ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 4830 دفعه

نیروهای پنهان هستی

حملات روانی و روش‌های آن

ورود به مکاتب علوم باطنی و برخورداری از دانش آنها راهی به سوی تجارب متعالی عرفانی و وسیله‌ای برای برداشتن بار رنج‌ها از دوش بشر است و از طرفی بهترین و مهم‌ترین روش دفاع در مقابل حملات روانی نیز، هست.
 آنچه که ما را ملزم پرداختن به حملات روانی و شیوه‌های دفاع در مقابل آن می‌نماید، میزان اهمیت، حساسیت و جدیت این موضوع و نتایج حاصله از آن است. این کار در عمل با مشکلات زیادی همراه است زیرا ارائه اطلاعات کاربردی در زمینة متدها و شیوه‌های دفاعی روانی، بدون داشتن دانش کافی دربارة نیروهای نامرئی (و علوم غیبی، سحر و جادو)، حملات روانی و روش‌های آن، بسیار سخت است. از سویی روش‌های حملات روانی همواره جزو علوم سرّی بوده است و آگاهان از این علوم، دانش خود را همیشه از دسترس عموم پنهان نگاه داشته‌اند. اما از آنجایی که دایرة استفاده از اسرار باطنی در امور ظاهری به سرعت در حال گسترش است، این احتمال وجود دارد که زمان مناسب برای آشکاری بخشی از این اسرار فرارسیده باشد. در این شرایط این ضرورت احساس می‌شود که حداقل اطلاعات موجود در دانش متعارف را کسب کنیم. نباید نسبت به تجارب دست اولی که توسط شاهدان بی‌طرف تأیید می‌شود، بی‌اعتنا باشیم، خصوصاً که به سختی می‌توان زبان علوم غیبی و فرضیه‌های آن را تبیین عقلانی کرد. می‌توان به هر یک از مواردی که ذکر خواهد شد، برچسب توهم، شیادی و حتی دروغگویی محض زد، اما نمی‌توان همة آنها را یکجا با این نسبت‌ها رد کرد. تا وقتی که اسکناس‌های اصلی وجود نداشته باشند، اسکناس‌های جعلی به جریان نمی‌افتند؛ تا وقتی که پدیده‌های روانی واقعی وجود نداشته باشند، هیچ‌کس نمی‌تواند پدیده‌های روانی تقلبی بسازد.
ما در میان نیروهای ناپیدایی زندگی می‌کنیم که گردانندة کائنات و تمام اجزای هستی‌اند. این نیروها خارج از سطح مادی‌اند و به ابعادی از جهان هستی تعلق دارند که با سطوح دیگری از آگاهی، که ما به آن عادت نکرده‌ایم، ادراک و دریافت می‌شوند. از آنجا که این نیروها، عالم ما را نگه می‌دارند، همة ما به طور طبیعی در میان این نیروها و موجودات حرکت می‌کنیم، حتی اگر از آنها غافل باشیم. در بخش ذهنی و پنهان هستی که با حواس ما غیرقابل درک و با دستگاه‌های دقیق غیرقابل اندازه‌گیری است، حوادث زیادی می‌تواند اتفاق بیفتد که انعکاس آن در سطح مادی موجودیت یابد. در این ابعاد نامرئی، موجوداتی زندگی می‌کنند، همان طوری که ماهی در دریا زندگی می‌کند. این دریای پنهان، مملو از انواع ماهی‌هاست، اگرچه از بیرون قابل رؤیت نباشند.
گاه این نیروهای نامرئی می‌توانند زندگی ما را در هم بپیچند و ما را نابود کنند، همان‌گونه که هنگام شکستن یک سد، آب، سرزمین‌های اطراف را فرامی‌گیرد و درهم می‌کوبد. اما این اتفاق به‌طور طبیعی رخ نمی‌دهد بلکه ناتوانی ما در درک این نیروها ما رادر مقابل آنها محافظت می‌کند؛ ولی ممکن است در چهار وضعیت، این حجاب محافظ شکافته شود و ما با این موجودات نامرئی رودرو شویم. اول، احتمال دارد گاهی در محلی قرار بگیریم که این نیروها در آنجا متمرکز باشند. دوم ممکن است با اشخاصی برخورد کنیم که این نیروها را در اختیار دارند. سوم، خودمان علاقه‌مند روبه‌رو شدن با آنها باشیم و ناگهان از طریق شهود، خود را با آنها رودرو ببینیم و چهارم، ممکن است گاهی دچار حالات بیمارگونة خاصی شویم که حجاب را پاره می‌کنند.
