شفابخشی در حیوانات
وجود حیوانات و نقش آنها در زندگی بشر از اهمیت خاصی برخوردار است. حیوانات قادرند تعلیمات سودمند و با ارزشی در بعد ظاهری و باطنی برای ما انسانها داشته باشند و موجب ارتقاء ما شوند. امروزه لزوم این ارتباط و پیوند انسان و حیوان و تأثیرات سودمند متقابل بین آنها براساس تجربیات، گزارشات و تحقیقات علمی به اثبات رسیده است که از جنبههای مهم این تأثیرات متقابل میتوان خاصیت شفابخشی آن را نام برد.
پیوند با حیوانات و ارتباط با روح آنها بهمنظور اهداف گوناگون از جمله شفای بیماریها از گذشتههای دور در برخی مکاتب و فرهنگهای مختلف و در میان سرخپوستان، قبایل آفریقا، مصریها و شمنها(۱) ... مرسوم بوده است.
تمام قبایل گوناگون در سرتاسر دنیا معتقدند که هر چیزی در طبیعت دارای روح و نوعی انرژی است. سرخپوستان آمریکای جنوبی برقراری ارتباط با نگهبان حیوانات را برای شفا و درمان مهم میدانند و بر این باورند که از سازگاری با روح برخی از حیوانات و انرژیهای آنها اقتدار، هدایت، آگاهی و شفا بدست میآید.
شمنهای جنگلهای شرقی پرو در مراسم خود قادرند روح حیواناتی همچون ببر، مار، عقاب، یوزپلنگ، کروکودیل و دلفین را در رؤیا ببینند و معتقدند این حیوانات دارای انرژی بخصوصی هستند که میتوانند بیماریها را درمان کنند و موجب رهایی ارتعاشات منفی ناشی از افکار مخرب و ضربههای روحی گردند.
درمان حیوانات به وسیله انرژی حیاتی موجود در طبیعت از آنجاییکه انرژی حیاتی، گلها را به شکفتن، پرندگان را به پرواز و جهان را به گردش در میآورد، جای شگفتی نیست که بیماریهای حیوانات را نیز درمان کند.
حیوانات بهوسیله امواج موجود در طبیعت که بهصورت موسیقی در فضا پخش میگردد، با رفتن به یک محیط امن و یا با استفاده از گیاهان و ترکیبات معدنی، خود را معالجه مینمایند. ارتعاشات گلها و گیاهان، صدای امواج آب، صدای حرکت زمین و ماه و هزاران صوت دیگر که توسط خالق هستی آفریده شده، همگی دارای نوساناتی هستند و طوری برنامهریزی شدهاند که در کنار هم آفرینش را تشکیل میدهند. اگر کسی بخواهد این نظم را برهم زند، باعث نابودی خود میگردد، اما اگر خود را عضوی از این نظم الهی بداند، میتواند پیروز باشد. حیوانات نیز بهنحوی این شناخت را دارند و بهوسیلة این شناخت خودشان را در بدترین وضعیتها معالجه میکنند. برای مثال اگر آهویی را با گلوله بزنند و تیر داخل پایش فرو برود، با قدرت انرژی درونی، خودش را به غاری میرساند و بعد از چند روز که در غار استراحت کرد سالم و با نشاط، آنهم با پای معالجه شده بیرون میآید، درحالیکه گلوله سربی از داخل عضلات پایش بیرون آمده و جای زخم درمان شده است.
حیوانات بهوسیلة خود درمانی روحی که خداوند در وجود آنها قرار داده خود را درمان میکنند. در واقع آنها با آهنگ طبیعت یکی میشوند و بدون کمک دیگران، بهبود مییابند. یکی شدن با آهنگ طبیعت یعنی مثل آب روان شدن، مثل امواج منتشر شدن و در نهایت یکی شدن با انرژیهای کیهانی. این مطلب را میتوان به رودخانهای تشبیه کرد که شناگر در آن شنا میکند. اگر شناگر مخالف جریان رودخانه پرخروش و پرتلاطم شنا کند، حتی اگر قهرمان هم باشد بعد از چند دقیقه خسته میشود و در نهایت غرق میگردد؛ ولی اگر همان شناگر در جهت جریان رودخانه شنا کند، بعد از مدتی چندین کیلومتر را شنا میکند، به سلامت به مقصد خود میرسد و با صرف کمترین نیرو بیشترین بازدهی را کسب مینماید.
