نقد کتاب آفتاب و سایهها
اتهامات روحانیت افراطی درباره استاد ایلیا رام الله (پیمان فتاحی)
نقد کتاب آفتاب و سایهها
بعد از اینکه شنیدم شخصی بنام جناب آقای حجت الاسلام فعالی همزمان با دستگیری استاد توسط اداره ادیان، شروع به سخنرانیهایی درباره استاد کرده است و بطور سیستماتیک و برنامه ریزی شدهای جلساتی را در این باره میگذارد، درباره ایشان کنجکاو شدم که اصلاً ایشان کیست. متوجه شدم که وی دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی بوده و در روزنامه کیهان و برخی از مراکز دیگر مشغول به کار میباشد.
شنیده بودم که طیف جدیدی از دانشجویان نخبه خواستار کتابها و مطالبی درباره استاد شدهاند اما ریشه این پیگیری را نمیدانستم تا اینکه یکی از دوستان گفت که آقای فعالی به همراه چند نفر دیگر، در سخنراییهایی برای دانشجویان به شدت مشغول ترور شخصیتی استاد ایلیا رام الله (پیمان فتاحی) هستند. بنابراین دانشجویان کنجکاو شدهاند و خواستهاند ببینند که این کتاب چیست و استاد کیست؟
بعد شنیدم که ایشان همزمان با تحت بازجویی بودن استاد و در زمانی که استاد در زندان امنیتی بسر میبردند، کتابی را تهیه کردهاند و قسمتی از آن را هم به استاد اختصاص دادهاند. تعجب کردم. عجب عدالتی! اما هر چه سعی کردم نتوانستم ارتباط بین این عدالت و عدالت علوی اسلامی و حتی عدالت آمریکایی یا متمدنانه را پیدا کنم. یک نفر در غل و زنجیر است، هیچ گونه امکانی برای دفاع از خود ندارد، پیروانش به سکوت سفارش شدهاند، همسر و نزدیکانش در نگرانی اند و به همه اعلام شده که به دلیل اندیشههای غیر اسلامی استاد ممکن است او اعدام شود. حتی به بعضی از ما گفته بودند، که به دلیل این اعتقادات بدعت گذارانه ممکن است دو بار حکم اعدام داشته باشد. در چنین شرایطی حجت الاسلام فعالی بعد از هماهنگیهای لازم با دستگاه امنیتی و بازجویان پرونده، اولین کتابی که در آن رسماً و مستقیماً به استاد توهین شده و به نقدی ظالمانه از اندیشهها و تعالیم و شخصیت استاد تزئین شده است را تهیه میکنند که بلافاصله از وزارت ارشاد مجوز میگیرد و منتشر میشود. اسم این کتاب آفتاب و سایهها بود. هر چه گشتم آن را پیدا نکردم. گفتند این کتاب را در قم میتوانی پیدا کنی، همانجا هم چاپ شده است. بالاخره کتاب را تهیه کردم. کتاب در همان فرمول همیشگی روزنامه کیهان تهیه شده بود. قبلاً هم این کار درباره شخصیتهای دگراندیش سیاسی و اجتماعی انجام شده بود و موسسه پژوهشهای کیهان با موسسات وابسته به آن از این کارها فراوان دارند.
خلاصه آن کتابها این است: «هر کس که مثل روزنامه کیهان فکر نمیکند، خائن، توطئه گر، فاسد الاخلاق، دست نشانده استکبار و عصاره بدی هاست. هر کس که با روزنامه کیهان هم عقیده نیست یا جاسوس است یا جاسوسی است که خودش هم نمی داند یا فراماسونر است یا عضو منافقین! و وابسته آنهاست یا جزء فرقههای جدید نفاق است».
طبق نظر کیهان همه روشنفکران دینی فعلی ایران در گروهی بنام فرقه جدید نفاق جمع میشوند گروهی که در درون خود بزرگانی چون سروش و کدیور و بقیه را دارد. از نظر روزنامه کیهان همه مردم جهان جهنمی هستند چون مثل کیهان زندگی را سیاه و سفید نمیبینند. درست تر بگویم همه قارهها، کشورها، شهرها، محلات و کوچههای جهان سیاه است و فقط کوچهای که اندیشههای آنان جریان دارد سفید و بهشتی است. در این نوشته با روزنامه کیهان کاری ندارم چون واقعاً برای بعضی از مدیران آن من جمله جناب آقای شریعتمداری ارزش قایل هستم. با اینکه با نظرات و عقاید ایشان کاملاً مخالفم اما ایشان را متفکری میدانم که متاسفانه قدرت تفکری خود را در فضایی اشباع شده از مفروضات بدبینانه یا مفروضات ایجابی به دام انداختهاند. شاید روزی حرف این برادر کوچک را که جداً جز از سر اخلاص و صداقت آن را نگفتم بشنوند. لااقل اگر یک دقیقه درباره این جمله کوتاه فکر کنند ضرری ندارد. در همین قضیهٔ نقد استاد و کتاب ایشان هم بعضی از منابع میگفتند که این پروژه و پروژههای مشابه با برنامه ریزی آقای شریعتمداری و حسن شایانفر و ریاست ادارهٔ ادیان وزارت اطلاعات، انجام شده است و این افراد به همراه حجت الاسلام فعالی حتی در جلسات بازجویی استاد که با چشم بسته انجام شده است، حضور داشتهاند.
