ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 5006 دفعه

هوش دوم

 

عاملی مهم در شکوفایی توانایی‌های افراد برای کسب موفقیت
مشاهدات و مطالعات حاکی از آن است که بسیاری از افرادی که دارای IQ  یا هوش  بهر  بالاتر از متوسط هستند در عمل توفیق  چندانی در تحصیل و  اشتغال و … ندارند. این موضوع منجر به مطرح شدن این پرسش شد که چه عوامل مؤثر دیگری در کنار هوش بهر تعیین کننده هستند؟ بررسی‌های دقیق‌تر علمی – روانشناسی برای یافتن پاسخ این سؤال "هدایت با کمک ابزاری به نام احساس یا هوش هیجانی" را مطرح ساخت. امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته، در مؤسسات، سازمان‌ها و مراکز صنعتی و به خصوص در مصاحبه‌های استخدامی بحث بهره هیجانی و هوش هیجانی مطرح شده و کاربرد فراوان یافته است. در گذشته در مصاحبه‌های استخدامی بیشتر به IQ  (بهره هوشی) یک فرد توجه می‌شد، ولی در حال حاضر معیارهای استخدامی در این کشورها بر بهره هیجانی یا هوش هیجانی فرد تأکید دارد زیرا مشاهده شده است، که هوش هیجانی بالا در موفقیت افراد تأثیر فراوانی دارد البته مشروط بر آن که فرد از یک بهره هوشی (IQ) نرمال برخودار باشد.
در حال حاضر دانش آموزان و دانشجویان در مقایسه با گذشته از اختلالات هیجانی بیشتری رنج می‌برند و تجاربی چون خلق منفی، حاد یا مزمن، احساس ترس، اختلال هیجانی، واکنش‌های هیجانی گیج کننده، تعارض عاطفی دو سوگرایانه و ابراز خلق نامناسب را بیش از پیش تجربه می‌کنند. مفهوم هوش هیجانی عاملی در موفقیت و سازگاری خانوادگی محسوب می‌شود، همچنین این مفهوم در توانایی مدیریت در تجارت، رهبری و سازمان دهی نیز کاربرد دارد و در محیط‌های کاری، حرفه‌ای و شغلی نیز ملاحظه می‌گردد. مفهوم مذکور در خودشناسی نیز مورد استفاده است و در آموزش و مهارت‌های تحصیلی دیده می‌شود. تعدادی آن را در روان درمانی فردی نیز به کار می‌گیرند.

تعریف هوش هیجانی(EQ)
اصطلاح هوش هیجانی در سال ۱۹۹۵ توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث‌های بسیاری برانگیخت. پژوهش‌گران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت‌های اجتماعی، توانایی‌های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان‌های خویش، توان کنترل آن هیجان‌ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته‌اند.
"می یر" و "سالوی" هوش هیجانی را چنین تعریف می‌کنند: هوش هیجانی شامل توانایی دریافت دقیق احساسات و هیجان‌ها، ارزیابی و بیان آن، توانایی شناسایی و تنظیم هیجانات به منظور رشد عقلانی است.
دیدگاه گلمن این است که هوش هیجانی یعنی توانایی مهار تمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی‌ترین احساسات دیگران، رفتار آرام و سنجیده در روابط انسانی و خلاصه همان طور که ارسطو گفته است: «مهارت نادر به حق عصبانی شدن در حد و اندازه معقول، در زمان مناسب، با دلیل موجه».  به عبارت دیگر، فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، به خوبی می‌تواند احساسات خود را مهار کند و آنها را به شکل مناسب بیان کند. چنین فردی به دلیل داشتن حس هم‌دلی بالا و کنترل مناسب بر هیجانات خود در روابط بین فردی موفق‌تر است و در نتیجه از امکانات و موقعیت‌های بهتری در زندگی برخوردار می‌گردد.