هاله حیوانات و پیوند آنها با انسان
شرح تجارب «جودیت کالینز(۲)» ،درمانگر روحی استرالیایی، برای نشان دادن ارتباط نزدیک انسان با حیوانات و تأثیرات متقابل آنها، میتواند مثال جالب توجهی باشد:
دیدار مکررّ جودیت کالینز از باغ وحشها در دوران کودکی، توانایی مشاهدة هالة طیف گستردهای از جانداران را برای او ممکن گردانید و در اثر این مشاهدات وجدی بیمانند وجودش را فراگرفت. جودیت بهتدریج با رنگها و الگوهای هالههای جانوران آشنا شد. هاله «پلاتیپوس»(۳) او را افسون میکرد زیرا هالهاش شباهت بسیاری با هالة گربه داشت. در حالی که این دو جانور محل زیست و نقش متفاوتی در طبیعت دارند.
جودیت هنگامیکه کودک بود علاقهای به میمونها نداشت زیرا هالههایشان به اندازه انسانهایی که از آنها مراقبت میکردند، از لحاظ عاطفی متورم بود. به عکس زرافه با وقار خود و درخشش رنگهای قرمز مایل به ارغوانی و آبی کمرنگ هالة پیرامون سرش که نمایانگر حساسیت و سرشت قدرتمندش بود، او را به شدت بهسوی خود جلب میکرد. شتر با افتادگی و فروتنی خاصش، با آمیزة رنگهای قهوهای که نمایانگر اهل عمل بودن و تحمل پذیری است، زرد آلویی که نشاندهندة وفاداری و همراهی است و قرمز که خلاقیت را به نمایش میگذارد، قلب او را تسخیر کرده بود. شتر یکی از چند جانور معدودی است که هالة صاحب خود را به درون هالة خود جذب نمیکند. بدین معنا که شتر ارباب سرنوشت خویش است، برخلاف اسب که بیشتر اوقات نه تنها هالة انسان را جذب میکند، بلکه حتی میخواهد در دردهای خود با او سهیم شود.
آرایش رنگها در جانوران سادهتر از انسانهاست. بیشتر این رنگها با رنگهای هالة انسان سازگاری دارند و این نمایانگر پیوند آنها در سطح هالههاست. نخست لایههای جسمانی و اتری هالة انسان با هالة جانور همساز میشود، پس از آن لایههای حیاتی و اختری با یکدیگر پیوند مییابند و به این ترتیب میان آنها پیوند وفاداری برقرار میشود. این امر نه تنها توازن و احیای هاله را آسان میسازد و کمک میکند تا آسیبپذیری آن شفا یابد بلکه فشار خون، شرایط عصبی و اختلالات عاطفی را نیز بهبود میبخشد.
هالة سگ آمیزهای از قهوهای و قهوهای مایل به زرد و انواع صورتی و سبز است که نمایانگر خدمتگزاری از روی عشق میباشد. هالة گربه آمیزهای از انواع سبز، آبی، صورتی و زرد آلویی است که شخصیتی پر مهر و مستقل را به نمایش میگذارد. این، عامل اصلی تفاوت رابطة گربه و سگ با صاحبشان است. با اینحال هالة سگها و گربههایی که در برجها و آسمان خراشهای بزرگ نگهداری میشوند، از هماهنگی کمتری با طبیعت برخوردارند. از این رو هالههایشان ضعیفتر است و تأثیر کمتری بر صاحبان خود میگذارند.
هاله سایر جانورانی که به آسانی اهلی میشوند نیز میتواند هالة انسان را از راه پذیرش، محبت و احترام ارتقا دهد.
