ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 6093 دفعه

ادراک فراحسی (ESP)

گاهی اتفاق می‌افتد که بی‌دلیل به یاد یکی از دوستان قدیمی خود می‌افتیم و ناگهان او را در تقاطع بعدی خیابان می‌بینیم و یا ممکن است برایمان پیش آمده باشد که هم‌زمان با کسی شروع به خواندن یک ترانه قدیمی بکنیم. عموماً چنین پدیده‌هایی مرتبط با ادراک فراحسی یا همان ESP هستند که نمونه‌های آن را در زوایای مختلفی از زندگی می‌توان ردیابی کرد.
 تمامی توانایی‌های فوق‌طبیعی را با عنوان psi معرفی می‌کنند. در یک دسته‌بندی معمول psi شامل دو بخش کلی است: (ESP) یا ادراکات فراحسی و دیگری توانایی‌های فراروانی حرکتی یا روان‌جنبشی (PK) (تأثیر فوق‌طبیعی ذهن بر حوادث یا فرآیندهای مادی) ادراک فراحسی شامل کسب اطلاعاتی مربوط به گذشته، حال و آینده می‌شود و از طریقی غیر از حواس پنجگانه و با ابزارهایی به غیر از آنهایی که در فیزیک می‌شناسیم، حاصل می‌شود.
در گذشته برای معرفی توانایی ادراک فراحسی از اصطلاح «متاگنومی۲» استفاده می‌شد. این اصطلاح اولین بار توسط محققان فراروانشناسی فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. برخی بر این اعتقادند که دکتر «ایو گن استی۳» این اصطلاح را برای اولین بار به‌کار برده است و عده‌ای دیگر می‌گویند «امیل بویراک۴» (۱۹۱۷– ۱۸۵) در کتابی۵ که در سال ۱۹۱۷ به رشتة تحریر درآورد برای نخستین‌بار این اصطلاح را مورد استفاده قرار داده است و سپس در سال ۱۹۲۳ دکتر «استی» آن‌را به‌کار برده است. کلمة متاگنومی از حروف یونانی «متا» به معنی «بعد از» و «گنومان» به معنی «داننده» گرفته شده است و به مفهوم شناخت و درک پدیده‌های فراطبیعی است.

 

تاریخچه ادراک فرا حسی (ESP)
در سال ۱۸۷۰ برای اولین بار «سر ریچارد برتون۷» این اصطلاح را به‌کاربرد. در سال ۱۸۹۲ دکتر «پال جویر۸» ESP را برای توصیف توانایی بشر در زمان هیپنوتیزم یا خلسه نسبت به حالت عادی به‌کار برد. در دهة ۱۹۲۰ دکتر «رودلف تیشنر۹» که یک متخصص چشم و اهل مونیخ بود، ESP را، «صورت خارجی حواس۱۰» توصیف نمود. سپس در دهة ۱۹۳۰ فراروانشناس معروف امریکایی به نام «جی. بی. راین۱۱» اصطلاح ESP را برای فعالیت‌های احساسی مرتبط با پدیده‌های روحی-روانی رواج داد. «راین» اولین کسی است که پدیدة ESPرا در آزمایشگاه مورد تست و بررسی قرار داده است.
اولین مطالعات سیستماتیک ESP در سال ۱۸۸۲ هم‌زمان با تأسیس انجمن تحقیقات روحی - روانی در لندن آغاز شد. در امریکا و هلند، مجلات مختلفی در زمینة مسایل روحی–روانی به چاپ رسید و خیلی زود سایر کشورها نیز مسئلة ESP را مورد توجه قرار دادند و یافته‌های مشابهی را گزارش کردند.
اولین مطالعات ESP آزمایشگاهی نبودند ولی در همین مطالعات افراد بسیاری به‌عنوان داوطلب شرکت می‌کردند. این افراد توسط محققان مورد آزمایش قرار می‌گرفتند و در مورد توانایی‌های روحی و روانی آنها قضاوت می‌شد. در آن سالها محققان در جستجوی افرادی با قابلیت‌های فوق‌طبیعی و یا افرادی با عنوان «سایکیک» بودند. افراد سایکیک کسانی هستند که قادرند از نیروهای فراروانی خود استفاده کنند.