اما کتاب آفتاب و سایهها. این کتاب درباره تعدادی از اساتید معنوی در جهان نگاشته شده است و سعی در هدایت ذهنی خواننده به سمت تخریب و تقبیح این افراد و اندیشههای آنان دارد. این راهبری نامحسوس، گاهی شدت میگیرد و گاهی خود را در پس ادعاهای محققانه و ادعاهایی متفکرانه پنهان میکند. قطعاً آقای حجت الاسلام فعالی برای تهیه این کتاب متحمل زحمت فراوانی شده است. گردآوری این مطالب زمان زیادی را میبرد و بخش بیشتری از زمان صرف تحلیلهایی شده است که ایشان درباره هر فرد و آموزشهای مربوط به او ارائه دادهاند.
فصول اولیه کتاب شامل عرفانهای هند و بزرگان آن میشود. فصول بعدی به همین روال درباره عرفانهای آمریکایی، مسیحی، یهود، ذن و فراروانشناسی است. در کتاب آفتاب و سایهها، حجت الاسلام فعالی ابتدا اشو راجنیش و سپس ساتیاسای بابا را مورد بررسی قرار دادهاند. بعد از سای بابا ایشان به استاد رام الله، کریشنامورتی، یوگاناندا و دالایی لاما پرداختهاند. البته لازم است بگویم که اسامی همه اساتید و بطور کلی معلمان بزرگ معنوی در جهان، اسم شناسنامهای آنها نیست بلکه این افراد با این نامها شناخته میشوند. در اولین نقد از کتاب آفتاب و سایهها میخواهم ابتدا موضوع را از خانه خودمان ایران و از فردی شروع کنم که امکان دسترسی مستقیم به او وجود دارد و بنابراین امکان تشخیص واقعیتها و تفکیک آن از ابهامات و توهمات هم میسر است. در صورت لزوم این نقد را وارد حوزههای دیگر خواهم کرد.
وقتی که مطالب مربوط به استاد رام الله را خواندم به قدری تعجب کردم که در اوایل خواندن حدس زدم که این فقط یک تشابه اسمی است و منظور گرد آورنده چیز دیگری بوده است. اما در سطرهای بعدی و با اشارهای که ایشان به کتاب جریان هدایت الهی و اسم نشریات حرکت دهندگان و هنر زندگی متعالی و دیگر مطالب کرده بود کاملاً مطمئن شدم که منظور او خود استاد رام الله است.
میزان ناآشنایی و بیگانگی ایشان با استاد که ضمن مطالعه همان چند سطر متوجهش شدم باعث بوجود آمدن این گمان شد که ایشان اصلاً منظورش فرد دیگری است که متاسفانه این گمان درست نبود.
روشهای علمی متعددی برای نقد و تحلیل یک متن وجود دارد که ما بسیاری از این روشها را در درسهای تفکری از خود استاد ایلیا رام الله آموختهایم. در این اولین نوشتار، من نمیخواهم از آن روشهای علمی استفاده کنم و آن را به مجالی دیگر موکول میکنم اما از روشهای بسیار سادهای که همه انسانها با آن آشنا هستند و کماکان اکثر ما در آن توانایی داریم، استفاده میکنم. در این نوشتار نیازی نیست که با ذره بین و میکروسکوپ مطالب را بررسی کنم، یعنی همان چیزی که در نقد و تحلیل مرسوم است، بلکه در اینجا من صرفاً به یک نگاه کلی و اولیه اکتفا میکنم و فعلاً فقط اکاذیب متن را آن هم فقط اکاذیب سه صفحهٔ اول را نشان میدهم.
قسمتی که حجت الاسلام فعالی درباره استاد رام الله جمعآوری و تحلیل کرده است تقریباً سه صفحه است. من هم به همین مناسبت دوازده یعنی چهار برابر عدد سه، مطلب غیر واقع و کذب را از متن استخراج میکنم. اگر صد صفحه و با همین روال میبود شاید میشد صدها اشتباه فاحش را نشان داد.
منظور من از حرف کذب و غیر واقع، قطعاً توهین به نگارنده نیست چون مطمئن هستم اگر ایشان بر کذب بودن این حرفها آگاهی داشتند آن را در کتابشان ذکر نمیکردند.
بنده سالهاست از نزدیک با استاد ایلیا رام الله آشنا هستم و تقریباً از ریزترین جزئیات زندگی ایشان هم اطلاع دارم. حداقل چهار کتاب منتشر نشده (مجوز داده نشده) و تعداد زیادی فیلم درباره زندگی ایشان وجود دارد که اگر بخواهم همه سطرهای این سه صفحه را با آن سنگ محکها که عبارت است از صحبتهای شاهدان، اسناد و شواهد و مستندات دیگر محک بزنم، فکر میکنم از همین سه صفحه دهها اشتباه فاحش و حرف کذب بیرون میآید.
متأسفانه روحانی بودن آقای فعالی، تأثیری منفی و تصویری وحشت زا از روحانیت در ذهن دهها هزار نفر از پیروان استاد ترسیم کرده و این گمان که «روحانیت قصد نابودی استاد را از هر طریق ممکن دنبال میکند» را تقویت کرده است.
بعد از انتشار این مطلب، که در حالی تهیه شده بود که استاد رام الله تحت شدیدترین شکنجههای روحی و روانی (و چه بسا جسمانی) در زندان قرار داشت، بعضی از شاگردان استاد تصمیم گرفتند که زندگی نامه استاد را به صورتهای مختلف در اختیار دوستداران ایشان قرار دهند و به همین دلیل سایتهایی در ایران و خارج از کشور با همین محوریت فعالیت خود را آغاز کردند و تصمیم به این شد که زندگی نامههایی از استاد بصورت کتاب و در صورت لزوم فیلم، منتشر شود…
اکاذیب و اشتباهات فاحش
کذب یک: رام الله خواهر دوقلو دارد.
