ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 5118 دفعه

مثلث رؤیای شخصی

 


دنیای ما دنیای عجیب و غریبی است. چرا؟ چون در دنیای ما، بچه‌ها آرزوهای بزرگ دارند و بزرگ‌ها رؤیاهای کوچک. بچه که هستیم دلمان می‌خواهد کاشف و مخترع و دانشمند و فضانورد و دست کمِ کمش، پزشک و پلیس شویم و بزرگ که شدیم تمام هم و غم ما می‌شود داشتن یک شغل ثابت (که با فشار بولدوزر هم از جایش تکان نخورد)، با درآمد مکفی برای اداره یک خانه نقلی، تا در آن به خوبی و خوشی تا پایان عمر در کنار ... در کنار کی؟ ببخشید فراموش کردم در کنارهمسر رؤیایی‌مان (که البته حضور این یکی در رؤیاهای کودکی پررنگ نیست) زندگی کنیم.
به نظر شما عجیب نیست؟ واقعاً چه بلایی به سر رؤیاهای ظاهراً بلندپروازانه کودکی ما می‌آید؟ و کدام یک از این دو حقیقی‌تراست؟ رؤیاهای جذاب کودکی یا واقعیت‌های نه چندان دوست داشتنی بزرگی.
بچه‌ها خود را منحصر به فرد می‌دانند و باور دارند که آمده‌اند کاری بکنند کارستان. هنرمندی مشهور که تا دنیا باقی است شهرت او هم باقی است، پلیسی قهرمان که خلافکاران از دستش آسایش ندارند، پزشکی دلسوز و مهربان که به دردمندان و محتاجان خدمت می‌کند، یک قاضی که حق را به حق‌دار می‌رساند و یا مخترعی که زندگی آدم‌ها را زیرو رو می‌کند و یا ...
در کودکی بدون اینکه بدانیم رؤیاهایی را در سر می‌پرورانیم که به بنیادی‌ترین و غنی‌ترین نیازهای فطری ما پاسخ می‌دهد؛ میل به جاودانگی، خدمت به همنوع، گسترش صلح و دوستی و حق و عدالت و صفاتی از این دست، اما این خاصیت به مرور کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شود.
بچه‌ها انگار در دنیایی موازی واقعیت‌ها زندگی می‌کنند. اما افسوس که با درک تدریجی واقعیت‌های اطراف خود، روزی می‌رسد که پرنده خیالشان پرو بال ریخته، از آن بالا بالاها با سر به زمین می‌خورد. واقعیت‌هایی نظیر ارزش‌گذاری‌های باطل اجتماعی، شرطی شدگی‌های سنتی، معضلات اقتصادی، محدودیت امکانات اجتماعی و محیطی و شرایط ویژه خانوادگی.
آیا به راستی این واقعیت‌ها صرفاً مانع هستند یا اینکه می‌توانند تابلوهای راهنمای ما به سمت هدف مطلوب و مناسب‌مان باشند؟ برای ایجاد تعادل بین این دو دنیا چه باید بکنیم؟
بنده بر اساس دیدگاه‌های موجود و تأملی شخصی در این موضوع به نتایج زیر رسیده‌ام. برای شما می‌گویم و امیدوارم مؤثر باشد.
اولین زاویه: در کودکی ارتباط ما با جهان بیشتر حسی و شهودی و کمتر ذهنی است، برای همین است که گفته می‌شود برای کشف رؤیای شخصی به خاطرات کودکی مراجعه کنید و ببینید در این دوره نسبت به چه کاری کشش و علاقة بیشتری داشتید. این رابطة خالص که فیلترهای ذهنی ناشی از شرطی‌شدگی‌ها را ندارد با ما حرف می‌زند و پیغامی درونی را به گوش ما می‌رساند. اما دقت کنیم که در کودکی هم ما از القائات بیرونی در امان نیستیم و گاهی بزرگ‌ترها با بزرگ‌نمایی و ارزش‌گذاری ناهنجار روی بعضی مشاغل، برای آینده ما نقشه می‌کشند و ما را ناخودآگاه به ورطة آرزوهای تحقق نیافته خود می‌کشانند.
دومین زاویه: هر یک از ما ویژگی‌ها و توانمندی‌هایی داریم که کاملاً فردی و اختصاصی است و تمایز ما را از کل آدم‌های دیگر تضمین می‌کند. این ویژگی‌ها آنچنان منحصر به فردند که حتی در بین اعضای یک خانواده مشابه نیستند. علم از انتقال ژنیتک این ویژگی‌ها می‌گوید، روان‌شناسی اغلب آنها را به شرایط محیطی و تربیتی مربوط می‌داند. دیدگاه‌های باطنی‌تر نظرات جالبی در اینباره دارند و حتی زمان تولد را در تشکیل برخی ویژگی‌های خلقی و استعدادهای فطری دخیل می‌دانند (و اینکه این لحظه را سرمایة روحی هر فرد و یا نقشه‌ای که روح برای حرکت خود دارد تعیین می‌کند). در هر صورت همه این دیدگاه‌ها در باره منحصر به فرد بودن هر یک از ما اتفاق نظر دارند.