 

آزمایش‌های راین
اولین آزمایش‌های رسمی ESP مربوط به سال ۱۹۳۰ در دانشگاه «دوک۱۲» است که توسط «جی. بی. راین» اجرا شد. در این آزمایش «راین» از ۵ کارت با طرح‌های مربع، دایره، علامت جمع، ستاره و خطوط موجی استفاده کرد. این کارت‌ها با عنوان کارت‌های زنر معروف هستند. این علامت‌ها روی کارت‌ها چاپ شده بودند. آزمایش شونده باید در حالی که کارت‌ها به پشت قرار دارند، تصویر درست را بگوید، این اتفاق به صورت شانسی رخ نمی‌دهد و آزمایش شونده باید بتواند با کمک نیروهای ذهنی خود تصویر درست را پیدا کند.
اولین آزمایشات ESP با مشکلات بسیاری انجام شد، آمار و ارقام نشان می‌داد که نتایج حاصله شانسی، اتفاقی و تصادفی نیستند بلکه توانایی و قدرت ذهن شخص در به وجود آمدن نتایج کمک می‌کند؛ ولی روال کاری آزمایش و تجهیزات به‌کار رفته شده با مشکلات بسیاری مواجه بود. با گذشت زمان تجهیزات آزمایشگاهی پیشترفته‌تر شدند و نتایج از صحت بیشتری برخوردار گردید. آزمایش‌ها بارها و بارها تکرار می‌شد و افراد بسیاری شبانه‌روز در آزمایشگاه‌ها روی این موضوع کار می‌کردند. به راستی هدف تمامی آن‌ها تنها اثبات قدرت ذهن و راه‌های برخورداری و استفاده از این نیرو بوده و هست. آزمایش‌ها و نتایج نشان می‌داد برخی افراد توانسته‌اند به نیروهای ذهنی خود جهت بدهند و با متمرکز ساختن این نیروها خود می‌توانند آینده‌نگری، تله‌پاتی، پیش‌گویی و ... کنند.
راین در کتاب «مرزهای جدید ذهن۱۳» که آن را در سال ۱۹۳۷ به رشتة تحریر درآورد، اظهار داشت: «آزمایشاتESPباعث شده که طرز فکر مردم تغییر پیدا کند. مردمی که تا پیش از این گمان می‌کردند تنها راه دریافت اطلاعات، حواس پنجگانه است، با مشاهدة آزمایشات انجام شده متوجه شدند برای دریافت اطلاعات و ادراک مسایل مختلف تنها نباید به حواس پنجگانه اکتفا کرد و در ورای آنچه ما می‌اندیشیم، چیزهایی هست که هنوز از آنها بی‌خبر و بی‌اطلاع هستیم. گویی در پس این سخت‌افزار مغز، ذهن با قدرتی تمام در حیطه و حوزه‌های وسیعی فعال است .» آزمایشات راین، دیدگاه‌های جدیدی به سوی مسایل فراطبیعی باز نمود. تا آن زمان هنوز مسئلة ESP از نظر علمی و آزمایشگاهی به اثبات نرسیده بود. ESPاز زمان، موقعیت جغرافیایی، سن، میزان تحصیلات، هوش و ... مستثنی است یعنی برای تجربه ESP نباید حتماٌ مدرک خاصی داشته و یا در موقعیتی ویژه باشیم. همة افراد این توانایی را در خود دارند و می‌توانند از ان در جهت درست خود استفاده نمایند.