همه کسانی که ایشان را از نزدیک میشناسند، میدانند که استاد خواهر دوقلو ندارد.
کذب دو: آواتار یعنی سرور و آقا.
آواتار یک کلمه سانسکریت است که دارای شهرتی جهانی است. در فرهنگ ۴۳ زبانه، در لغتنامه مرجع سانسکریت، در اوپانیشادها و در سایر منابع، آواتار یک معنای غالب و سه معنی مغلوب دارد. معنای غالب، مرسوم و مصطلح کلمه آواتار، حلول و تجسد خدا در قالب انسان یا حیوانات است که مهم ترین آنها حلول خداوند در کریشنا و راما بوده است. در این فرهنگ لغتها یا متون فلسفی معنای دیگر آواتار، حلول خدایان و ارواح آسمانی در انسان میباشد. همچنین به مفهوم انسان – خدا ترجمه شده ست. اما در هیچ یک از این فرهنگها آواتار به معنای سرور و آقا ترجمه نشده است و آقای حجت الاسلام فعالی برای اولین بار دست به این ابتکار زده است. اگر به منابع مذکور دسترسی ندارید میتوانید به کتاب فرهنگ اصطلاحات دینی و عرفانی (واژه نامه ادیان) صفحه هفده نگاهی بیندازید.
کذب سوم: او خود را یکی از استادان حق در جهان میداند.
ما بخشی از زندگی مان را و قسمتی از عمرمان را با ایشان بودیم و این را هرگز نشنیدهایم. تا بحال هیچ کس در هیچ مکتوب مستقیم یا بصورت شفاهی و مستقیم از استاد چنین ادعایی را نشنیده است. بیش از هزار و پانصد ساعت فیلم سخنرانی، نوارهای کاست و هزاران صفحه متن از مکتوبات ایشان موجود است اما تابحال کسی از استاد چنین چیزی یا مشابه آن را نشنیده یا ندیده است. ایشان برای اولین بار و بعد از گذشت بیش از پانزده سال، در فروردین ماه ۱۳۸۶ در یک مصاحبه، آنهم به دلیل تشدید سمپاشیها و مسموم سازی فضا توسط دشمنان، در گفتگویی که قرار بود بدون ابهام صحبت شود اعلام کردند «بله، درست است. این بنده خدمتگزار خدا علوم باطنی و روشهای آن را بیش از هر کسی در این دنیا میدانم و امروز مجبورم که بگویم کسی علوم باطنی را نه مانند بنده و نه حتی نزدیک به بنده می داند».
این تنها مطلبی بود که بعضی از شاگردان بعد از این سالها از ایشان شنیدهاند. اگر ایشان میخواست ادعا کند آنقدر زمینه وجود داشت که اگر خود را هر کسی معرفی میکرد مردم میپذیرفتند. در این سالها بی آنکه ایشان خود را با عنوان خاصی معرفی کند، دهها عنوان به او نسبت داده شده است و او بارها خود را در معرض محکومیت و تردید دیگران قرار داده تا از بار این نسبتهای افراطی کاسته شود. فیلم سخنرانیهای سالهای اخیر ایشان و پاسخشان به سوالاتی نظیر «شما کی هستید؟» موجود است. محور پاسخهای ایشان همیشه این بوده: «بنده تسلیم و خدمتگزار خدا هستم».
کذب چهارم: این فرقه دو نشریه منتشر کردهاند: یکی به نام هنر زندگی متعالی و دیگری به نام حرکت دهندگان که راهاندازی و بعداً تعطیل شد.
نشریاتی که توسط شاگردان استاد تأسیس و راهاندازی شده است، دو نشریه نیست بلکه هشت نشریه مستقیم (و تعدادی نشریهٔ غیرمستقیم) است که از جمله آنها علم موفقیت، تفکر متعالی، اخبار کودکانه، علوم باطنی، هنر زندگی متعالی و حرکت دهندگان است. که البته اکثر این نشریات در زمان وزارت جناب آقای صفار هرندی سردبیر کیهان و مدیر مطبوعاتی آقای فعالی، بدون هیچ دلیل و توضیحی توقیف شدند. فقط درباره نشریه حرکت دهندگان یک دلیل ذکر شده که آن مصاحبه استاد رام الله در باره موضوع ریاست جمهوری بود که آن هم به اتهام توهین به رهبری تعطیل شد. اما چون تفهیم اتهام صورت گرفته بود، در پیگیری قضایی، دادگاه به نفع این نشریه رای داد و آن را از اتهام وارده تبرئه کرد. گفتند توهین به رهبری یک بهانه بوده و دادگاه نتوانست مصداق آن را بیابد.
کذب پنجم: دلیل اسم رام الله فرقهای است در هندوستان.