ابعاد هوش هیجانی از دیدگاه بار- آن
بار- آن هوش هیجانی را عامل مهمی در شکوفایی توانایی‌های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می‌کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روانی مرتبط می‌داند.
وی در سال ۱۹۹۷ پرسش‌نامه‌ای را برای سنجش هوش هیجانی تهیه کرد. این پرسش‌نامه بر اساس گزارش کمی شخص آزمودنی پاسخ داده می‌شود و سپس اطلاعات بر اساس پنج عامل مرکب و مقیاس‌های چندگانهٔ زیر جمع‌آوری می‌گردد:
عامل اول) هوش درون فردی: به توانایی تشخیص و درک احساسات شخصی، بیان احساسات، عقاید و افکار و دفاع از حقوق فردی به شیوه‌ای غیر مخرب و رها بودن از وابستگی هیجانی اطلاق می‌شود.
عامل دوم) هوش بین فردی: به معنی توانایی هم‌دلی یعنی آگاهی، درک و ارزیابی احساسات دیگران است. ارتباط بین فردی به معنی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو طرفه (که شامل ابراز و دریافت محبت است) می‌باشد. همچنین هوش بین فردی بالا به معنای مسئولیت پذیری اجتماعی بالا می‌باشد.
عامل سوم) قابلیت انطباق: سازگاری شامل توانمندی‌های حل مساله، ارزیابی واقعیت، انعطاف و پذیرش است.
عامل چهارم) کنترل استرس: توان تحمل وقایع ناخوشایند و شرایط استرس‌زا و همچنین مقاومت یا به تأخیر انداختن یک تکانه، سائق یا وسوسه برای عمل کردن می‌باشد.
عامل پنجم) خلق عمومی: توانایی رضایت از زندگی و شاد بودن و داشتن نگرش مثبت یا ثابت، حتی در زمان بداقبالی
خورده مقیاس‌ها عبارتند از:
۱- خود آگاهی هیجانی:
خودآگاهی هیجانی توانایی شناخت احساسات خود، تفکیک آنها، آگاهی از احساس خود و چرایی آن. نمونه بارز فقدان این توانایی در بیماران ناگویای هیجانی دیده می‌شود.
۲- قاطعیت:
قاطعیت، توانایی بیان احساسات، عقاید و افکار خود و دفاع از حقوق خود به شیوه‌ای منطقی، غیر مخرب و غیر فحاشانه، قاطعیت شامل سه بعد می‌باشد:
الف) توانایی بیان احساسات (مثلا پذیرش خشم، صمیمیت و … و ابراز آن)
ب) توانایی بیان آشکار عقاید، افکار و باورهای خود (خوش‌آیند و ناخوش‌آیند) و اتخاذ تصمیم راسخ و روشن، حتی اگر به قیمت محروم ماندن از مزایایی باشد و یا انجام آن به لحاظ عاطفی مشکل‌زا باشد.
ج) توانایی پایداری برای احقاق حقوق خود (یعنی به دیگران اجازه ندهید تا شما را آزار دهند یا از شما نقطه ضعف بگیرند). افراد قاطع، کمرو و خجالتی نیستند. آنها  می‌توانند احساساتشان را واضح، مستقیم، بدون خشنونت و پرخاشگری و فحاشی ابراز کنند.
۳- حرمت نفس:
حرمت نفس توانایی احترام به خود و پذیرش خود به عنوان شخصی ارزشمند، احترام به خود و دوست داشتن خود آن‌گونه که هستیم، بدین معنی که توانایی پذیرش جنبه‌های مثبت و منفی قابلیت‌ها و محدودیت‌های خود را داریم.
۴- خود شکوفایی:
خود شکوفایی، مستلزم شناخت توانمندی‌های بالقوه در فرد، سپس رشد و شکوفایی آنهاست. این  بعد از هوش هیجانی، راهی برای غنا و معنی بخشیدن به زندگی فرد است. تلاش برای شکوفا کردن استعدادهای بالقوه از طریق اهداف مشخص و با گذشت عمر، قابل دستیابی است.
۵- استقلال:
استقلال عبارت است از، توانایی خود هدایت‌گری و خودکنترلی در تفکر و عمل و عدم وابستگی عاطفی. افراد مستقل افرادی متکی به خود در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌های مهم می‌باشند و پیش از تصمیم‌گیری، در جستجوی نقطه نظرات دیگران بر می‌آیند و به آنها توجه می‌کنند، اما تصمیم نهایی از آن خود آنهاست.