سومین زاویه: هر یک از ما با مختصات تاریخی، جغرافیایی منحصر به فردی متولد می‌شویم. کشور، شهر، مکان و مقطع تولد، و شرایط خانوادگی که خود تعیین‌کننده جایگاه و ویژگی‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ماست. این مختصات تاریخی، جغرافیایی از یک طرف امکانات و از طرف دیگر محدودیت‌هایی را برای ما به وجود می‌آورند. بررسی دقیق و جزئی این مختصات حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.
حالا تلفیق این سه زاویه: اول گشت و گذاری در دنیای کودکی داشته باشیم، می‌توانیم از بزرگ‌ترهایمان هم پرس و جو کنیم. چه بازی‌هایی را بیشتر دوست داشتیم و انجام می‌دادیم؟ از چه برنامه‌های تلویزیونی و بخصوص چه فیلم‌هایی بیشتر خوشمان می‌آمد؟ با چه کسانی بیشتر دوست می‌شدیم؟ چه شخصیت‌هایی مورد توجه و الگوی ما بودند؟ و چه شغل‌هایی برای آینده خود در نظر داشتیم؟ پاسخگویی به این سؤالات و سؤالات مشابه، ارتباط ما را با آن راهنمای درونی برقرار می‌کند.
در مرحله بعدی کلیه توانمندی‌های خود را از زمانی که به یاد داریم ثبت می‌کنیم. ویژگی‌هایی نظیر صبر و حوصله، دقت، قدرت بدنی، قدرت و علاقه به تمرکز و تفکر، میل به تحرک یا سکون، تمایل به انزوا یا جمع، تمایل به کارهای گروهی یا انفرادی و صفاتی از این دست. حالا فهرست اول را با این فهرست محک می‌زنیم تا ببینیم با توجه به توانمندی‌ها و استعدادهایمان، کدام یک از آنها قابل تحقق هستند و به چه شکل؟ یک مثال ساده این است اگر کسی روحیه عدالت‌خواهی‌اش بالاست ولی به کارهای پرهیجان و پرتحرک علاقه ندارد، می‌تواند شغل قضاوت را به جای پلیس شدن انتخاب کند، یا چنانچه کسی به شعل معلمی‌علاقه دارد ولی جزو شخصیت‌های انزواطلب است بهتر است کار آموزش را با کارهایی نظیر نویسندگی و آموزش مکتوب دنبال کند.
گام آخر وارد کردن مختصات تاریخی و جغرافیایی به گزینه‌های موجود است. گاهی اوقات به دنبال کاری هستیم که امکان دسترسی به آن یا نیست، یا اگر هست مستلزم عبور از موانع بسیار است. گاهی پس از مبارزات و تلاش‌های زیاد و عبور از این سدها و رسیدن به مقصد، تازه متوجه می‌شویم که در آن کار فرد شاخصی نمی‌شویم و راهی جز تأسف خوردن بر زمان و انرژی هرز رفته و جبران آن نداریم.
به حرف‌های این مختصات گوش بدهیم. به جز عده قلیلی، اکثر نوابغ دنیا در محیطی متولد شده‌اند که امکان رشد و پرورش استعدادهایشان در آنجا فراهم بوده و یا حداقل با مانع جدی روبرو نبوده، ولی برخی از ما به غلط تصور می‌کنیم صرف داشتن علاقه یا سرآمد بودن یک شغل نسبت به کارهای دیگر باید باعث شود که به هر قیمتی شده به دنبال آن باشیم. دوستی داشتم که به موسیقی علاقه زیادی داشت و سال‌های طولانی تلاش کرد به یک نوازنده حرفه‌ای تبدیل شود. او با مشکلاتی نظیر عدم همراهی خانواده، نبود جای مناسب برای تمرین، هزینه‌های سنگین کلاس‌های موسیقی، وقت ناکافی به دلیل مشغله زیاد و بسیاری مسائل دیگر درگیر شد و سرانجام هم به رغم استعدادی که معلمانش در او می‌دیدند، ناچار شد آن را رها کند. به نظر من اگر از اول واقع‌بینانه‌تر به مختصاتش نگاه می‌کرد، قطعاً زمان و انرژی خود را صرف کار مناسب‌تری می‌کرد و علاقه‌اش به موسیقی را هم از طریق گوش کردن به آن ارضا می‌کرد.
در دانش موفقیت بر خود بودن تأکید می‌شود. تصور می‌کنم برای کشف این خود باید همچون یک کاشف شجاع و بی‌باک از روبرو شدن با زوایای ناآشکار خود نترسیم. زمان، انرژی و فرصت ما بسیار محدود است و می‌بایست صرف بهترین و مناسب‌ترین کاری شود که برایمان مقدور است که غیر از این ناسپاسی و حق ناشناسی به درگاه خالق متعال است. فرموده است:
"چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید." (سوره بقره، آیه ۲۱۶)

نوشته: فاطمه زندی
منبع: نشریه علم موفقیت (شماره ۱۶)

 

نظر دهید

0