از یازده سال پیش که این لقب درباره استاد مطرح شد و همان اولین بار، استاد این عبارت را برای همه معنی کردند. رام الله یعنی رام خدا یعنی بنده و تسلیم خداوند. یعنی کسی که خداوند او را رام کرده است. چند سال قبل هم ادارهٔ ادیان معانی دیگری را برای رام الله مطرح کردند. از جمله: چون استاد فتاح ساکن رام الله فلسطین بوده به همین دلیل به او رام الله میگویند یا، رام الله یعنی برای حل وضع فلسطین باید شهر رام الله را در مرکز توجه قرار داد یا دوباره ساخت یا غیره. در فرضیه جدید ادارهٔ ادیان هم گفته شده که به این دلیل استاد به این نام خوانده شده چون ایشان مرتبط با آواتار بزرگ هند، گورو کبیر هستند که اصل او ایرانی است و می خواسته بین اسلام و مکتبهای مختلف هندوئیسم را پیوند دهد و مکتب رام الله را بوجود آورده است. یک نفر هم میگفت که رام الله یک مکتب آمریکایی است که هدفش رام کردن همه کسانی است که به الله اعتقاد دارند. قبلاً هر بار که استاد چنین فرضیاتی را میشنیدند، با تعجب میگفتند واقعاً چنین چیزهایی اصلاً وجود دارد؟
فارغ از این چهارمین اشتباه فاحش و کذب بودن آن، من درباره دیگر بخشهای موضوع هم که در اینجا اشارهای به آن نکردم، هر چه بررسی کردم نتوانستم به نتیجه برسم اما تا تکمیل بررسیهایم فعلاً آن بخشهای دیگر موضوع را بعنوان اشتباه فاحش ذکر نمیکنم. اینکه چون عدهای به استاد میگفتند رام الله و صرفاً به دلیل همین یک کلمه یک داستان سرهم شود که پس این نماینده آواتار بزرگ هند است و در ایران فرقه رام الله را راهاندازی کرده است، جداً شبیه به فیلمهای کمدی و جکهای آنچنانی است. مثل اینکه اسم یک نفر موسی باشد و او را به اتهام یهودی بودن یا ارتباط با یهودیت مورد سوال قرار دهند یا مثلاً بگوییم چون اسم پایتخت پاکستان اسلامآباد است به این معناست که آنجا پایتخت جهان اسلام است و قرار است محل تجسم همه آموزههای اسلامی باشد. با این استراتژی میتوانیم برای هرکسی و هر چیزی و هر اسمی یک داستان بسازیم یا داستانی را از جایی بیاوریم.
البته فراموش نکنیم که بعد از بروز شایعاتی که در پی انتشار اولین جلد کتاب تعالیم حق منتشر شد، استاد در اولین بیانیهها (در سال ۱۳۷۸) اعلام کردند که رام الله اسم من نیست و معنای رام الله را هم توضیح دادند. با اینکه نتوانستم در متون فلسفی و عرفانی هند و در مجموعه مطالب هند شناسی و حتی در منبعی که آقای حجت الاسلام فعالی آدرس آن را داده بود یعنی کتاب تاریخ جامع ادیان چیز معتبر و قابل استنادی در باره فرقهای که ایشان گفته پیدا کنم (که این مطلب را بیشتر توضیح خواهم داد) اما مطالب مفصلی در باره کبیر که آقای حجت الاسلام فعالی، استاد را جانشین او دانسته است، پیدا کردم. کبیر یکی از بزرگان تاریخ معنوی هند و دارای قدرتهای عظیم معنوی بود که معروف ترین آنها زنده کردن یک حیوان مرده است. کتابهای چندی در بارهٔ این شخصیت اسطورهای و بزرگ هند نوشته شده است که برای علاقمندان قابل دسترسی است.
کذب ششم : او جوانی است که در حدود ۲۳ سالگی رهبری این فرقه را در ایران بعهده گرفته است.
واقعیت این است که استاد در شانزده سالگی علوم باطنی و روشهای روح زایی(ZX) و روشهای سی وشش گانه تفکری(YX) را ابداع کرد. سن بیست و سه سالگی مربوط میشود به اولین دوره آموزش عمومی و اولین دوره سخنرانی ایشان. والا ایشان هفت سال قبل از بیست و سه سالگی شاگردانی را در زمینه روح زایی و روشهای XYZ تعلیم دادهاند که این شاگردان امروز در ایران و بعضی از کشورهای دیگر فعالیت میکنند. بنابراین گذشته از مسئلهٔ فرقه که در فرصت مناسب کذب بودن آن را هم نشان خواهم داد، استاد، حدوداً در سن ۱۶ سالگی بصورت مستقیم و متمرکز فعالیت خود را در حوزهٔ تربیت شاگردان آغاز نمودند.
کذب هفتم: فرقه رام الله
این چه فرقهای است که دهها هزار نفر مرتبط با آن و حتی نزدیکترین افراد به استاد، و حتی خود استاد از آن خبر ندارند و فقط ادارهٔ ادیان و حجت الاسلام فعالی و مجموعه کیهان از آن باخبر است چون فقط این مجموعه در این باره حرف زده است. در این باره کتابی توسط بعضی از شاگردان استاد تألیف شده است که واقعیتها را به زبانهای مختلف آشکار خواهد کرد و فیلمهایی که واقعیتها را نشان خواهد داد بنابراین وارد مبحث اثبات و نفی نمیشوم و صرفاً در استناد حجت الاسلام فعالی دقت بیشتری میکنم.