 

پدیده‌های ادراک فراحسی
تله‌پاتی، روشن‌بینی و پیش‌آگاهی، از نمونه‌های ویژة ادراک فراحسی به‌شمار می‌روند. تله‌پاتی به معنای ارتباط مستقیم فکر به فکر است و روشن‌بینی، قابلیت دیدن اشیاء از فواصل دور یا حوادث گذشته و حال بدون استفاده از حواس پنجگانه و پیش آگاهی نیز به معنای استعداد کسب دانش و آگاهی از حوادث آینده است.
امروزه در تست‌های ESP از برنامه‌های پیشرفتة کامپیوتری و تجهیزات آزمایشگاهی دقیقی استفاده می‌شود و از نتایج تحقیقات در زمینه‌های گوناگونی استفاده می‌شود. در زمینة کاربردهای ESP می‌توان به دو نمونة شناخته شده اشاره کرد. یکی «کارآگاهی فراروانی۱۴» که در آن چندین توانایی ESP (روشن بینی، سایکومتری و تداعی شیء و...) مورد استفاده قرار می‌گیرد. درکارآگاهی فراروانی پلیس از افراد سایکیک دارای توانایی‌های نام برده شده برای کشف جرائم کمک می‌گیرد. نمونة دیگر، به‌کارگیری توانایی ادراک فراحسی در کشف مکان‌های باستان‌شناسی است که به آن «باستان‌شناسی فراحسی۱۵» می‌گویند. در ادامه به توصیف بیشتر این دو نمونه می‌پردازیم.

 

کاراگاهان فراروانی
امروزه بیش از هر زمانی با گسترش جرائم و مسائلی هم‌چون قتل و غارت، کشتار، دزدی و . . . روبه‌رو هستیم. با پیشرفت تکنولوژی، مجرمین هم راه‌های جدیدتری برای به ثمر رساندن اعمال خلاف خود یافته‌اند و کار پلیس را مشکل‌تر ساخته‌اند. تا حدی که در برخی مواردِ دزدی و قتل، پلیس با پرونده‌هایی مواجه می‌شود که قادر به حل آنها نیست و گاه مسئلة لاینحل باقی می‌ماند و پرونده مختومه اعلام می‌شود.
اما در این میان عده‌ای برای حل این مسائل به سراغ توانایی‌های خود انسان می‌رود و از توانایی‌های باطنی او کمک می‌گیرند. کاراگاهان فراروانی افرادی هستند که می‌توانند با به کارگیری نیروهای فراروانی خود در جهت حل مسایل جنایی به پلیس کمک کنند. در بسیاری از کشورهای غربی ضرورت حضور کارآگاهان فراروانی برای یاری رساندن به نیروهای پلیس به اثبات رسیده است.
در بسیاری از کشورهای اروپایی و امریکایی دیده شده کارآگاهان فراروانی پرونده‌های پیچیده و لاینحل را حل کرده‌اند. مواردی که شاید نیروهای پلیس تا مدت‌ها هم نمی‌توانستند به کشف رمز آنها بپردازند.
کاراگاهان فراروانی چه کسانی هستند؟ چطور چنین کارهایی انجام می‌دهند؟ هدف و مقصودشان چیست؟ چگونه به چنین اطلاعاتی دسترسی پیدا می‌کنند؟ و ...
کاراگاهان فراروانی افرادی مثل خود ما هستند، مثل ما زندگی می‌کنند، کار می‌کنند و ... تنها تفاوتی که وجود دارد این است که آنها به قدرت ذهن و برخی از توانایی‌های خود، واقف شده‌اند و آن‌ها را به‌کار گرفته‌اند. کاراگاهان فراروانی کاری مشابه افرادی که با «سایکومتری ۱۶» آشنایی دارند انجام می‌دهند. آن‌ها با در دست گرفتن اشیایی از فرد گمشده و یا با دیدن تصویر فرد مقتول اطلاعاتی از حادثه و یا مورد مربوطه پیدا می‌کنند.