۶- هم دلی:
 هم‌دلی توانایی فهم و درک احساسات دیگران، و حساس بودن به چگونگی و چرایی این احساسات است. هم‌دل بودن یعنی، شناخت احساسات دیگران. افراد هم‌دل نگران دیگرانند و نسبت به نگرانی‌های دیگران هم دردی می‌کنند.
۷- روابط بین فردی:
مهارت ارتباط بین فردی شامل توانایی برقراری و حفظ ارتباطات متقابل است که صمیمیت و تبادل محبت از ویژگی‌های آن می‌باشد. این مهارت‌ها نوعی صلاحیت اجتماعی هستند که در کنار آمدن با دیگران موثر واقع می‌شوند. این قابلیت‌ها به فرد امکان می‌دهند که احساسات دیگران را برانگیزد، الهام بخش آنان باشد، افراد را قانع کند، بر آنها تأثیر بگذارد، به دیگران اطمینان خاطر دهد و ارتباط صمیمی و مداوم را حفظ نماید. این نیروی بین فردی مستلزم شایستگی‌های اجتماعی چون خویشتن‌داری، حس هم‌دلی و مهارت در ابراز احساسات است.
۸- مسئولیت پذیری اجتماعی:
مسئولیت پذیری اجتماعی، توانایی ابراز خود به عنوان فردی همکار، کمک رسان و سازنده در گروهای اجتماعی است. این بعد از توانایی، با انجام کار با دیگران، پذیرش دیگران، اخلاقی بودن و رعایت قوانین رابطه دارد.
افراد مسئول در روابط بین فردی خود حساس‌اند و می‌توانند دیگران را بپذیرند و استعدادهایشان را به نفع جمع به کار گیرند نه فقط برای خودشان.
۹- حل مسأله:
حل مساله توانایی شناسایی و تعریف مشکلات، ایجاد و انجام راه حل‌های مؤثر است. حل مسأله چند مرحله‌ای بوده و شامل توانایی پذیرش مشکل و داشتن حس کفایت و انگیزه کافی برای مقابله مؤثر با آن، تعریف و تدوین مشکل تا حد ممکن (مثلا جمع‌آوری اطلاعات مربوطه)، خلق راه حل‌های متعدد در صورت امکان (مثلا روش مشکل گشایی گروهی). تصمیم‌گیری و به کارگیری راه حل‌ها، با وظیفه شناسی، نظم دهی، روش مندی، نظام دار بودن، دنبال کردن و نزدیک شدن به مشکل مربوط است. همچنین این مهارت به داشتن انگیزه و به کارگیری حداکثر توان، برای مقابله با مشکلات (به جای اجتناب از آنها) مرتبط است.
۱۰- واقعیت سنجی:
واقعیت سنجی یعنی توانایی ارزیابی ارتباط بین آن چه تجربه می‌شود با آن چه عیناً وجود دارد. سنجش میزان ارتباط بین تجربه و واقعیت، شامل تحقیق در باره شواهد عینی برای تأیید، توجیه و اثبات احساسات، ادراک‌ها و اندیشه‌ها است. واقعیت سنجی شامل: درک موقعیت کنونی، تلاش برای حفظ شرایط درست و تجربه رویدادها، آن‌گونه که واقعا هستند، به دور از خیال بافی و رؤیا پردازی است.
۱۱- انعطاف‌پذیری:
انعطاف‌پذیری توانایی منطبق ساختن عواطف، افکار و رفتار با موقعیت‌ها و شرایط متغیر است. این بعد از هوش هیجانی به توانایی کلی فرد در سازگاری با شرایط ناآشنا، غیر قابل پیش بینی و پویا تکیه دارد.
۱۲- تحمل فشار روانی:
تحمل فشار عبارت است از توانایی مقاومت در برابر رویدادها و موقعیت‌های فشارزا، بدون توقف، همراه با سازگاری فعال و مثبت با فشار، این توانایی به معنی پشت سر گذاشتن موقعیت‌های مشکل‌ساز بدون از پا در آمدن است.
کسانی که تحمل فشار را در سطح بالایی تجربه می‌کنند، بحران‌ها و مشکلات را بهتر پشت سر می‌گذارند بجای آنکه دچار ناامیدی و درماندگی شوند.
۱۳- خرسندی:
این توانایی شامل رضایت از خود، خشنودی کلی و توانایی لذت بردن از زندگی می‌باشد. به طور کلی این جنبه از هوش هیجانی، شامل لذت بردن از جنبه‌های مختلف زندگی می‌شود. افراد خرسند اغلب احساس خوب و راحتی را در محیط کار، خانه و هنگام فراغت تجربه می‌کنند.

