اوست...فقط خودم هستم، تسليم و خدمتگزار خداوند
آنچه با کلام خدا توافق ندارد، مردود است. دربارۀ اين خدمتگزار ناچيز خدا هم همين مبناست. سالهاست که اکثر مردم به من ميگويند نعوذبالله... هستم. کلمهاي که حتي جرأت نوشتن آن را هم ندارم. او پادشاه مطلق هستي و هستي نامحدود ماست. اگر بگويم در برابر خداوند، ذرهاي هستم، گزاف گفته ام. الهي خودت شاهدي که ذره هم نيستم. هر حرف شرک آميز و کفرآميزي که درباره ام گفته ميشود که سالهاست ميشنوم برضد خداست. اين بتها را بشکنيد. اگر من هم بت شده ام مرا هم خرد کنيد. نگذاريد هيچ غباري بر لااله الاالله بنشيند. مولاي ما خداست. هو مولاکم. اوست مولاي شما.
هيچ کسي در مقابل خدا، ذره هم نيست. خدايي که نه ميزايد نه زاييده شده. او يکي است و هيچ کس مثل و مانند او نيست. بسم الله الرحمن الرحيم. قل هو الله احد. الله الصمد. لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفواً احد.
خداوند سه تا نيست. دو تا نيست. يکيست و جز او نيست. وحده لااله الاهو. گمان ميکنيم که ميدانيم يکيست اما اين گمان است. در زندگي ما خدايان فراوانند در حاليکه حقيقت يکيست و مابقي اوهام و تصورات اند. نگذاريد کسي جز خداي حقيقي، خداي شما باشد. باران را از آسمان بگيريد و از ابرها، نه از دودها و دوده ها. بزرگترين کار ما و جهش هويت ما آنست که تسليم و خدمتگزار خداوند باشيم.
... اگر عاشق خدا باشيم آيا خوبتر و زيباتر و خواستنيتر از اين هست؟ عاشق به معشوق ميپيوندد و در معشوق ذوب ميشود، حل ميشود. در او فنا ميشود و به او بقا مييابد.
بارها و بارها از من سوال شد که کي هستم و بارها گفتم و خواهم گفت که تسليم و خدمتگزار خداوندم. همين. همۀ آرزويم اين است که تسليم خدا باشم. و تسليم خدا هستم.
من آواتار نيستم، خودم هستم. خودم هستم. اين و آن نيستم، خودم هستم. قديس نيستم بلكه بارها گناه كرده ام، توبه كرده ام، باز هم گناه كرده ام و توبه كرده ام اما مورد رحمت عظيم و بخشش بيكران پروردگارم قرار گرفته ام.
بيست سال است مردم به من ميگويند آواتارم، معجزه گرم، نعوذ بالله خدا و پيامبرم، خارق العاده ام اما خودم ميگويم كه نيستم. من يك انسان ام، خودم هستم. ديگري ميگويد شيطانم، جادوگرم، فاسد و شيادم، شيطانم اما نيستم چون خودم هستم. فقط هستم. خودم هستم. تسليم و خدمتگزار خداوندم. قوّتم از قوّت اوست، اراده ام به قدرت اوست، نگاهم به نگاه اوست، به او زنده ام و از او حيات يافته ام و اما در برابر او هيچ و پوچ ام... خودم هستم. همين هستم كه هستم، نه بيشتر و نه كمتر. نه مانند اين و نه مانند آن. برچسبها كي واقعيت داشتهاند كه اين بار داشته باشند. القاب خوب و بد كي گوياي حقيقت بودهاند كه امروز باشند. قضاوت ديگران چه خوب و چه بد باشد، در كدام زمان ميزان حق و باطل بوده كه اكنون باشد. و من فقط خودم هستم... در همه اين سالها همه زندگي ام خدا بوده و همه بَعدها هم خداوند است. خداوند همه فكر و كار و كلامم بوده. خداوند روح زندگي بوده. قوّت و ايمانم بوده. راه و روشم بوده. اميد و آرزويم بوده. همه فلسفه ام خداست. قلب و روحم خداست و او برايم همه چيز و همه كس است. اين تصويري جنون آميز است كه من ذرهاي خدايم را به شرك آلوده كنم. من مبلغ و مدافع پرآتش خداوند حي و قيوم بوده ام و هميشه هستم. برخي درباره ام الحاد و كفر را مطرح كردند. اين نه تنها دروغ محض است بلكه دروغي جنون آميز است.
حتي تصور الحاد و كفر تابحال از ذهنم عبور نكرده... يادم نميآيد كه تا بحال دروغي گفته باشم. تا جايي كه توانسته ام به آنچه گفته ام عمل كرده ام و هرگز قولي نداده ام كه به انجام نرسيده باشد. زندگي ام را بر مبناي خدا و كار خدا قرار داده ام و تمام قصد و سعي و زندگي ام اين بوده كه تسليم و خدمتگزار خداوند باشم و تا آنجا كه امكان دارد ديگران را نيز به خداوند پيوند بزنم، بازگردانم و به تسليم الهي و خدمت به خداوند وادارم. قصدم اين بوده كه ارتباط مردم را با خداوند زنده و حقيقي برقرار سازم و يگانگي خدا را، لا اله الا هو را از هر طريق ممكني اعلام كنم. همه قصدم و سعي ام اين بوده و اين است كه كارهاي خدا را به انجام برسانم، روياهاي الهي را به تحقق برسانم و اراده و قصدهايش را تا حد امكان عملي سازم. تمام سعي و قصدم نجات انسانها بوده و اين است. نجات آنها از تاريكي جهالت، از ندانستن، از خواب و از مرگ و از بي خدايي... تمام سعي ام را كرده ام كه نام خدا را بزرگ بدارم و عظمت و جلال آن را آشكار نمايم... قصدم تحقق پادشاهي خدا بوده نه جز اين. نيتم فقط و فقط تحقق كلام خدا بوده و خواهد بود.
برگرفته از کتاب آمین - جلد یکم
نظر دهید