[در نوشته بعدی هم دوازده تناقض و اشتباه فاحش این چند صفحه را اگر توفیقی باشد باز خواهم کرد اما تا آن نوشته از جناب آقای فعالی یک راهنمایی میخواهم. یکی از سری دوم دوازدهگانهها این است که] من هر چه در دیکشنریهای ادیان، دیکشنریهای علوم معنوی و مذهبی، فرهنگهای فلسفی و عرفانی، واژه نامهٔ ادیان، اینترنت و کتابخانههای الکترونیک گشتم تا این لحظه نتوانستم مقولهای تاریخی به اسم «فرقه رام الله» را پیدا کنم بعنوان آخرین تیر، به مجموعه ادیان و مکتبهای فلسفی هند، به واژه نامه ادیان و کتاب تاریخ جامع ادیان، به همان آدرسی که حجت الاسلام فعالی داده بود، هم مراجعه کردم اما ذکری از فرقه تاریخی رام الله در آن ندیدم. البته اگر هم میبود مسئلهای را برای ما حل نمیکرد اما حالا که برخورد نکردم دچار مسئلهای جدید شدم. دچار این مسئله که نکند یک نفر از خودش این سند تاریخی را ساخته باشد. (که این فکر به نظر خیلی نامعقول میآید) با اینکه این مطلب چیزی را حل نمیکند اما فکر کردم نکند این، استفاده از یکی از شیوههای جنگ رانی و برخورد تبلیغاتی باشد که طی آن یک سری اطلاعات درست طرح میشود و یکدفعه و در لابلای آن، یک مسئله کلیدی یا جهت دهنده اما خود ساخته مطرح میگردد. انشاءا… داستان «فرقه رام الله در تاریخ» از این مقوله نیست و اقدام آقای فعالی برای آوردن این داستان و ربط دادن عجیب آن به اسم رام الله (که این اشتباه فاحش همچنان و در هر شرایط به قوت خود باقی خواهد بود) و آن داستانی که نقل کرده است (که فرقهای وجود داشته با نام رام الله) حتماً درست است. اینجا مسئله دو تا است. اول اینکه فرقهای بنام رام الله در ارتباط با سات گورو کبیر وجود داشته است و دوم اینکه استاد رام الله رهبر همان فرقه در ایران و بنابراین جانشین تاریخی سات گورو کبیر میباشند. قسمت دوم حل شده. یعنی نمیشود چون به یکی میگویند موسی یا حسن، او را منتسب به حضرت موسی یا امام حسن دانست. درخواست من این بود، ایشان درباره قسمت اول راهنمایی بفرمایند چون من هر چه در منابع گشتم پیدا نکردم اما همچنان دارم دنبال میکنم. چیزی که در منابع علمی نوشته شده مثلاً در تاریخ جامع ادیان این است که قرنها پیش راماناندا در مذهب ویشنوئیزم فرقهای را بوجود آورد بعدها هم پیرامون کبیر که ابتدا شاگرد راماناندا بود و سپس از وی پیشی گرفت، فرقهای به وجود آمد به نام کبیر پانتیس (به معنای روندگان طریق کبیر) (صفحه ۳۰۳ و ۳۰۴ از کتاب تاریخ جامع ادیان). به این دلیل به کتاب تاریخ جامع ادیان بعنوان آخرین منبع نگاه کردم که آقای حجت الاسلام فعالی خودش این کتاب را بعنوان منبع این حرف معرفی کرده بود. اما هر چه صفحاتی را که ایشان گفته بود و حتی خارج از صفحات را جستجو کردم فرقه تاریخی رام الله را پیدا نکردم. بعد میخواستم دچار این قضاوت بدبینانه بشوم که نکند ایشان در استدلال درست (وجود فرقهای در تاریخ) برای رسیدن به نتیجهای غلط (چون در تاریخ چیزی به این نام بوده پس او که نامش این است، همان است) مصالح لازم را در اختیار نداشته و یکدفعه یک چیزی را از خود در آورده و ساخته است. البته قاعدتاً نباید این قضاوت بدبینانه درست باشد و من از آقای حجت الاسلام فعالی میخواهم که این شائبه را (که خارج از دوازده کذب این سه صفحه است) حل کنند.
کذب هشتم: [ کتاب] جریان هدایت الهی به کمک یکی از شاگردان ا. م. رام الله به نام پیمان الهی فراهم آمده است.
بله، همه میدانیم که مجموعهٔ سخنرانیهای یازده سالهٔ استاد توسط شاگردان ایشان از فیلم و نوار به متن تبدیل شده است و مجموعهٔ این متون همان مجموعه کتب تعالیم حق را بوجود میآورد. در اولین سال سخنرانیهای عمومی، آقای فرشاد مرادی (با اسم مستعار پیما الهی) مسئولیت گردآوری و تدوین قسمتی از سخنرانیهای استاد در سن ۲۳ سالگی را برعهده داشت. کذبی که در اینجا هست حقه روانی استفاده از نام پیمان الهی بجای اسم معروف و مستعار آقای فرشاد مرادی یعنی پیما الهی است. اول فکر کردم که این مسئله میتواند یک اشتباه تایپی باشد اما وقتی که بقیهٔ متن را خواندم، در نقاط حساس متن متوجه شدم که این اتفاق تکرار شده است. هر متنی میتواند دهها غلط تایپی داشته باشد، این طبیعی است و زیاد اتفاق میافتد. اما اگر این غلطهای تایپی دقیقاً در نقاط حساس متن اتفاق بیفتد و پیامد آن القاء پیامهای کاملاً اشتباه و کذب باشد، این مسئله به هیچ وجه نمیتواند تصادفی باشد. جناب حجت الاسلام فعالی به اسم پیمان الهی به جای پیما الهی اشاره کرده است. تفاوت فقط در یک حرف «ن» است. از طرفی یکی از اسمهایی که استاد ایلیا «میم» طی سالهای گذشته برای طیفی از مردم با آن شناخته شدهاند پیمان فتاحی است. بنابراین کسانی که با اسم پیمان فتاحی آشنایی دارند بعد از برخورد با اسم پیما الهی ممکن است این پیام را دریافت کنند که نکند آقای فرشاد مرادی که اینک در قید حیات نیستند، و اینجا به اسم پیمان معرفی شده است، همان پیمان (فتاحی) باشد. من ابتدا این را یک اشتباه تایپی تصور کردم اما بعد متوجه شدم که این اتفاق در چند نقطهٔ حساس دیگر هم افتاده است مثلاً در قسمتی که جناب حجت الاسلام فعالی پاسخ استاد به سوال «آیا عیسی مصلوب شد؟ برخی میگویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟» و سوال بعدی آن «حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب نشد؟» را آورده، استخراج خود از کتاب جریان هدایت الهی را وارونه و تحریف شده نقل میکند «حضرتش مصلوب شد. اما عیسی مصلوب نشد» در حالی که همهٔ کسانی که جلد اول کتاب تعالیم حق را دارند میتوانند ببینند که جواب استاد عکس آن است، ایشان میفرمایند «حضرتش مصلوب نشد اما عیسی شد». اینجا هم فقط یک «ن» جابجا شده اما معنای جمله کاملاً وارونه و برخلاف آیات قرآن شده است. البته ذکر خود این قسمت از گفت و گوها با چند هدف کاملاً واضح مانند افزایش بار اتهام مسیحیت گرایی و تبلیغ مسیح و نیز اتهام نقض آیات قرآن است که در صورت لزوم به این نکته و دهها نکتهٔ مشابه در بحث دیگری خواهم پرداخت.