آستانة این دنیای ناپیدا، ساحل خطرناکی برای شنا کردن است. در این ساحل گودال‌ها و ماسه‌های روان، وجود دارد. شناگر ناواردی که جز به وسوسه‌های آنی خود، به توصیه‌های هیچ‌کس گوش نمی‌دهد، ممکن است زندگی خود را به علت بی پروایی‌اش از دست بدهد. از طرفی این تصور هم اشتباه است که این نیروها ضرورتاً برای بشر مضر و زیان‌بارند. درست است که آنها بسیار قوی و خطرناکند اما از آب و آتش مضرتر و خطرناک‌تر نیستند.
از سوئی شناگران ماهری وجود دارند که ساحل این دریا را می‌شناسند و می‌توانند در ایمنی نسبی پا به این ورطة خطرناک بگذارند. زنان و مردانی با ذهن پرورش یافته و توانایی‌های ویژه‌ای وجود دارند که می‌توانند به عمق این دنیای ناپیدا نفوذ کنند؛ همانگونه که یک غواص به بستر دریا راه می‌یابد.
لازم است این حقیقت را بدانیم که چه در گذشته، چه در حال افراد ناصالحی بوده‌اند که دانشی در زمینة نیروهای پنهان هستی داشته‌اند و از آن سوء استفاده کرده‌اند و همیشه این احتمال وجود داشته که نتیجة روش‌های غلط آنها در استفاده از این نیروها، ما را نیز گرفتار کند؛ بنابراین با اطمینان می‌توان گفت این موجودات نامرئی زمانی برای بشر زیان‌بارند که زنان و مردان ناصالح با اعمال خود، این نیروها را به انحراف کشیده و از آنها سوء استفاده کنند.
استفاده از علوم غیبی و باطنی در سطح مادی را، «جادوگری» می‌نامند. بخش مهمی از متون جادوگری بر پایة به‌کارگیری دسته‌ای از نیروهای نامرئی و به کنترل درآوردن آنها برای به انجام رساندن مقاصد گوناگون است. همچنین استفاده از نیروهای فوق‌طبیعی و نامرئی به قصد رساندن آسیب روانی به اشخاص، «تعرض روحی» یا «حملة روانی» نامیده می‌شود. بیشترین نوع تعرض روحی و حملة روانی، ناشی از عامل انسانی است. گرچه حملات روانی عمدتاً از روی قصد و نیت خاصی بوده اما در بعضی موارد عمدی نیستند و ممکن است اتفاقی باشند. انواع حملات روحی
انواع متفاوتی از حملات و تعرضات روحی وجود دارند. شایع‌ترین نوع تعرض روحی و حملة روانی، از ذهن غافل، خبیث و شیطانی همنوعانمان یعنی انسان‌های دیگر ناشی می‌شود. البته نباید هر زمان که مورد آزار و اذیت قرار گرفتیم، همیشه آن را به خباثت و شرارت نسبت دهیم. چون ممکن است آزار دهندة ما خود یک قربانی باشد و یا شاید قرار بوده ما از جانب پدیده‌های غیبی و اسرارآمیز به‌وسیلة آزار دهندةمان ضربة سختی بخوریم؛ بنابراین نباید جواب حمله را با حمله بدهیم بلکه بهتر است به شیوه‌های انسانی‌تر، که در عمل به اندازة حمله، مؤثر ولی کم خطر هستند، متوسل شویم.
گاه ممکن است مردم، تحت تأثیر مکان‌های خاص نیز با موجودات و نیروهای ناپیدا رو به رو شوند. در مکان‌هایی که این نیروها در آن متمرکز هستند، اگر فرد ذهنی آشفته و کدر نداشته باشد، به‌طور مبهم از وجود چیزی که بر او تأثیر می‌گذارد و ناخودآگاهش را دگرگون می‌سازد، آگاه می‌شود. در بعضی افراد ممکن است مرزهای میان خودآگاه و ناخودآگاه بسیار متراکم باشد و هیچ وقت قادر به درک چیزی که در حال انجام است، نشوند. آنها فقط احساس نگرانی و ضعف عمومی می‌کنند و این احساس تنها زمانی برطرف می‌شود که از آن مکان خارج شوند. گاه پیش می‌آید که به علت عدم خروج به موقع از آن مکان خاص فرد برای سال‌ها بیمار می‌شود.