 

تداعی شیء و کارآگاهی فراروانی
یکی از یافته‌های فراروان شناسی این است یک شیء می‌تواند توانایی‌های فراحسی را روی حوادث مرتبط با آن شیء متمرکز سازد. برخی از فراروان شناسان عقیده دارند که وجود شیء تنها به این علت در تمرکز توانایی‌های فراحسی مؤثر است که شخص دارای توانایی آن را مفید می‌داند. برخی دیگر بر این عقیده‌اند که شیء زمانی منشاُ تمرکز توانایی فراحسی واقعی می‌شود که به هنگام وقوع حادثه، حضور داشته و با آن ارتباط یافته باشد.
در ادامه چند نمونه کارآگاهی فراروانی که مورد تأیید «انستیتو تحقیقات بین‌المللی متافیزیک» پاریس قرار گرفته است تشریح می‌گردد.
نمونه اول: «جفری میشلوف۱۷» در کتاب «ریشه‌های آگاهی» این گزارش را ارائه کرده است و افسر پلیسی که عملیات تحقیقی را سرپرستی می‌کرده این گزارش را به تأیید رسانده است. آقای «دراموند» پیر که با همسر خود برای پیک نیک به خارج شهر رفته بود، برای پیاده‌روی از همسر خود جدا شد و دیگر مراجعت نکرد. همسر نگران و ناراحت درارموند، از پلیس محلی کمک خواست. حدود ۳۰۰ نفر داوطلب عملیات جستجو شدند ولی بعد از دو هفته تلاش، کوچک‌ترین اثری پیدا نشد. شش ماه از این حادثه گذشت و خانم «دراموند» به سراغ خانم «کاتلین رآ ۱۸» که به علت استفاده از توانایی‌های فراروانی خود در مسائل جنایی و در میان پلیس‌ها مشهور بود رفت. او یک کاست ۴۰ دقیقه‌ای از دریافت‌های خود ضبط کرد. در این کاست آمده بود که آقای «دراموند» حس جهت یابی خود را از دست داده و به طرف شرق رفته است. وی اضافه کرد آقای «دراموند» ناگهان دچار حملة قلبی شده و زیر یک بوتة خار افتاده است. او اظهار داشته بود که بدن وی هم‌چنان در آن محل باقی است و با کمال تعجب دست نخورده باقی مانده است. خانم «دراموند» کاست را نزد افسر پلیس برد و پلیس سعی کرد قبل از تجهیز یک گروه جدید جستجو، محل را با کمک معاون خود پیدا کند. در واقع توضیحات «کاتلین رآ» آنچنان دقیق بود که پلیس بدون هیچ مشکلی «دراموند» را پیدا کرد. به گفته معاون پلیس دریافت‌های خانم «رآ» کاملاً صحیح بوده است.
نمونة دوم: «کروست۱۹» سایکیکی است که با نگاه داشتن اشیاء در دست می‌تواند گذشته هر چیز و هر کس را که با آن شیء پیوند دارد، شرح دهد. پلیس هلند از این قدرت او سود برده است. در سال ۱۹۴۹ او مورد جنجال برانگیز یک جنایت را به دقت معلوم کرد. پلیس چندین مظنون را در ارتباط با اتهامی دستگیر کرده بود اما به هیچ وجه نمی‌توانست هیچ‌یک از آنها را قاطعانه محکوم کند. دو شیء بسته‌بندی شده را به «کروست» دادند. او بدون باز کردن بسته‌ها گفت اولی یک جعبه توتون است. خانه‌ای را که این جعبه از آنجا آمده بود مشخص کرد و گفت دو برادر میان‌سال در آجا زندگی می‌کنند. او خصوصیات ظاهری آن دو را شرح داد و گفت مجرم اصلی آنها هستند. در بستة دوم یک ساک بود. «کروست» بلافاصله شرح داد که درون آن پتویی است. این دو برادر دختر عقب مانده‌ای را ربوده و به انباری برده‌اند و بعد از ارتکاب جرم او را درون پتویی پیچیده، بعد بین آن دو بحث درگرفته که او را زنده بگور کنند یا در رودخانه غرق نمایند. بعد دختر را در انبار زندانی می‌کنند و می‌روند و دختر از آنجا می‌گریزد.
پلیس آن دو نفر را وادار به اعتراف کرد. «کروست» دقیقاً پیش‌گویی کرد یکی از آن دو نفر ظرف یکی دو هفته دست به خودکشی خواهد زد. او هم‌چنین گفت آن دو برادر، جنایات دیگری نیز مرتکب شده‌اند؛ از جمله در زمان جنگ به دختری یهودی که از ترس نازی‌ها به آنها پناه آورده بود، حمله کردند. او حتی می‌توانست محل این واقعه را نیز مشخص کند.
نمونة سوم: اواخر اکتبر سال ۱۹۷۸ کودکی هفت ساله به نام «کارل کارتر» در خانه‌اش واقع در لوس‌آنجلس مفقود شد. هیچ مدرکی در دست نبود تا معلوم شود پسربچه خودش فرار کرده یا ربوده شده است. پلیس بازنشسته‌ای که با خانوادة «کارتر» نسبت داشت پیشنهاد کرد برای یافتن طفل به یک غیب‌گو مراجعه کنند. آنها با متخصصی به نام «جون» که چندبار توانسته بود به پلیس کمک کند تماس گرفتند. بعد از آنکه لباس‌های کودک گمشده به جون نشان داده شد، اظهار کرد که پسربچه مرده و نحوة قتلش را نیز شرح داد. تصویرگر پلیس چهرة قاتل را بر اساس توصیف جون ترسیم کرد. پدر کارل بعد از دیدن تصویر گفت: «شبیه به «بوچ» است.» منظورش «هارولد بوچ» یکی از دوستان خانوادگی آن‌ها بود. «بوچ» دستگیر شد و نه تنها به قتل «کارل» بلکه به قتل دو پسر بچة گمشده دیگر نیز اعتراف کرد.