کذب نهم: او نام استراژی خود را جریان هدایت الهی یا تعلیمات حق یا هنر زندگی متعالی مینامد.
اولاً اینهایی که شما گفتید اسم استراتژی نیست. استراتژی کلمهای است که از زبان یونانی گرفته شده و معنای اولیهٔ آن هنر جدال و علم لشگرکشی میباشد. در زبان فارسی این واژه نخست معادل «سوق الجیش»، فن ادارهٔ عملیات جنگی و دانش رهبری عملیات نظامی در نظرگرفته شده است. مفهوم استراتژی از جنبهٔ ماهیتی و روش شناختی به پنج طیف کلی تقسیم میشود. هنر جنگیدن، مدیریت جنگ، برنامه ریزی سازمانی، مدیریت ملی و مهندسی جهانی. نمیخواهم وارد بحث شناخت استراتژی و ابعاد آن شوم اما باید گفت که هیچ کس تا بحال نگفته و بنابراین هیچ کس هم تا بحال نشنیده که اینها استراتژی باشند. این نامها به تعلیمات استاد اطلاق شده است که تفاوت مفهوم تعلیم بااستراتژی بسیار متفاوت است.
کذب دهم: علامت این فرقه !!! دایرهای است که در داخل یک مثلث قرار دارد که درون آن پنج علامت با عنوان لااله الا الله وجود دارد.
بعضی از شاگردان استاد، موسسات،ngo ها و انجمنهایی را مدیریت میکردند و میکنند که هر کدام از آنها، مثل همه موسسات و انجمنهای دیگر در جهان؛ آرمهایی را برای خود دارند. آرم مذکور هم یکی از حدود شانزده آرم و علامتی است که مربوط به موسسهٔ تعالیم حق میشود و ربطی به خود استاد ندارد. خدمت شما عرض کنم که آرم اصلی جمعیت آل یاسین این چیزی نیست که شما اشاره کردید بلکه آرم اصلی جمعیت، عبارت «لااله الا هو» میباشد.
کذب یازدهم. شما بعنوان خروجیهای مکتوب جمعیت به دو کتاب اشاره کردهاید. یعنی جلد اول جریان هدایت الهی (حاوی سخنرانیهای استاد در سن ۲۳ سالگی) و کتاب احادیث قدسی. تقریباً همه مراکز فرهنگی، امنیتی، هنری و دانشگاهی میدانند که آثار منتشر شده جمعیت آل یاسین چیست. غیر از این دو تایی که شما اشاره کردید اگر لازم باشد بنده بیست تا چهل اثر دیگر را هم ذکر میکنم. از جمله کتابهای تعلیمی – داستانی رویای راستین، رویای راهست این و باغبان الهی که گفته میشود حق امتیاز هر سه کتاب توسط یکی از بزرگترین کمپانیهای انیمیشن سازی جهان خریداری شده است و دهها کتاب دیگری که در زمینههای مختلف یا چاپ شدهاند یا دوستان شما به آنها مجوز ندادهاند.
کذب دوازدهم: شرط حلقه آنها این است که هر کسی باید در هفته یک نفر را به حلقه وارد کند، وگرنه خود از حلقه خارج میشود.
