قضاوت با چشمان کاملاً باز
انسان میتواند به خود ببالد که در میان همه موجودات، تنها اوست که اشرف مخلوقات و جانشین خدا بر روی زمین است و این جانشینی را مدیون قوه ادراک، تفکر و تشخیصی است که به او داده شده. قوه تشخیص نیک از بد و درست از غلط، توانایی منحصر به فرد انسان است که او را برای تصمیمگیری در زندگی و در ارتباط با سرنوشت خویش و نیز سرنوشت دیگران، هدایت میکند. بسیاری از تصمیمگیریهای زندگی انسان بر اساس همین قوه تشخیص وی و قضاوت درباره شرایط و افراد انجام میشود. اهمیت توانایی انسان در سنجش درست شرایط و وقایع به حدی است که در اسلام فقط تعداد انگشتشماری از افراد، واجد شرایط قضاوتهای عمومی میشوند و این نشاندهنده خطیر بودن قضاوت کردن است. حکم صادر کردن درباره افراد و وقایع، کاری است که تقریباً همه ما در طول روز با آن به نوعی سر و کار داریم و شاید اکثر ما کم و بیش در دام قضاوتهای عجولانه و ناعادلانه افتاده باشیم. اما قضاوت درباره افراد و حتی خودمان با داشتن اطلاعات محدود، مانند قرار گرفتن در سر چهارراهی ناآشناست که ندانیم یا فقط حدس بزنیم که هر یک از مسیرها به کجا ختم میشود. در واقع در چنین شرایطی، وقتی نه کسی در کنار ماست که قبلاً این مسیر را رفته باشد و نه نقشهای که موقعیت را به ما نشان دهد، تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که تا حدِ بُردِ دید محدود خود، جاده را شناسایی کنیم و تصمیم بگیریم، و البته محدودیت دید به هیچ عنوان به ما اجازه نمیدهد ارزیابی صحیحی داشته باشیم و از درست بودن مسیر مطمئن شویم؛ ناچاریم به حدس و گمان متوسل گردیم و راه سعی و خطا را در پیش بگیریم که ثمری جز اتلاف زمان و انرژی و صدمه زدن به خود و دیگران ندارد. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که گاهی در مسائل شخصی خود ناچار به تشخیص و قضاوت هستیم و بنابراین حوزه اثرگذاری تصمیم ما، محدود به خود ماست. اما هیچ انسانی جدا افتاده از دیگران نیست. ما هر روز با افراد و وقایع زیادی ارتباط داریم که بعضی از آنها از اهمیت زیادی برخوردارند و واضح است که در این حالت، نتیجه قضاوت کردن و ارزیابی ما محدود به خودمان نیست بلکه حوزه وسیعتری را در بر میگیرد؛ مثلاً کل خانواده یا محل کار و یا بخش بزرگی از جامعه. این جاست که لازم میشود برای ارزیابی و قضاوت کردن، نه متوسل به حدس و گمان شویم و نه تابع حس و احساس و هیجان یا واگذاری به دیگران. در این جا تجهیز به ابزاری قویتر لازم است زیرا تأثیری که نظر ما میگذارد- چه خوب و چه بد- گاهی میتواند زنجیروار تا نسلها ادامه یابد. وقتی شخصی خود را در جایگاه قضاوت کردن قرار میدهد در واقع مدعی صفتی شده که برای این کار حیاتی است و آن عدالت است. عدل نیز طبق فرموده حضرت علی (ع) خود بر ۴ رکن استوار است: فکری ژرفاندیش، دانشی عمیق، نیکو داوری کردن و شکیبایی بسیار.(۱) همین جمله برای ارزیابی قضاوت کردنهای ما کافی است.