 

باستان‌شناسی فراحسی
همان‌طوری که گفته شد بعضی از باستان‌شناسان با استفاده از افرادی که دارای قابلیت‌های ذهنی و روانی هستند، موفقیت‌های قابل ملاحظه‌ای در حفاری کسب می‌کنند. پیدا کردن محل دقیق مکان‌ها یا اشیاء تاریخی نیازمند حفاری‌های بی‌شماری است که ممکن است بی‌ثمر باشند، در حالی که باستان‌شناسان فراحسی در اغلب موارد قابلیت تعیین دقیق این‌گونه مناطق را دارند. برای مثال، دکتر «نورمن امرسون ۲۰» از دانشگاه تورنتو، گزارش داده که تاجری به نام «جرج مک مالن۲۱» که در تعیین محل خرابه‌های باستانی و تصحیح اطلاعات تاریخی مربوط به آنها، استعداد زیادی دارد و به‌طور منظم با او همکاری می‌کند.
استفاده از روشن بینی موجب کشف «پرستشگاه ادگار ۲۲» در کلیسای «گلستون بری۲۳» شد. «بلای باند۲۴» در کتابش تحت عنوان «دروازه ذهن» نقل کرده است که محل دقیق و اندازة این پرستش‌گاه در هیچ سندی ذکر نشده بود. باند پس از طی چندین جلسه «نوشتن به‌طور خودکار»، اطلاعات دقیق و روشنی را از محل پرستش‌گاه ارائه داد. در سال ۱۹۸۰، یعنی یک سال بعد، کار حفاری و خارج کردن پرستش‌گاه از زمین آغاز شد. بیشتر اطلاعاتی که برای حفاری داده شده بود کاملاً صحیح بود.
در کنفرانس باستان‌شناسان در سال ۱۹۷۳ به «مک مالن» قطعه سنگی که بر روی آن نقوشی حک شده بود دادند و از او خواستند مطالبی درباره تاریخچه آن بگوید. سنگ در جزایر ملکه شارلون نزدیک سواحل کلمبیای انگلیس پیدا شده بود. «مک مالن» گفت: «یک بومی آفریقایی این سنگ را حکاکی کرده است. این شخص برده‌ای بوده که از آفریقا به جزایر کارائیب آورده شده و یک انگلیسی این برده را خریده و به جزایر کلمبیا برده است».
از حسن تصادف در حین برگزاری کنفرانس یکی از متخصصین صنایع دستی آفریقای جنوبی در اونتاریو حضور داشت. «امرسون» از او خواست تا سنگ را بررسی کند. این متخصص تشخیص داد که نقوش روی سنگ با ماسک‌های سیرالئون شباهت دارد. این نظریه به ادعای مک مالن اعتبار بخشید که سنگ نگاره‌ای که در محل زندگی سرخ‌پوستان پیدا شده، منشاُیی آفریقایی دارد. جرج مک مالن هم‌چنین با استفاده از توانایی ذهنی خود محل ویرانة باستانی روم شرقی را در ناحیة حفاری نشدة خارج از محدودة حفاری‌های باستانی «ماریا» تعیین نمود و محل استقرار دیوارها را به روی زمین نشان داد.