جودیت نیز مانند بسیاری از کودکان، در حالی که گربهاش را به روی زانوانش مینشاند، اشکهای خود را با دمش پاک میکرد. این عمل او از نظر عاطفی بسیار رضایتبخش و از نظر هاله، بسیار سودبخش بود. او میتوانست ببیند که چگونه گربهاش او را دلداری میدهد؛ و اما ماجرایی دیگر: یک روز پدر جودیت هنگامی که سگ مادة سه سالهای را بهمنزل پسرش در شهر مجاور میبرد، به خانه آمد. مدتها بود که برادرزادههای جودیت برای نگهداری سگ در انتظار بودند. بهنظر میرسید که سگ، جودیت را بازشناخته و مستقیماً به او نگاه میکند. پس از گذشت سه دقیقه از این ارتباط عاطفی، جودیت از هالة سگ حس میکند که قرارست با او زندگی کند. این مسئله را با پدرش در میان میگذارد و پدر در حالی که میخندد با بیاعتنایی همراه سگ رهسپار خانه پسرش میشود. جودیت بلافاصله بهسوی تلفن میدود و به برادرش تلفن میکند و پیشنهاد میدهد که اگر سگ با خانواده آنها سازش نداشت، میتوانند آن را برای او بیاورند.
از لحظهای که سگ وارد خانه میشود، بیوقفه پارس میکند و میان خود و آن خانواده شکافی پر نشدنی بهوجود میآورد. سه هفتة بعد جوت سگ با هوش (از نژاد بوردرکولی(۴)(بهخانه جودیت باز میگردد و از آن زمان تاکنون، یعنی ده سال است که دوستی آنها ادامه داشته است.
زمانی که ما رابطة خاصی با یک حیوان خانگی برقرار میکنیم، چیزی اسرارآمیز تجربه مینماییم، چیزی که به آسانی قابل درک نیست، پژوهشگران این چیز را «پیوند انسان و حیوان» مینامند و براساس شواهد و تجربیات معتقدند که این رابطه و پیوند اثرات درمانی و شفابخشی شگفتآوری برجای میگذارد.
حیوانات خانگی شرایطی فراهم میآورند تا آدمی با موجود زندة دیگری پیوند یابد و بدون قید و شرط به آنها عشق بورزد. این حیوانات به ما عشق ورزیدن میآموزند. عشق یعنی بسط و گسترش محدودههای شخصی و پیوند با دیگری. راه شکوفایی این عشق، تسلیم شدن حس فردیت است، زیرا این حس فاصله و جدایی میآفریند. در انسان پیوند با حیوانات یا با دیگری به وجود نمیآید، بلکه پیوند شدگی در انسان طبیعی و ذاتی است.
کاتلین مک اینیس پرستار کمکهای اولیه واحد قلب و عروق بیمارستان میشیگان شمالی واقع در لتوسکای میشیگان، تجربه خود را در مراقبت از یک دختر جوان در حال مرگ به نام دوروتی گزارش داده است. با تزریق وریدی دارو، فشار خون دوروتی را طبیعی نگاه میداشتند و دردش را با تزریقات مکرر مرفین کاهش میدادند. این پرستار چه کاری باید انجام میداد تا آخرین ساعات زندگی دوروتی با سرور و شادی همراه باشد؟ تصمیم گرفته شد سگ مورد علاقه بیمار را برای ملاقات به بیمارستان بیاورند. این سگ بلاکی نام داشت و از نژاد لابرادور سیاه رنگ بود. دوروتی با شنیدن این مطلب تبسم کرد ولی گفت که بلاکی یک وحشی و دیوانة ۱۸ ماهه است که در اطراف خود همه چیز را برهم میزند و بو میکشد. وقتی بلاکی وارد بخش مراقبتهای قلبی شد، ناخنهایش روی کاشیها صدا میداد، بهمحض آنکه آن سگ و پرستار قدم به راهرو گذاشتند و مردم حیوان را دیدند و برای نوازشش به او نزدیک شدند، آثار جادوی شفادهی آشکار شد. وقتی که پرستار با آن سگ وارد اتاق دوروتی شدند، حیوان گوشها را تیز کرد و به صاحبش نگریست، سپس او را بو کشید، از تخت بالا رفت و کنار بیمار نشست و از کمر تا سینه بیمار را بوئید. دوروتی آنچنان رنجور بود که مثل همیشه نمیتوانست گوشهای حیوان را بخاراند. اما از پرستاران خواست تا این کار را انجام دهند، زیرا میدانست بلاکی چه میخواهد. مک اینیس میگوید: «به محض خاراندن گوشها، چشمان سگ بالا رفت و به حال خلسه افتاد. این حالت موجب لذت بیش از حد دوروتی شد». در اواخر آن هفته دوروتی به دنبال یک حالت اغما و بعد از بالن زدن به قلب و ملاقاتش با بلاکی در خواب درگذشت. مک اینیس میگوید: «در آن مورد احساس خوبی داشتیم ولی از این تعجب میکنم که چرا برای شاد کردن دخترک تا این حد دیدار با حیوان را به تأخیر انداختیم. کارهایی که علم طب برای مردم انجام میدهد، همیشه هم برای آنها خوب نیست». و در پایان نتیجه میگیرد که «دربارة تمامی آن چیزهایی که نمیتوانم تغییر دهم یا در آن مورد به بیمارانم کمک کنم، بسیار اندیشیدهام. اما با غرور آن بعدازظهر را به خاطر خواهم آورد که بلاکی در کنار دوروتی بود و در مقابل آن بیماری لاعلاج، چگونه قلب شکستهاش شفا یافتن».