جناب حجت الاسلام فعالی! من نمی دانم این مطالب سراپا کذب را چه کسی به شما گفته است یا اینکه خدای ناکرده خود شما عمداً آنها را ساختهاید. اما دهها هزار نفر از پیروان استاد و کسانی که در همه این سالها استاد را دیدهاند و حرفهایش را شنیدهاند مشابه این جملات را هم از او نشنیدهاند. شاگردان خیلی نزدیک یا کمی نزدیک هم تا بحال نه این، نه مشابه این، نه مطالب نزدیک به این را هم از استاد نشنیدهاند. ما در سالهای گذشته قاعده عدم گسترش و قاعده انقباض را از ایشان شنیدهایم اما چیزی که شما نوشتهاید، ببخشید این توهین به شما نیست، ولی دروغ شاخدار است. شاید به شما هم منابع موثق [اداره ادیان] این را گفته باشند اما برای این مطلب و دیگر مطالب شما دهها هزار نفر شهادت میدهند که چنین مطالبی دروغ محض است. شما طوری درباره استاد حرف زدهاید که مثلاً کسی بخواهد در باره علی (ع) حرف بزند اما از معاویه بگوید. البته نه استاد علی است و نه دوستان شما معاویهاند اما ممکن است واقعاً در این ماجرا هم پای «فرقه نفاق» در میان باشد. کسانی که روش اصلی شان این است که تفرقه بینداز و حکومت کن. بنده شخصاً مطمئنم که اگر شما استاد را در این سالها از نزدیک ملاقات میکردید و بدون جهت گیری و پیشداوری با ایشان ارتباط داشتید، ایشان را بعنوان لااقل دوستی تمام عیار تجربه میکردید. ایشان خودشان بارها به بنده و نزدیکانشان میفرمودند که «من بیش از حد خودبزرگ بین ام» و یا دهها جملهٔ مانند این. اما هزار نفر که با ایشان در ارتباط بودهاند، با ایشان دوست بودهاند و ایشان را از نزدیک تجربه کردهاند، شهادت میدهند که ایشان متواضع ترین و پذیراترین انسانی است که تابحال تجربه کردهاند و خوشبختانه این شهادتها مستند شده است و در صورت لزوم جهان را آگاه خواهد ساخت. بارها ایشان میفرمودند خوشا بحال مهربانان و بخشندگان، ای کاش ما هم بهرهای از محبت میبردیم. اما شما خواهید دید که اکثر کسانی که ایشان را تجربه کرده و با وی بودهاند او را مهربان ترین و بخشنده ترین بشری میدانند که با وی ارتباط داشتهاند. فکر میکنید چرا با وجود این همه ترور شخصیتی و نسبتهای دروغ، دهها هزار نفر حاضرند برای ایشان به هر فداکاری و از خودگذشتگی دست بزنند. راز آن در عشق ایشان به خدا و خلق خداست.
آقای فعالی در همین سه صفحه شما دهها تناقض، کذب و سوء تفاهم وجود دارد که اگر ضرورت آن وجود داشته باشد همه را درطول زمان خواهم نوشت. من با همین استدلال به فصلهای دیگر کتاب شما علاقه نشان ندادم. با خودم گفتم وقتی که در سه صفحه مطلب که اصطلاحاً از موثق ترین منابع و از یک نهاد بسیار معتبر امنیتی اخذ شده است این همه اشتباه فاحش و مطلب کذب وجود دارد؛ لابد این رقم در کل کتاب باید به صدها مورد برسد. چون آنهای دیگر خارج از ایران هستند و اکثراً هم در قید حیات نیستند. اما با وجودی که استاد در ایران هستند و همه زندگیشان تحت تفتیش و موشکافیهایی بسیار بدبینانه نهاد مذکور قرار گرفت و خود شما هم در جریان جزئیات و مطالب این پرونده بودید، باز هم این همه اشتباه و کذب وجود دارد.
وقتی کتاب شما بیرون آمد ما هم با خبر شدیم که منابع اطلاعاتی شما مربوط به یکی از نهادهای بسیار معتبر امنیتی است، خوشحال شدیم و منتظر شدیم که واقعیات را بگویید. گفتند که قرار است این نهاد مطالب خود را به تدریج در اختیار شما و مجموعه کیهان یا همفکران کیهان قرار دهد. شنیدیم که شنودهای مکالمات استاد و تعدادی از شاگردان، شنودهای خصوصی و حتی تعداد زیادی فیلم مونتاژ شده هم در اختیار شما قرار گرفته است. بعد که دیدیم و هزاران نفر که استاد را میشناختند و به او ارادت و محبت داشتند، دیدند که مطالب شما تا به این حد خالی از واقعیات و بلکه پر از مطالب کذب و ساختگی است ندانستند و ندانستیم که باید چگونه نتیجهگیری کنیم.
و سلام بر کسانی که از هدایت الهی تبعیت میکنند
منصورون – فرزندان ایلیا
«اصل متن صفحه ۱۵۹ تا ۱۶۳ کتاب آفتاب و سایهها»
د) رام الله
برای بحث و توضیح در بارهٔ فرقهٔ رام الله باید اندکی به تاریخچهٔ هند بازگشت. سلاطین مسلمان غزنوی در قرن دهم میلادی به هند تاختند و در آنجا نیرو و قدرت عظیمی برای خود گرد آوردند و در قرن یازدهم بیشتر خاک کشور هند را به تسخیر خود درآوردند. در قرن سیزدهم میلادی، یکی از مصلحان و پیشوایان بزرگ هندی به نام «راماننده» ظهور کرد. او در یکی از مذاهب معروف هند به نام مکتب ویشنو اصلاحاتی پدید آورد و مکتبی موسوم به نئوویشنوییسم بنا کرد. در این مکتب امتیازات صنفی سیستم کاست الغا شد. همچنین خوردن گوشت حیوانات که حرام بود حلال اعلام شد که البته این گونه اعمال مشاجرات و درگیریهای فراوانی را میان فرقههای گوناگون پدید آورد.