به طور معمول اگر تعرض و حملة روحی مربوط به مکان خاصی باشد با علایم معلوم و آشکاری همراه خواهد بود. علایمی مانند احساس سنگینی روی سینه. مثل این که کسی با زانو روی سینة شخص خوابیده و فشار می‌آورد. این سنگینی در اثر غلظت مواد اتریک و اکتوپلاسم است. تحقیقات زیادی با کمک واسطه‌های روحی (که می‌توانند این مادة ظریف و ناپیدا را مرئی سازند) انجام شده است ۱.
احساس ترس و تشویش از مشخصه‌های دیگر حملة پنهانی و یکی از بارزترین علایمی است که وقوع حمله را خبر می‌دهد. همچنین وقتی حمله‌ای در جریان است، خستگی مفرط عصبی به طور فزاینده‌ای نمایان می‌شود. خستگی عصبی و ناتوانی فکری از نتایج معمول حملات اثیری در بین سفیدپوستان است.
اما علاوه بر پدیده‌های ذهنی و درونی، گاه پدیده‌های بیرونی نیز وجود دارد. در صورتی که حمله از قدرت زیادی برخوردار باشد، پدیدة معروفی به نام پدیدة «بازتاب» ایجاد خواهد شد. این پدیده معمولاً بعد از درگیری جسم اثیری در خواب رخ می‌دهد، به‌طوری که جای کبودی و ضرب خوردگی روی بدن قربانی به جا می‌ماند.
بوهای بد نیز از سایر علایم اثیری هستند، بویی مانند گوشت فاسد شده که به‌طور منقطع به مشام می‌رسد. وقتی چنین بویی آمد نباید در منشأ آن تردید کرد و هر کس در محل حاضر باشد آن را حس خواهد کرد، چه دارای توانایی روحی باشد و چه نباشد. بعضی اوقات بروز غیرقابل توجیه آتش در این رابطه دیده می‌شود. این نشانة حضور نیروهای طبیعت است نه انسان. پدیدة روح شیطانی که در آن اشیاء به اطراف پرتاب می‌شوند و زنگ‌ها به صدا در می‌آیند نیز وجود دارد.
لازم است ذکر شود که احتمال توجیه مادی و طبیعی پدیده‌ها را هرگز نباید نادیده گرفت، حتی در مواردی که عامل مافوق طبیعی کاملاً نمایان است. این موضوع قبل از هر فرضیة مافوق طبیعی و با ارزش دیگری باید با جدیت و به هر شکل ممکن مورد تحقیق قرار گیرد.
تحلیل ماهیت حملات روانی
ماهیت حملة روحی را می‌توان در اصول اجرایی القای تله‌پاتیک یافت. اگر یافته‌های خود را از تله‌پاتی و القاء روی هم بگذاریم، عملکرد آن را خواهیم فهمید. به طور کلی سه نوع القاء وجود دارد: القای به خود، القای آگاهانة عمدی و القای هیپنوتیزمی. تمایز این سه نوع القای در وهلة اول چندان مهم نیست زیرا هدف تمام این القائات در ناخودآگاه یکسان است و تا وقتی که زمان آن فرا نرسد، این القائات عملی نمی‌شوند. باید دانست که القاء با تحمیل متفاوت است. دلیل آن هم این است که تحمیل، خود آگاه را هدف قرار می‌دهد و اگر عملی شود، این نتیجه، چه از روی فشار و چه به صورت ارادی، محصول فرمانبردار خودآگاه شخص است. اما القاء، بر سرچشمة اعمال در ناخودآگاه اثر می‌گذارد و آن را تحت سلطة خود درمی‌آورد۲.
