هماهنگی، شاه کلید موفقیت
«اندازه توفیق و اثرگذاری چیزها و روشها متناسب با هماهنگی آنهاست. برای تحقق، میبایست با هر چیزی به روش هماهنگ برخورد کرد و برای هر هدفی با شیوهای متناسب اقدام نمود.»
ایلیا «میم» رامالله
قانون هماهنگی اساسیترین قانون و عامل تعیین کننده در موفقیت است چرا که هماهنگی روش خداوند است و هستی بر این قانون عمل میکند. بدون تردید کسانی که در زندگی خود به موفقیتهای بسیار بزرگ و شگرف نائل شدهاند به شکلی (هر چند جزئی) بر اساس این قانون عمل کردهاند. در این مقاله سعی شده که با بازگشایی و توضیح و تفسیر مفهوم هماهنگی، به بعضی از ابعاد آن اشاره شود.
** *
موفقیت و شکست نه تنها در انسان بلکه در تمام اجزاء هستی قابل ردیابی است. از شکوفههای بهاری، تنها تعداد اندکی تبدیل به میوه میشود. در میان زنبورهای عسل، تنها یکی از زنبورهای نر موفق به لقاح با ملکه میشود. در بین پرندگان آن تعدادی که بتوانند سختیها و سرمای زمستان را تحمل کنند، میتوانند بهار سال بعد را ببینند و... در بعضی موارد و برای بعضی از گونهها، موفقیت با بقاء و شکست با نابودی مترادف است. برای آنان، مبارزه برای کسب موفقیت، تلاش برای بقاء است و آنهایی که قادر به انطباق خود با شرایط و تغییرات نشوند، از میان میروند.
همه ما کم و بیش در زندگی طعم شیرین میوهٔ موفقیت و طعم بسیار تلخ میوهٔ شکست را چشیدهایم. اما موفقیت و شکست از کجا میآید و چه عواملی در آن دخیل است؟
تاکنون برای موفق شدن روشها و قواعد بسیاری معرفی شده که بسیاری از این قوانین با معلوم کردن فصل مشترک خصوصیات ذاتی(۱) افراد موفق و الگو شده و توجه به رفتارهای آنها بدست آمده. با استفاده از این روشها میتوان تا حدی به موفقیتهای ظاهری نزدیک شد. بخشی از این قوانین که افراد به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه آن را در کارها و ارتباطات خود رعایت میکنند عبارتست از نرمی، قدرت انطباق، شناخت و رعایت تناسب در هر کار، در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات زمان و مکان و طرفهای دخیل در موضوع، دقت، تلاش، سرعت انتقال، تواضع، درستکاری و دوری از دروغ؛ تقلب و فریب، انجام دستورات الهی و...
این کلیدها قادرند ما را به سطحی از هماهنگی نزدیک کنند و موفقیت را در این سطح به تجربه درآورند.
به شکل طبیعی همه ما از کسی یا جایی الگو و تأثیر میگیریم. به عبارت دیگر خود را با آن هماهنگ میکنیم و بسته به نوع هماهنگی و مرجع هماهنگیمان از نیروی آن برخوردار میشویم. نکته ضروری که معمولاً از آن غفلت میشود این است که لازم است فرمولها را با شرایط خود تطبیق دهیم. اگر یکی از الگوهای موفق یا یکی از بزرگان، کشاورزی یا چوپانی یا ماهیگیری میکرد، به این معنا نیست که ما لزوماً به کشاورزی یا چوپانی یا ماهیگیری بپردازیم. بعضی ویژگیها شخصیتی و منحصر به فرد است و لزومی به انطباق کامل و الگوبرداری از این ویژگیها وجود ندارد. بسیاری از کسانی که بدون در نظر گرفتن این اصل به کپیبرداری از الگوهای موفق روی آوردند، نه تنها شکست خوردند، بلکه تا مرز نابودی پیش رفتند. به عنوان مثال برخی از کشورهای آمریکای جنوبی با کپیبرداری کامل از روشهای اقتصاد موفق بعضی کشورها، تصور میکردند که به همان نتایج میرسند، حال آنکه اقتصادشان از حالت قبلی نیز بدتر شده و به وضع فاجعهباری دچار شده است. روش زندگی، الگوی اقتصادی یا سیاسی که برای فردی یا کشوری مناسب است، لزوماً عین همان نتایج را برای فرد یا کشور دیگری به بار نمیآورد. هر فرد یا کشوری سابقه یا پیشینه تاریخی، اجتماعی خاص خود را دارد. برای الگوبرداری باید این نکات مهم را در نظر گرفت چنانچه بعضی از کشورها با انطباق روشها با شرایط بومی خود، به موفقیت دست یافتند.
توجه به شرایط زمان و مکان و افراد درگیر در موضوع از عوامل کلیدی و تعیین کننده در موفقیت است. هوشیاری یعنی اینکه هر کاری در زمان خاصی کارآیی دارد، نمیتوان در هر زمان انتظار نتیجه مؤثر را داشت. روشی که برای انجام هر کار استفاده میشود نیز اهمیت زیادی دارد. هر کاری را باید متناسب با روش خاص خود انجام داد. تکرار یک روش برای تمام کارها مؤثر نیست. به علاوه در نظر داشتن شرایط افراد درگیر و شرایط و روحیات آنها و تناسبات آنها با کار و... نیز تا حد زیادی به عنوان عامل موفقیت شناخته شده است.