وراثت یا محیط کدامیک مؤثرند؟
بر خلاف IQ یا هوش بهر که بیشتر تحت تأثیر عوامل وراثتی است و در طول زندگی فرد ثابت می‌ماند، هوش هیجانی احتمالاً بیشتر تحت تأثیر شرایط محیطی است. دانیال گلمن می‌گوید: قابلیت‌های تشکیل دهنده هوش هیجانی در مجموع، توانایی‌های اکتسابی هستند. به طور کلی در حال حاضر در مورد این که هوش هیجانی یک استعداد ارثی است و یا مجموعه‌ای از توانایی‌ها، قابلیت‌ها و مهارت‌های اکتسابی، اتفاق نظر وجود ندارد.
به نظر می‌رسد این امکان وجود دارد که شخص، با هوش هیجانی زیادی متولد شود اما در آغاز کودکی این توانمندی به گونه‌ای آسیب ببیند و منجر به کاهش هوش هیجانی شود. همچنین ممکن است کودکی با هوش هیجانی کم متولد شود اما با الگوی پرورش صحیح، هوش هیجانی وی افزایش یابد.

ریشه‌های هم دلی
هم دلی به معنای توانایی شناختن احساسات دیگران، یکی از ارکان اصلی هوش هیجانی است. هم دلی در عرصه‌های مختلف زندگی از خرید و فروش و مدیریت گرفته تا دل باختن و پدر و مادر بودن، دلسوزی برای دیگران  و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نقش عمده‌ای ایفا می‌کند. همدلی بر پایه خودآگاهی بنا می‌شود. هر قدر نسبت به احساسات خودمان گشاده‌تر باشیم، در دریافت احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود.
توانایی دریافت پیام‌های غیر کلامی، کلید درک احساسات دیگران است. در این میان لحن کلام، حالت‌های بدنی و حالت‌های چهره از اهمیت زیادی برخوردارند. در آزمایش‌هایی که بر روی بیش از هفت هزار نفر در امریکا و هیجده کشور دیگر به عمل آمد روشن شد، افرادی که در دریافت احساسات دیگران براساس نشانه‌های غیر کلامی‌توانا بودند، انطباق عاطفی بهتری داشتند و محبوب تر و معاشرتی بودند. همچنین مشاهده شد که زنان در ابراز این نوع همدلی بهتر از مردان هستند و افرادی که استعداد توسعه مهارت‌های مربوط به درک عاطفی را دارند، از ارتباط بهتری با جنس مخالف برخوردارند.

همدلی، شهود، بصیرت و خودآگاهی در زمرهٔ احساسی‌ترین توانایی‌های لازم به منظور دست یابی به یک رهبری کارآمد و صحیح به شمار می‌آیند. واقعیت این است که مدیران می‌بایست بتوانند به طریقی بر فضای روحی سازمان یا تشکیلاتِ تحتِ نظارت خود مدیریت کنند. تواناترین مدیران یعنی زبده‌ترین و موفق‌ترینِ آنان این امر را با بهره‌گیری از هوش هیجانی امکان‌پذیر می‌سازند. اینان افرادی خودآگاه و برخوردار از قدرتِ درکِ  بالا می‌باشند به طوری‌که قادرند هم‌زمان، در حینِ درکِ شهودی احساسات دیگران و سنجش جو احساسی حاکم بر سازمان و تشکیلاتِ تحتِ نظارتشان به بررسی و ساماندهی احساسات و شرایط درونی خویش نیز بپردازند. اما این توانایی از کجا منشاء گرفته؟ و مدیران چگونه باید برای به کارگیری و بهره‌مندی از آن آموزش ببینند؟
آن چه که در مکتب مدیریت و منطق عمومی آمده مبتنی بر این باور می‌باشد که هم طبیعت و هم نحوهٔ پرورش (تغذیه و تربیت) در بارور ساختن این توانایی بالقوه تعیین کننده است و عواملی چون فاکتورهای ژنتیکی (استعداد موروثی)، تجربیات کسب شده در طول زندگی و آموخته‌های قدیمی موجباتِ پدیدار شدن هوش عاطفی را (در سطوح گوناگون و به درجاتِ مختلف) در مدیران فراهم می‌سازد. از این روست که هر یک از مدیران قادرند تا به طریق خاص و منحصر به فرد از این توانایی ذاتی استفاده کنند.
در اینجا با ارائه نظرات دو نفر از مدیران و محققان در این زمینه به کشف نکاتی در زمینهٔ طبیعت هوش هیجانی، چگونگی مدیریت بر آن، فواید و کاربردهای آن و نیز سو استفاده‌هایی که در چگونگی به کارگیری این توانایی ممکن است حادث شود، می‌پردازیم. توجه داشته باشیم نباید از خطر تسلط و غلبهٔ این توانایی ذهنی بر افراد غافل بود. استفادهٔ ساده لوحانه و یا همراه با سو نیت از این توانایی می‌تواند به توقف کار مدیران منجر شده و یا در جهتِ عکس موجب شود تا این افراد با ملعبه قرار دادن کارکنانشان، آن‌ها را به ابزاری به منظور کسب مقاصد شخصی خویش بدل کنند.

گردآوری و تنظیم: فاطمه زندی
منبع: نشریه علم موفقیت شماره ۷

 

نظر دهید

0