القاء به خود توسط خودآگاه شخص به ناخودآگاه داده می‌شود. شاید این سؤال مطرح شود که چرا نمی‌توان دستورات را مستقیماً و بدون واسطة القاء به ناخودآگاه منتقل کرد، باید گفت که ناخودآگاه نسبت به خودآگاه، به جنبة قدیمی‌تری از تکامل تعلق دارد. در واقع متعلق به دورة پیش از پیدایش زبان است و مورد خطاب قرار دادن آن با کلمات مانند صحبت کردن با کسی است که زبان مخاطب را نمی‌فهمد، پس برای ایجاد ارتباط با آن باید متوسل به زبان دیگری، یعنی زبان اشاره شد؛ بنابراین فایده‌ای ندارد که به او گفته شود که این کار را بکن و این کار را نکن، بلکه باید یک تصویر ذهنی از آنچه باید انجام شود، ساخت و آن را در خودآگاه تا زمان ورود به ناخودآگاه، نگه داشت. ناخودآگاه این تصویر را درک کرده و طبق آن عمل خواهد کرد.
اگر هنرپیشه‌ای که از رفتن به روی صحنه می‌ترسد، به ناخودآگاهش بگوید « نترس»، از این کار نتیجه نخواهد گرفت. زیرا برای یک اسب کور، اشاره یا چشمک فرقی نمی‌کند. از سوی دیگر اگر کسی تصویری از ترس را در ذهنش ایجاد کند و به ناخودآگاهش بگوید «این کار را نکن»، نتیجة کار اسفبار خواهد بود، زیرا ذهن ناخودآگاه تصویر را می‌بیند و کلمة «نه» را حذف خواهد کرد زیرا نه برای او نامفهوم است. روش مؤثر این است که یک تصویر ذهنی از آنچه می‌خواهیم بسازیم و با تقاضای مکرر از ذهن آن را در آن جا نگه داریم تا وقتی که ناخودآگاه تحت تأثیر قرار گرفته و این کار را با میل خود انجام دهد. این نتیجة نهایی تمام القائات است، اگرچه انواع مختلف دارد.
درالقای هیپنوتیزمی، القای بدون تأثیر در خودآگاه، مستقیماً به ناخودآگاه وارد می‌شود. القای هیپنوتیزمی خود به سه نوع تقسیم می‌شود. در نوع اول، شخص با پاس‌های مغناطیسی با دست یا با تمرکز روی یک شیء نورانی، بی‌حس می‌شود. در نوع دوم، القاء در زمان خواب معمولی است و سوم، القاء از طریق ارتباط ذهنی یا همان «تله پاتی» است. تمام این روش‌ها به صورت سانسور نشده به ذهن می‌رسند و مستقل از ذهن خودآگاه هستند و نه از آن تقاضای همکاری می‌کنند و نه ذهن خودآگاه قدرت جلوگیری از این القاء را دارد ۳.
گاه نیز این القائات از بیرون سرچشمه می‌گیرند و در ذهن ما کاشته می‌شوند. ما معمولاً دانة نامرئی را که در ذهن‌مان کاشته شده است نمی‌بینیم. برای این که بذرهای القاء شده رشد کنند، باید محیط مساعدی فراهم آید. این مرحله‌ای است که اهمیت دفاع روانی و روحی آشکار می‌شود. ممکن است قادر به جلوگیری از القائات دیگران نباشیم، اما می‌توانیم با تزکیة خاک وجودمان، بستر مناسب برای رویش دانه‌های مضر را از بین ببریم. بیرون کشیدن گیاه هرزة جوان کار ساده‌ای است، اما اگر طی سالیان دراز ریشه‌های درهم پیچیده و شاخه‌های انبوه پیدا کند، کار بسیار دشواری می‌شود. البته به درستی گفته شده است که در هیپنوتیزم نمی‌توان شخصی را به کاری که خلاف ذات واقعی اوست مجبور کرد، اما ذات واقعی هر کدام از ما چیست؟ آیا به میمون و ببر وجودمان غلبه کرده‌ایم یا اینکه فقط آنها را در قفس محبوس کرده‌ایم؟ القاء می‌تواند قفس تمام وسوسه‌های پنهان ما را باز کند و آنها را به سوی ما حمله‌ور سازد. حتی ممکن است که هر کس به هر جای پستی نزول کند، البته اگر القاء فرصت کافی برای این کار داشته باشد.