مثالهایی از درمان با انرژی
دکتر «برنارد گراد»(۵) آزمایشاتی بر روی تعدادی موش انجام داد. او مایل بود مشاهده کند که آیا یک درمانگر میتواند آسیبها را از طریق انتقال انرژی با دستان خود، بهبود بخشد؟ درمانکنندهای که او انتخاب کرد، «اسکار استبانی»(۶) بود. دکترگراد از طریق جراحی، زخمهای کوچکی در پوست موشها ایجاد کرد تا ببیند چنانچه آنها بهوسیلة نیروی درمانی اسکار استبانی تحت نفوذ قرار گیرند، با چه سرعتی درمان میشوند؟ نتیجه چنین بود: با درمان ۱۴ دقیقه در روز موشهایی که تحت درمان با انرژی شفابخشی قرار گرفته بودند، سریعتر از گروه کنترل بهبود یافتند.
دو درمانگر به نامهای «بودوجی باگینسکی(۷) و «شلیلا شارامون(۸)» روزی نزدیک کلبه کوهستانی خود، زیر صنوبر کوچکی نشسته بودند که گلهای از ده گاو جوان ظاهر شد. آشکار بود که آنها از روی کنجکاوی این دو نفر را میبوئیدند و حتی دوست داشتند آنها را بلیسند. وقتی به چرا باز میگشتند، یکی از گاوها توجه آنها را جلب کرد. او از بقیه لاغرتر بود و سرفه میکرد. شلیلا فوراً شروع به درمان از راه دور کرد. در اثر انرژی، گاو سرش را پایین انداخت، چشمهایش را نیمه باز کرد و به آرامی ایستاد. حال آنکه گاوهای دیگر مشغول چریدن بودند. پس از پایان درمان، گاو سرحال شد و به عقب برگشت و شروع به جویدن علف کرد.
این مسئله نشان میدهد که میتوان حیوانات را به شیوة غیابی و ذهنی درمان کرد. این شیوه، سادهترین راه درمان حیوانات خیلی کوچک، خیلی بزرگ و یا حیواناتی است که ترسیدهاند، همینطور حیواناتی که درمان مستقیم آنها خطرناک است.
روشهای انتقال انرژی به حیوانات
هنگامی که حیوانی نزد ما آورده میشود، ممکن است نشانة این باشد که درمان او بخشی از وظیفة ماست ولی این مطلب را باید در نظر داشت که ما تنها اجازه داریم در موارد اضطراری به قصد نجات زندگی یا تسکین درد حیوان اقدام به درمان نماییم و هرگز نباید تجویزات و آموزشهای دامپزشک را نادیده بگیریم زیرا این یک روش درمانی تکمیلی است. بسیاری از حیوانات بهخوبی به درمان پاسخ میدهند، آنها بهطور کاملاً طبیعی از خودآگاهی جسمانی به سطوح اثیری و اختری میلغزند و این، کار را با آنها راحت میسازد. انرژیهای شفابخش بهطور طبیعی حیوان را آرام میسازد و گاه آنها را در حالت خواب فرو میبرد که نشان میدهد که آنها کالبد جسمانیشان را ترک گفتهاند. حیوانات انتقال انرژی با دست را دوست دارند، اما به همان خوبی به ارسال انرژی از راه دور پاسخ میدهند.
هنگام درمان حیوانات اهلی، میتوان دستها را پشت گوشهای آنها گذاشت، سپس بقیه بدن آنها را به ترتیب انرژی داد. همچنین میتوان دستها را در جای بیمار و دردمند نگاه داشت و خود را به هدایت احساس درونی سپرد. در مورد حیوانات کوچکی چون موش، خوکچة هندی و پرندگان بهترین راه اینست که آنها را به راحتی در مُشت نگه داشت زیرا در آنجا خیلی سریعتر آرام میشوند.