کجا و چگونه قضاوت کنیم؟ ما در همه مسائل زندگی درگیر قضاوت و تصمیمگیری هستیم. اما عدهای از افراد دچار قضاوتگریزی و در نتیجه تصمیمگریزی هستند. اما آیا میتوان از این دو اجتناب کرد؟ گاهی نوع مسئله، قضاوت کردن درباره آن را مشکل یا ناممکن میکند مانند حکمت خداوند و تصمیمهایی که او در مورد بندگانش میگیرد. قطعاً دانش و فهم محدود ما قادر به درک بسیاری از وقایع نیست. اما در حوزههایی که مصدر ظاهری عمل، انسانها هستند ارزیابی، قضاوت و تصمیمگیری ضروری است. اینها مهارتهایی هستند که تسلط بر آنها به گذر موفق از مسائل میانجامد. اما اکثر افراد تمایل دارند عجولانه و بر اساس اطلاعات محدود (و نه با اندیشه و دانشی که از فهم ریشه گرفته) نظر بدهند. این اطلاعات ناقص هم، یا محصول جستجوهای یک دقیقهای خودشان است یا نظرات شفاهی و غیرموثق افرادی ناموثق. گاهی هم به دام برداشت و تفسیر و تعمیمهای نادرست میافتیم؛ نتیجهگیریهای ناقص با پیشفرضهایی که صحت آنها نامعلوم است. اما دام دیگر در این وادی این است که در بسیاری از موارد گویی از قبل میدانیم که ارزیابی و تشخیص کار چندان آسانی نیست، پس از فکر کردن دست میکشیم و نظر و حکم بقیه را میپذیریم. به این صورت به یک نوع راحتی وجدان کاذب هم میرسیم زیرا این دیگران هستند که حکم را صادر کردهاند نه ما و گناهش پای خودشان است، غافل از اینکه در صورت پراکنده ساختن چنین نظری ما نیز در ثواب و عقاب آن شریکیم. در این جا تنبلی ذهن و سستی در تفکر باعث میشود قبول کردن یا رد کردنهای ما تابعی از اندیشه دیگران باشد و این همان چیزی است که در تبلیغات و در جوسازیهای اجتماعی بسیار استفاده میشود، زیرا عموم مردم به دلایل مختلفی مانند مشغلههای زندگی، یا عدم آموزش صحیح در اندیشیدن، تمایل و یا توانایی ارزیابی صحیح از شرایط و وقایع را ندارند و بنابراین اکثراً هر خبر و نظری را که میشنوند، بدون تعمق و بدون توجه به مصدر خبر، نوع قضیه مطرح شده و قصدهای پنهان در پشت آن، باور کرده و بر اساس همان حکمِ صادر شده، به تقبیح یا تمجید میپردازند. کل چنین رویهای منجر به ایجاد و پراکندن جو تهمت و افترا میشود. موارد دیگری نیز باعث لغزش در قضاوت میشود مانند دخالت دادن نظر شخصی و جانبداری کردن، غلبه ترس و هیجان، عدم فهم مسئله، عدم تسلط بر علم منطق و روشهای اندیشیدن، نقص در مشاهده و جمع نکردن دلایل و شواهد کافی، تکیه کردن بر گواهی راویان بدون اثبات اعتبار راوی و گواهی و . . . که در چنین شرایطی، قضاوت کردن، مانند قدم برداشتن در تاریکی است. همانطور که اشاره شد بسیاری از تصمیمگیریهای زندگی انسان بر اساس قوه تشخیص و قضاوت درباره شرایط و افراد انجام میشود لذا نمیتوانیم سخنان بزرگان در باره قضاوت را به قاضیان رسمی منحصر دانست. قضاوت کردن چه در سطح فردی و چه در سطح عمومی، کاری خطیر است و فردی که خود را در چنین جایگاهی قرار میدهد به ناچار باید مسئولیت نظرات خود و باورهایی را که در دیگر افراد به وجود میآورد بپذیرد. حضرت علی (ع) در بخشی از فرمان خود به مالک اشتر، بر لزوم شکیبایی در کشف حقایق امور تأکید میکند و از نظر ایشان کسی واجد شرایط قضاوت کردن است که فشار و حجم کارها، او را به تنگنا نیندازد، اگر خطایی از او سر زد اصرار نورزد، از پذیرفتن حقیقت دلتنگ نشود و در صورت وجود شبهه، با پایداری به دنبال یافتن حجت باشد. و البته از نظر علی (ع) مردمی که واجد همگی این اوصاف باشند نادر و کمیابند.(۲)
به همین دلایل، قضاوت در اسلام از حساسیت بالایی برخوردار است. بعلاوه، قضاوتی که به بیعدالتی و ناآگاهی آلوده باشد مردود است. اگر در پی آنیم که کاری خطیر چون قضاوت کردن را به انجام برسانیم، چه در حوزه مسائل فردی خودمان باشد و چه در سطحی وسیعتر در جامعه، داشتن این شرایط، ضروری است. اشتباهی که در تشخیص بین حق و باطل رخ میدهد ممکن است در سطح فردی تبعات گستردهای نداشته باشد، اما وقتی پای نام و آبروی فرد در جامعه و تصویری که از فرد در اذهان شکل میگیرد، پیش میآید، مسئولیت فرد قضاوت کننده چند برابر میشود. پیامبر بزرگ اسلام مقام قضاوت را آن چنان خطرناک میداند که در بیانی چنین هشدار میدهد: «قبول منصب قضا بریدن سر خود بدون کارد است».(۳)
حال تصمیم با ماست که در عین پذیرفتن این کار خطرناک، در روشنایی عدالت و آگاهی گام برداریم یا اینکه قدم در آتش بگذاریم.
تألیف: م. م
منبع: نشریه علم موفقیت (شماره ۱۹)
پینوشت:
۱- ترجمه نهج البلاغه، محمد دشتی
۲- نهجالبلاغه: نامه ۵۳
۳- وسائل الشیعه: ۲۷/۱۹
نظر دهید