آگاهی برای محافظت ضروری است، بنابراین سعی بر این است که این دانش و آگاهی به خواننده داده شود. در قلمرو ذهن، به آن شکلی که ما می‌شناسیم، نه زمان وجود دارد و نه مکان. این یک بحث فلسفی نیست، در اینجا دربارة مفهومی صحبت می‌شود که هر کس که در فضای باطنی تجربیاتی داشته باشد، با آن آشناست. اگر دربارة کسی فکر کنیم، انگار با او در تماس (روحی) هستیم. اگر او را به صورت تصویری در ذهن خود مجسم کنیم، گویی که با او رودر رو هستیم، اگر او را به طور مبهم در ذهن مجسم کنیم، گویی او را از فاصلة دور می‌بینیم. می‌توانیم با فکر کردن دربارة عقاید و نظرات مربوط به شخص مورد نظر، فضای فکری خاصی را ایجاد کنیم. این همان روشی است که شفای روحانی از طریق آن انجام می‌شود.
این توانایی همان‌طور که در جهت مثبت مؤثر است، در جهات شیطانی نیز می‌تواند به کار رود. تا زمانی که عموم مردم دنیا از قدرت ذهن ناآگاه‌اند، بهتر است آنهایی که در این زمینه آگاهی دارند، چیزی نگویند، اما اکنون که مطالب زیادی در رابطه با نیروها و توانایی‌های ذهن بشر شناخته و حتی تجربه شده است، بهتر است که همة حقایق دربارة ذهن که آشکار شده است، شناخته شود.
هر پیامی که به ناخودآگاه ارسال می‌شود، باید بسیار ساده بیان شود. چرا که ناخودآگاه شکل اولیة عقل است و قبل از این که زبان گفتاری برای بشر شناخته شود، پدید آمده است. هدف اولیة القاء، ایجاد فضای ذهنی دربارة روح آن شخص است، خواه هدف حمله باشد، یا هدف شفایابی. زمانی که جواب یا عکس‌العمل مناسب از آن روح (منظور از روح، فرایندهای عاطفی و عقلانی شخص است) کسب شود، نیمی از نبرد پایان یافته است، زیرا دروازه‌های شهر از داخل گشوده شده است و ورود به آن آزاد است و القاء تله‌پاتیک از این لحظه با سرعت و به صورت نامحدود می‌تواند اجرا شود.
باز شدن دروازه به معنای ایجاد شدن روزنه‌هایی در هالة روانی فرد است. تنها راه نفوذ به شخص، شکافته شدن و ایجاد روزنه‌ای در هالة اوست و هیچ راه دیگری وجود ندارد. تا زمانی که هاله شکافته نشود، ورود به روح امکان‌پذیر نیست و این هاله، همیشه با ترس یا میلی که به بیرون و به سوی آن ذات یا موجود مهاجم می‌رود، از داخل شکافته می‌شود. اگر بتوانیم جلوی بازتاب‌های عاطفی و غریزی را بگیریم، لبة هاله غیرقابل نفوذ باقی می‌ماند و همانند یک پوست سالم و زخمی نشده در دفاع از عفونت باکتریایی، دفاع مستحکمی را در برابر مهاجم ایجاد می‌کند.
بسته نگاه داشتن روزنه، نقطه‌ای بحرانی در هر تهاجم اسرارآمیز و پنهانی است. تا این نقطه، مدافع برتری دارد. اگر او دانش کافی داشته باشد، می‌تواند این برتری را تا آخر حفظ کند و مهاجمان را شکست دهد، حتی اگر نتواند با آنها و با سلاح سرّیشان رو در رو قرار گیرد. فقط دو روزنه وجود دارد که مهاجم می‌تواند از طریق آنها به روح انسان نفوذ کند و این دو یکی غریزه تنازع برای بقا و دیگری، غریزة جنسی است. عمل هیپنوتیزم اگر قرار است مؤثر واقع باشد، باید از طریق یک یا هر دوی اینها وارد شود.
بسیاری از افراد که دارای قدرت‌های مافوق‌طبیعی هستند، براساس جادوگری قرون وسطایی تعلیم دیده‌اند و به همین دلیل متخصصین با تجربه در علوم خفیه، هنگام برخورد با افرادی که دارای قدرت‌های مافوق طبیعیِ ذاتی هستند، برخلاف مبتدیان این رشته، بسیار محتاط‌اند. وقتی قدرت مافوق‌طبیعی و عدم تعادل روحی با سرشتی بد نهاد عجین شود، به احتمال نزدیک به یقین، نیروهای شیطانیِ شرور فعال می‌شوند. راه مقابله با این موارد، نیاز به آگاهی و دقت فراوان دارد.