متقاعد کننده‌ترین شواهد دربارة باستان‌شناسی روحی در کتاب «گمانه زنی و باستان‌شناسی کلیسا» در ۱۹۸۷ به چاپ رسید. دو تن از اساتید باستان شناسی دانشگاه «دارام» به نام‌های «کمبریج» و «بیلی» به اضافه مهندس «دنیس بریگز۲۵» متخصص گمانه‌زنی این کتاب را نوشتند. بریگز می‌دانست که بسیاری از کلیساهای منطقة ساکسون انگلستان، بر روی محراب معابد باستانی بنا نهاده شده است. در سال ۱۹۸۱، «بریگز» ۴۴ کلیسای بزرگ و کوچک را نقشه‌برداری کرد و محل محراب‌های قدیمی را از روی گمانه‌زنی روحی ترسیم نمود. خود او در این مورد چنین گفت: «من برای گمانه‌زنی از میله‌های چوب رختی استفاده کردم». دو استاد دانشگاه با دیدن نقشه‌ها تحت تأثیر قرار گرفتند اما دربارة صحت آنها یقین نداشتند. آنها توانستند اجازة حفاری را دریافت کنند. نتیجه حیرت‌انگیز بود. حدسیات بریگز تا حد سانتیمتر دقیق بود. در یک مورد، بریگز اصرار داشت که شکلی چهارگوش در زیر محراب قرار داشته است. حفاری وجود چنین چیزی را نشان نداد اما در دفاتر کلیسا وجود پلکانی چوبی و چهار گوش در زیر محراب مسجل شد. این پلکان در عهد «ویکتوریا» از آن محل برداشته شده بود.
 بریگز عقیده داشت: «هر نوع به هم‌ریختگی و جا به‌جایی خاک، اثری به‌جا می‌گذارد که به ذهن من انتقال می‌یابد و از روی آن می‌توانم محل اشیاء قدیمی را مشخص کنم».
یکی از کسانی که استعدادش در کنفرانس روح‌گرایان پیشرو در ریک جاویک پایتخت ایسلند بررسی شده است، «پیتر هارمون۲۶» نام دارد. استعداد او شبیه به باستان‌شناسان فراروانی است. او قدرت کشف منابع زیرزمینی آب را دارد و مدت ۳۵ سال در پورتلند به این کار پرداخته است. یک بار یکی از مشتریانش برای کشف آب در مزرعه‌اش با او تماس گرفت. پیتر فوراً پاسخ داد: «در مزرعة شما یک لانة سگ قرار دارد. کمی به سمت شمال‌غربی لانه، یک بطری خالی نوشابه روی زمین افتاده، درست در همان محل می‌توانید چاه آبی حفر کنید». مشتری از او پرسید: «از کجا محل لانة سگ و بطری را می‌دانستید»؟ او گفت: «نمی‌دانم، خود به خود و به‌طور ناگهانی تصویر آن محل پیش رویم آمد».