به هنگام خواب نیز میتوان به حیوانات انرژی داد اما یقیناً باید دستها را کمی بالاتر از بدن آنها نگه داشت تا مزاحمتی برایشان ایجاد نشود. برای درمان حیواناتی همچون ماهی میبایست دستها را در دو طرف ظرف یا آکواریوم قرار داد و ۱۵ تا ۲۰ دقیقه به آنها انرژی منتقل نمود.
در مورد حیواناتی چون زرافه، پنگوئن، مار و حشراتی چون پروانه باید از قدرت تجسم استفاده کرد و درمان از راه دور را برایشان اعمال نمود.
البته برخی از حیوانات عکسالعملهای متفاوتی به درمان نشان میدهند و پس از مدت کوتاهی بیقرار میشوند. این حالت بیقراری حتی هنگام انتقال انرژی غیابی نیز صادق است. مارها، زنبورها و مورچهها معمولاً از خود چنین واکنشی نشان میدهند.
گاهی بهتر است یک حیوان عصبی را با صاحبش تنها گذاشت تا آرام شود. در چنین مواردی میتوان تا زمانی که حیوان آرامش یابد به انتقال انرژی از راه دور اقدام کرد. لازم است با حیواناتی که به آسیبهای جسمانی، روانی یا عاطفی مبتلا هستند با ملایمت، مهربانی و مراقبت رفتار کرد. اگر بتوان دستها را بر جایی از بدن آنها قرار داد، انرژی به جایی که مورد نیاز است، جریان پیدا خواهد کرد. اگر نه دستها را در نزدیکی بدن حیوان نگاه داشت یا اینکه کلاً به ارسال انرژی از راه دور اکتفا نمود.
حیوانات دارای مراکز انرژیی (چاکراها) هستند که میتوان در کالبد اثیری آنها حس کرد، اما حتماً لازم نیست که برای مشخص ساختن محل این مراکز تلاش به خرج داد. صرفاً با قرار دادن دستهای خود در جایی که دستها میخواهند بروند و در جایی که بدن حیوان خواهان شفاست، براساس الهامات یا حس درونی میتوان عمل کرد.
با گذشت زمان بیشک میتوان تجربیات بسیاری را در درمان حیوانات کسب نمود. در زندگی حیوانات جنبههای فوقالعاده و شگفتانگیز فراوان است. هر کدام دارای تأثیرات، صفات و رفتار ویژهای هستند که جا دارد انسانها برخی از این رفتار را سرمشق خود قرار دهند. چنانچه در قرآن کریم به کرات آمده: «من حیوانات را برای راحتی شما انسانها خلق نمودم که از آنها استفاده کنید». همچنین بارها اشاره شده: «به طریقة زندگی بعضی از حیوانات مثل زنبور عسل و شتر... توجه کنید، باشد که از آنها درس عبرت بگیرید(۹)»
منبع: نشریه علوم باطنی-شمارههای ۴ و ۵
پینوشت:
حکیم قبیله1- Shaman
2- Judith Gollins
۳- پستاندار آبزی و منقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
4- Bordercollie
5-Bernard Gruad
6- Oskar Estebani
7- Bodo J.Baginski
8- Shalila Sharamon
۹- برخی از آیاتی که در قرآن کریم به حیوانات اشاره شده است: سوره نحل(۱۶) آیات۸۰٬۷۹٬۶۸٬۶۶٬۸٬۷٬۶٬۵ - سوره طه (۲۰) آیه ۵۴ - سوره حج (۲۲) آیات ۳۷ ،۳۶٬۳۴٬۳۳ - سوره مؤمنون (۲۳) آیه۲۱ - سوره فاطر(۳۵) آیه ۲۸ - سوره یس (۳۶) آیه ۷۳ ،۷۲٬۷۱ - سوره الزّمر(۳۹) آیه ۳۶ - سوره مؤمن(۴۰) آیه ۸۰، ۷۹ - سوره شوری (۴۲) آیه ۱۱- سوره زّخرُف (۴۳) آیه ۱۳٬۱۲ - سوره غاشیه (۸۸) آیه ۱۷
نظر دهید