روش‌های ایجاد حملة روانی
همة آشفتگی‌های روحی منشأ خارجی ندارند. یکی از قوانین شناخته شده کیهانی این است که حرکت امور جهان دایره وار است و هر نیرویی که به اطراف بفرستیم و هر نوع فکری که از هاله خود به خارج ساطع کنیم، نه تنها مستقیماً از جانب هدفی که در نظر داشتیم جذب می‌شود، بلکه در موقع مقرّر به ما باز می‌گردد. یکی از مؤثّرترین و کارآمدترین روش‌های علوم غیبی برای دفاع این است که از واکنش در برابر حمله خودداری شود، یعنی فرد نیرویی را که علیه او فرستاده می‌شود، نه می‌پذیرد و نه خنثی می‌کند و از این طریق آن را به سوی فرستنده خود باز می‌گرداند. بنابر این نباید هرگز این واقعیت را نادیده گرفت که آنچه را حملة غیبی تلقی می‌کنیم ممکن است افکار شیطانی و شرّی از جانب خودمان باشد که به منشاء آن باز گشته است.
هر حمله روانی از سه عامل تشکیل می‌شود که ممکن است در هر لحظه از یکی یا همة آنها استفاده گردد. اوّل القاء از راه هیپنوتیزم و تله‌پاتی است، دوّم تقویت این القا با احضار بعضی نیروهای نامرئی و سوّم استفاده از مادّه‌ای فیزیکی به عنوان نقطة تماس یا ارتباط مغناطیسی است. نیروی به کار گرفته شده ممکن است به صورت جریان مستقیم انرژی که تمرکز شخص، عامل آن است، باشد یا در نوعی خازن روانی ذخیره شود که ممکن است یک عنصر بدویِ مصنوعی یا یک طلسم باشد ۱.
متخصّصین علوم روحی عقیده دارند که احساس، نیرویی شبیه به الکتریسیته است. در اشخاص معمولی، این نیرو در همة جهات می‌تابد و میدانی مغناطیسی به وجود می‌آورد، امّا اشخاص وارد به علوم غیبی می‌توانند این نیرو را به صورت یک پرتو در یک جهت متمرکز کنند. این نوع تمرکز در یک زمان تنها برای رسیدن به یک هدف به‌کار می‌آید. به این معنا که می‌توان یا روی درمان تمرکز کرد یا روی نابودی و نمی‌توان در یک زمان روی هر دو متمرکز شد، یا در یک لحظه یکی را به دیگری تبدیل کرد. نمی‌توان دو هم‌خوان را در محدودة یک زندگی با هم تلفیق کرد. به عبارت دیگر اگر برای انتقام جویی روی لعن و مرگ تمرکز شود پس از ارضای خشم نمی‌توان بلافاصله چرخ روح را در جهت عکس چرخاند و روی اعمال عقلانی و خیر متمرکز شد.
با استفاده از تمرکز ذهنی، می‌توان نیروی عظیمی به وجود آورد، به عبارت دیگر اگر از نیروی ذهنی به عنوان وسیله راه‌اندازی استفاده شود، این امکان وجود دارد که در خلال تمرکز کامل ذهنی، بتوان با نیروهای کیهانی تماس برقرار کرد و در آن صورت نیروهای بی‌نهایت عظیم‌تری در اختیار قرار خواهد گرفت. این به مانند عملکرد جعبة دنده در اتومبیل است. به محض اینکه چرخ دنده کوچک‌تر شروع به حرکت کند با دنده، می‌توان موتور اصلی را فعال کرد. پس از چند لحظه کار طاقت فرسا، نیروی ماشین کوچک به اهرم‌های ساکن ماشین بزرگ منتقل می‌شود و با آتش گرفتن سوخت، موتور شروع به کار می‌کند. پس از آن فقط باید دنده را عوض کرد و اتومبیل را راند. آیین جادوگری به این طریق فعّال می‌شود.