در میان شاگردان و اصحاب راماننده، کسی بود که بعدها از استاد بالاتر رفت. او بعدها به مقام استادی رسید و پیروان بسیاری گرد او جمع شدند. نام او «شیخ کبیر پانتیس» بود. وی در ۱۴۴۰ م. به دنیا آمد و در ۱۵۱۸ میلادی از دنیا رفت. شیخ کبیر شاعر و شغلش بافندگی بود. پدرش مسلمان و مادرش تابع مذهب ویشنو بود. او از یک سو معتقد به تناسخ و چرخش گوناگون ارواح بود و از سوی دیگر به خدای واحد که ارمغان آیین اسلام است اعتقاد داشت. شیخ کبیر میگفت: هر سالکی از دستگیری مرشدی روحانی (گورو یا معلم) بینیاز نیست.
یکی از شاگردان شیخ کبیر «بابانانک» است که در ۱۴۶۹ م. به دنیا آمد و در سال ۱۵۳۸ میلادی وفات یافت. بابانانک، آیین سیک یا آیین سیخ را در هند پدید آورد. آیین سیک ششمین و آخرین دین بزرگ هندیها است که سابقهٔ آن به قرن پانزدهم میلادی بازمیگردد؛ بنابراین از ادیان متأخر هندی است. آیین بابانانک که به زودی پیروان فراوانی یافت، عمدتاً یک آیین اجتماعی سیاسی است و براساس ملاحظاتی در دورههای مختلف به شدت مورد حمایت نظامیان انگلیسی که هند را مستعمره خود کرده بودند، قرار گرفت.
شیخ کبیر به جز آنکه پدر آیین سیک به شمار میآید، اقدام مهم دیگری هم کرد و آن اینکه طی سخنان پرشور خود سعی کرد آیینی مرکب از افکار عالی اسلامی و تفکر هندوها به ویژه ویشنو را مطرح کند؛ از این رو ترکیبی میان خدای اسلام و خدای ویشنو فراهم آورد. خدای اسلام «الله» و خدای ویشنو «رام» است و از اینجا فرقهای به نام «رامالله» پدید آمد. پیام این نامگذاری این بود که «رام» همان «الله» است و «الله» همان «رام». عقاید این فرقه تا حدی شبیه آیین سیک است.
چند صباحی است که فرقه رام الله در ایران شروع به فعالیت کرده است. نماینده این فرقه در ایران کسی است به نام ا. م. رام الله که با خواهر دوقلوی خود به ترویج اندیشههای شیخ کبیر و آیین سیک میپردازد. او جوانی است که در حدود بیست و سه سالگی رهبری این فرقه را در ایران به عهده گرفته است. در بین پیروان خود بیشتر به نام «آواتار» (یعنی سرور یا آقا) نامیده میشود. او خود را یکی از استادان حق در جهان میداند. شاگردان آواتار دربارهٔ او حرفهای عجیبی میزنند و برای او اعمال شگفتانگیزی نقل میکنند. او را یک استراتژیست و تئوریسین الهی تمام عیار در عصر حاضر میدانند. او همه چیز را به روح خدا نسبت میدهد و سعی دارد فراتر از مذهب سخن بگوید. امروزه پیروان او در ایران از هزاران تن میگذرند. شرط حلقهٔ آنها این است که هر کسی باید در هفته یک نفر را به حلقه وارد کند؛ وگرنه خود او از حلقه خارج میشود.
تعالیم ا. م. رام الله در دو سطح جریان دارد. سطح اول، شامل آموزشی ساده و عمومی است که آن را مرحلهٔ احیا و تولد دوباره مینامد. این دوره، بیداری از خواب، گشودن چشمها و گوشها و فعال شدن قلبها میباشد؛ سطح دوم که آموزشها برای منتخبان و برگزیدگان برگزار میشود هنرهای ماورایی یا مرحله تعلیم اسرار نام دارد. امروزه سالیانی است که هر دو مرحله در ایران آغاز شده و در حال توسعه است. او نام استراتژی خود را «جریان هدایت الهی» یا «تعلمیات حق» یا «هنر زندگی متعالی» مینامد.
شایان ذکر است که این فرقه دو نشریه منتشر کردهاند: یکی به نام هنر زندگی متعالی که سه شمارهٔ آن در سال ۱۳۸۲ منتشر شد؛ و دیگری با نام حرکت دهندگان، راهاندازی و بعداً تعطیل شد. همچنین به همت یکی از اعضای این دو نشریه، یعنی آقای مهندس حمیدرضا همتی، مجموعهای با عنوان صدای او که به احادیث قدسی اختصاص دارد پدید آمده است. تنها کتابی که از این فرقه به صورت مستقیم و رسمی در دسترس است، اثری است با نام جریان هدایت الهی که به کمک یکی از شاگردان ا. م. رام الله به نام پیمان الهی فراهم آمده است. در این نوشته اندیشهها و تعالیم «الیاس رامالله» گردآوری شده است.
چندین ناشر به نامهای «تعالیم حق» یا «تعالیم مقدس» یا «هدایت الهی» و «حم»، در این باره فعالیت میکنند. البته ناشرانی به نامهای مذکور، آثار دیگری از اشو، پاراماهانسا و سای بابا یا دربارهٔ مدیتیشن و رؤیا و خرد سرخپوستان تولتک و حتی ستارهشناسی را منتشر کردهاند.
نکتهٔ جالب توجه، علامت و نماد این فرقه است که در آثار آنها به چشم میخورد. در این علامت دایرهای داخل یک مثلث قرار دارد که درون آن پنج علامت با عنوان «لا اله الا الله» وجود دارد
منبع: آمین ۷ – طور سینین
نظر دهید