تصویربرداری فراروانی
این روزها هرگاه به یک رسانه اطلاعرسانی رجوع میکنیم با اخبار حیرتانگیز و تعجبآوری روبرو میشویم. اگرچه در دورانی زندگی میکنیم که آنقدر تعداد این رخدادها زیاد شده که دیگر آنچنان که باید و شاید حیرت ما را برنمیانگیزد بلکه اگر روزی خبر عجیبی به گوشمان نخورد باعث تعجبمان میشود. خوب شاید در این زمان آنچه که مهمتر است گنجایش و ظرفیت بیشتر برای پذیرش اتفاقات بزرگتر و عجیبتر باشد. و در آخر آماده شدن برای دریافت آن اتفاق عجیب بزرگ. چه بسا اگر آن عجیب بزرگ رخ دهد ...
براساس آنچه که دیده و شنیده میشود، اغلب شاهدانِ اتفاقات فوقطبیعی، دیگر به دنبال اثبات وجود این قبیل اتفاقات نیستند بلکه جویای علل آنها هستند. اینکه چرا این وقایع رخ میدهند؟ چه کسانی آنها را تجربه میکنند؟ چه نشانههایی در پشت این رویدادها نهفته است؟ و ... در این شماره نیز در کنار مباحث دیگر، پدیده اندیشهنگاری یا تصویربرداری فراروانی که ایجاد نقش و تصویر بر روی فیلم، به وسیله نیروی ذهن است را معرفی میکنیم. آیا کسی واقعاً میتوانند با فکر خود از فاصله دور بر فیلم عکاسی که به خوبی در برابر نور حفاظت شده اثر بگذارد؟ در مورد این امکان، تحقیقاتی ابتدایی در دهة ۰۲۹۱ در ژاپن به وسیلة یک محقق به نام «فوکورایی»(۱) انجام گرفت. او با افراد مستعدی که انتخاب کرده بود تلاش میکردند بر صفحات یا شیشههای عکاسی که کاملاً پوشیده و محفوظ بودند و نور نمیتوانست از حفاظ آنها عبور کند و به فیلم برسد، تأثیر بگذارند و حروف ژاپنی، تصاویر صورت و بناها را روی فیلم رسم کنند و البته برخی اوقات هم موفق شدند. آنها این تأثیرگذاری را اندیشهنگاری یا «تصویربرداری فراروانی»(۲) نامیدند.
در آمریکا نیز، «هیوارد کارینگتون»(۳) تجارب مشابهی را کمی بعد از «فوکورایی» شروع کرد. او پیبرد که حتی پس از اعمال تمام کنترلهای لازم برای از میان برداشتن عوامل ممکن و مؤثر در تأثیرگذاری روی فیلم، پرتوهای نورانی و رگههای روشن روی صفحه عکاسی مورد نظر مشاهده میشود. گستردهترین تحقیق در مورد عکسبرداری فراروانی توسط روانکاوی از اهالی دِنور به نام «ژول آیزنباد»(۴) انجام گرفت. آیزنباد عمدتاً با یک پیشخدمت اهل شیکاگو به نام «تدسریوس»(۵) کار میکرد. آیزنباد با استفاده ازفیلم پولاروید، حیلههای احتمالی مربوطبه تاریکخانه را برطرف نمود و نشان داد که سریوس میتواند فیلم خام حفاظت شده از نور را با تصاویر ذهنی خود بارور کند. روش کار سریوس این بود که یک تصویر روشن و واضح را در ذهن خود مجسم میکرد و هنگامیکه این صحنه کاملاً در ذهن او ثبت میشد، خود او یا آیزن باد دکمة دوربین عکاسی را میفشرد. وقتی که فیلم بلافاصله ظاهر میشد، غالباً مواردی در آن مشاهده میشد که طبق قوانین معمول اُپتیک (قوانین نور و عدسیها) نمیبایست این موارد در فیلم مشاهده میشدند. گاهی فیلم به طور غیرمعمولی سیاه و یا سفید بود. گاه در فیلم اختلالات و جابجاییهایی مشاهده میشد. گاهی تصاویر بسیار واضحی در فیلم ظاهر میشد؛ در بعضی از موارد، این تصاویر منطبق با اهدافی بودند که برای آن جلسه آزمایش در نظر گرفته شده بود و سریوس از آن بیاطلاع بود. هرگز کسی سریوس را هنگام شیادی دستگیر نکرد و چنین تقلبی هرگز کشف نشد. بسیاری از این آزمایشها در حضور چندین فرد واجد شرایط و حرفهای انجام گرفت که صحت نتایج را تأیید کردند.
غیرقابل توجیهترین حالت برای منتقدین، نتایج موفقیتآمیزی بود که علیرغم تمام کنترلهایی که خود آنها انجام دادند به دست آمد و ناراحتکنندهترین آنها، مواردی بود که سریوس با موفقیت، همزمان روی فیلم دو یا چند دوربین تأثیر میگذاشت و یا مواردی که او روی فیلم ویدیو اثر میگذاشت؛ به نحوی که بیننده میتوانست ظهور و محو تدریجی تصاویر را روی فیلم مشاهده نماید. اخیراً اندیشهنگاران دیگری توسط محققین فراروانی کشف و مورد مطالعه قرارگرفتهاند. در نهایت آنچه که محققین توانستند درباره مکانیزم این تأثیرات توضیح دهند از این قرار است که افراد تأثیرگذار به نحوی، روی ساختار شیمیایی امولسیون فیلم عکاسی از طریق نوعی روانجنبشی تأثیر میگذارند (تأثیرگذاری ذهن بر ماده).
اما در مورد یک پدیدة دیگر بشنوید که شاید به نظر ارتباط مستقیمی به تصویربرداری فراروانی نداشته باشد ولی بعضی از محققین آنرا بیربط به این موضوع نمیدانند.
در شهر تورین فرانسه، پارچهای ساده از جنس کتان نگهداری میشود که بر روی آن تصویری نقش بسته و شهرتی جهانی پیدا کرده است. مؤمنان مسیحی عقیده دارند که این پارچه، همان کفن متعلق به حضرت عیسی (ع) است که بر روی پیکر آن حضرت بعد از پایین آوردن او از صلیب کشیده بودند. اگر چه آزمایشهای انجام شده نشان داده که کفن در قرن چهاردهم میلادی بافته شده و نمیتواند متعلق به دوران حضرت مسیح (ع) باشد اما معمای تصویر روی آن حل نشده باقی ماند تا اینکه در سال۱۹۹۰ مجلة «تحقیقات فراروانی» این نظریه را در جهت حل مسئله پیشنهاد کرد: «این کفن طی سالهای ۰۵۳۱ میلادی به عنوان پارچهای استفاده میشده که بر روی محراب کلیسا در فرانسه کشیده شده بود. بنابراین تصاویر ذهنی زیارتکنندگان کلیسا از مسیحا (ع) بر روی آن منتقل گردیده است».
تهیهکننده: م. ص
منبع: نشریه علوم باطنی (شماره ۶)
نظر دهید