 

تجربه‌هایی در زیر آب
برای اولین بار در ایتالیا «آلبرتو مندوری۲۷» که یک باستان‌شناس فراحسی بود به کمک یک‌تیم تحقیقاتی دست به اکتشاف جدیدی در دریای استیکا زدند. در تیم تحقیقاتی وی یک فراروانشناس، عده‌ای جغرافی‌دان و هم‌چنین چند دانشمند حضور داشتند. «آمبرتو دی گراتسیا۲۸» نقش اول این پروژه را بازی می‌کرد.
دی گراتسیا در نقشة باستان‌شناسی، مکان جزیره کوچکی را در دریای استیکا یافته بود. او با کمک باستان‌شناسی فراحسی این مکان را شناسایی کرد. دی گراتسیا مطمئن بود در زمان‌های قدیم، افرادی در جزیره‌ای در دریای استیکا زندگی می‌کرده‌اند. او محل زندگی این افراد را روی نقشه مشخص کرده بود.
یکشنبه ساعت ۴ بعد از ظهر دی گراتسیا نقشه را لمس کرد و چشمانش را بست: «تصاویر نا مشخصی می‌بینم که پررنگ‌تر می‌شوند، قایق‌های چوبی عجیبی که به آرامی و با پاروهایی بزرگ حرکت می‌کنند». ناگهان حالتی به او دست می‌دهد گویی از خوابی می‌پرد و مجدداً به نقشه نگاه می‌کند. او چیزهایی روی نقشه کشیده است که بزرگ به نظر می‌رسند و تا شمال امتداد می‌یابند. «پالوکاستلان۲۹» که جغرافی‌دان است از وجود آتشفشانی که اکنون در زیر گرداب مدفون شده خبر می‌دهد، با مقایسة دو نقشه متوجه می‌شوند زمین لرزه‌ای موجب دفن شدن کوه آتشفشان شده است.
در ادامة این تجربه دی گراتسیا از مدفون شدن ساکنان آن محل که در خانه‌هایی چهارگوش زندگی می‌کردند خبر می‌دهد. وی می‌گوید آنها ۵ متر داخل عمق زمین فرو رفته‌اند. نقشه‌ای که او کشیده است کاملاً مکان باستان‌شناسی فراحسی را در اختیار قرار می‌دهد.
البته زمان به ما اجازه نداد که کلیة ادعاهای دی گراتسیا را بررسی و امتحان کنیم ولی وی کمک شایانی در این زمینه به باستان‌شناسان کرد.
در تجربة دیگری دی گراتسیا باید راهی را از میان دریا نشان می‌داد که ساکنان قدیمی آن محل از آن مسیر استفاده می‌کردند. البته این راه یک راه زیر دریایی به شمار می‌آمد. تجربة مشکلی بود ولی دی گراتسیا تصمیمش را گرفته بود. ناگهان پله‌هایی را مشاهده کرد، یک تونل دست‌ساز، شبیه یک خیابان باریک، دیوارهایی با تورفتگی و برآمدگی‌های بسیار، بقایایی از کوزه و ظروف شکسته شده و تصویر و علاماتی بر روی دیوارها که بشر آن را کشیده بود. سپس یک تیم تلویزیونی به همراه یک جغرافی‌دان به عمق دریا، درست همان‌جایی که دی گراتسیا گفته بود رفتند. صدای خوشحالی آن‌ها به گوش می‌رسید چون هرچه دی گراتسیا گفته بود کاملاً درست بود.

منبع: نشریه علوم باطنی (شماره ۲)

 

پی‌نوشت:
1- ExtraSensory Perception
2- Metagnomy
3- Evgen Osty
4- Emile Boirac
5- L ` Avenir des sciences psychiqus
6- Super natural Faculties in Man
7- Sir Richard Burton
8- Paul Joire
9- Rudolph Tischner
10- Exter nalization of sensibility
11- J.B.Rhine
12- Duke
13- New Frontiers of the Mind
14- Psychic detective
15- Psychic Archeology
۱۶- نشریه علوم باطنی – شماره اول
17- Jeffrey Midhlove
18- Kathlyn Rhea
19- Croist
20- Norman Emerson
21- George McMullen
22- Edgar Chapel
23- Geleston Berry
24- Blay Bond
25- Dennis Bridges
26- Peter Harrmon
27- Alberto Mendori
28- Omberto d’Gratsia
29- Paolo Costellan

 

نظر دهید

0