با فهم الگوها و با توجه به شرایط خود، با گرفتن سرخطهای کلی از منابع مرجع(۲)، و وفق دادن این سرخطها با شرایط بیرونی (مثل زمان مکان و...) میتوانیم روش مناسب برای خود را بیابیم.
یک نکته بسیار مهم اینکه در موارد زیادی لازم است در تعریف موفقیت و شکست اساساً تجدید نظر کنیم. بعضی ممکن است به ظاهر موفق به نظر برسند، اما با نگاه دقیق و از دید درست، نمیتوان آنان را موفق دانست. آیا کسانی که با تجارتهای سیاه (نظیر مواد مخدر، قاچاق اسلحه، فساد و فحشا و...) به پول و سرمایهٔ زیاد میرسند موفق هستند؟ سرنوشت قوم نوح، قوم لوط، فرعون و نمونههای دیگر نشان میدهد که نمیتوان موفقیت و شکست را با نگاهی سطحی نگریست. گمان میکنم به همین دلیل است که در قرآن کریم توصیه شده در سرنوشت پیشینیان دقت و تأمل کنیم؛ و اما شاه کلید طلائی موفقیت، یعنی کلیدی است که به تنهایی بتواند تمام درها را بگشاید. چیست؟ شاه کلید، گرچه بسیار در دسترس است، اما در حال حاضر به دلیل شرایط پیچیدهای که ما انسانها برای خود درست کردهایم یافتن آن بسیار دشوار و پیچیده شده است.
آیا موفقیت چیزی جز"نشاندن تیر بر هدف مورد نظر" است؟ اگر چنین است آیا نشانهگیری دقیق و درست به تنهایی میتواند موفقیت ما را تضمین میکند؟ در آیه زیبایی در قرآن کریم خداوند میفرماید: «تو تیر میاندازی اما در واقع خداست که آن تیر را به هدف مینشاند!»(۳) و این یعنی تنها زمانی موفق میشوی که خدا بخواهد و تو را یاری دهد. پس این شاه کلید طلائی، همقصدی و هماهنگی با نیروی هستی است. با درک قصدهای هستی، همسویی با آن و تلاش در جهت تحقق آن، شخص در دستیابی به اهداف خود از حمایت آسمانی برخوردار میشود؛ حمایتی که بدون آن تحقق هیچ هدفی میسر نیست.
آیا این موفقیتها و حمایتها فقط شامل برگزیدگان یا بزرگان میشود؟ در واقع این قانون آنچنان جامع و دقیق است که حتی با انجام بخشی از آن، کیفیت اعمال به یک باره ضریب بسیار بالایی را (بسته به میزان همسویی) پیدا میکنند. با این هماهنگی است که نقاشی معمولی بهترین نقاش جهان میشود؛ یک دانشمند و متفکر به بزرگترین و برجستهترین دانشمندان دوره خود بلکه تمام دورانها تبدیل میشود. میکلآنژ و انیشتین نمونههای برجستهای هستند که تفاوت معنیداری از لحاظ موفقیت با بقیه هم سنخان خود داشتند؛ و شرایط واقعی انسان امروز از دیدگاه هماهنگی: در حال حاضر ما نه تنها از موفقیت در کار و زندگیمان دور و دورتر میشویم، بلکه از بروز استعدادهای ذاتی خود نیز باز میمانیم و حتی در انجام کارهای ساده و معمولیمان نیز به مشکل برمیخوریم. چرا؟ چون انسان از فطرت خود فاصله گرفته و حمایت نیروی برتر الهی را از دست داده و تنها شده است. نیروی او به تنهایی در شرایط پیچیده مشکلات، بسیار کم و محدود شده است. شرایطش مانند کسی است که بیمار شده و در اثر ضعف قادر به انجام اعمال عادی خود هم نیست. این نیروی کم برای عبور از مشکلات کافی نیست و انسان را دچار شکستهای پی در پی میکند
چاره این است که به اصل خود برگردیم و صفات ذاتی و فطرت پاک خود را بازیابی کنیم. پس از مشاهده و شناخت، تمام صفات لازم که به صورت نهفته در آمده، به تدریج یا به یکباره در ما احیاء میشود. از آن پس دیگر لزومی ندارد که انسان برای موفقیت تلاش کند، موفقیت از آنِ انسان است و به راحتی در اختیار انسان قرار میگیرد. چرا که گفته شده است: "موفقیت از آن دارندگان صفات متعالی و تقوا پیشگان است."(۴)
منبع: نشریه علم موفقیت- شمارههای ۱۱ و ۱۲
پینوشت:
۱- از لحاظ نوع نه اندازه
۲- کتب الهی و کتب تخصصی در این زمینه
۳- «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمیت»
۴- العاقبه للمتقین
نظر دهید