جادوگر پس از فراخوانی و تمرکز نیرویش باید هدف خود را مشخص کند. او باید با قربانی خود ارتباط سماوی برقرار نماید. برای این کار باید رابطة نزدیکی به وجود آورد که کار چندان آسانی نیست. نخست باید قربانی خود را بیابد و نقطه تماسی در قلمرو خود مشخّص کند و سپس از آنجا شروع به نفوذ در هالة او نماید. نیروی غیرمتمرکز چندان فایده‌ای ندارد. شیوة معمول این است که شیئی آغشته به مغناطیس قربانی مورد نظر مانند یک طرّه از مو، ناخن او و یا هر چیزی که بنا بر عادات می‌پوشد یا با خود حمل می‌کند را به دست آورد. چنین شیئی از نظر مغناطیسی با صاحبش ارتباط دارد و جادوگر می‌تواند با گرفتن رد و در نتیجه ورود به قلمروی قربانیش با او ارتباط بر قرار کند. پس از آن مانند همة القا کنندگانی که توانسته‌اند قربانی خود را به مراحل اولیة هیپنوتیزم برسانند، عمل می‌کند. او با استفاده از حلقة اتصال مغناطیسی، به گوش روانی قربانیش دسترسی پیدا می‌کند و قربانی، نیمه خودآگاهانه القاهای او را می‌شنود. بعد از این باید دید آیا بذر افکاری که این‌گونه کاشته می‌شود ریشه خواهندکرد، یا از ذهن بیرون رانده خواهند شد. در هر صورت قربانی دستخوش آزار و نا آرامی خواهد شد.
جادوگر جادوی سیاه اگر نتواند حلقه اتصال مغناطیسی را برقرار کند باید به شیوه‌های دیگر روی آورد. یکی از رایج‌ترین شیوه‌ها جایگزینی است. یعنی چیزی را انتخاب می‌کند و با آیین خاصی آن را با قربانی مورد نظر، یکی می‌انگارد. در سوابق مربوط به محاکمة جادوگران، اغلب به شیوة قدیمی، ساختن مجسّمه‌ای مومی و ذوب آن در مجاورت آتش یا فروکردن میخ در مجسّمه‌ای چوبی که به نام قربانی تعمید یافته بود، برمی‌خوریم. از طلسم هم به شیوه‌های گوناگون استفاده می‌شود. طلسم، نماد نیرویی مشخص یا ترکیبی از چند نیروست که بر روی مادة مناسبی ترسیم و به آیینی خاص مغناطیسی شده است. طلسم را می‌توان از هر چیز که مغناطیس را حفظ می‌کند، ساخت. اغلب از فلزّات، سنگ‌های قیمتی یا پوست استفاده می‌شود. سپس طلسم ساخته شده را باید وارد قلمروی مغناطیسی قربانی نمود.
متخصّصان جادوی سیاه اشیای مغناطیس شده را در اتاق‌هایی که قربانی اغلب در آنها به سر می‌برد، می‌گذارند یا این‌که در مسیر رفت و آمدش دفن می‌کنند. این طلسم‌های شیطانی نه تنها با نیروی خود فعّال می‌شوند، بلکه نقطة تمرکزی هم برای جادوگر در هنگام مراقبه‌هایش به شمار می‌آیند۲.
آنچه که مسلم است همة روش‌های متداول جادوگری عملی برای تسلط بر دیگران و رسوخ در ذهنشان، بدون رضایت آنان است و در نتیجه، نوعی تجاوز توجیه‌ناپذیر به حریم ارادة آنان و جنایتی در حق یکپارچگی روحشان به شمار می‌آید. چنین اعمالی تخطی نابخشودنی از رفتار و پندار شایسته و بر خلاف همة سنت‌های علوم غیبی است. مرور تاریخچة زندگی جادوگران نشان می‌دهد که اینگونه اعمال در نهایت، واکنش‌های مصیبت باری را برای جادوگر به بار خواهد آورد و سرنوشت شومی را برای او رقم خواهد زد.
کتاب‌های قدیمی بسیاری در مورد آیین جادو و جادوگری وجود دارد که دارای روایاتی دربارة انواع پدیده‌های توصیف شده هستند. این پدیده‌ها اغلب توسط شکارچیان جادوگر جمع‌آوری و تدوین گردیده و در دسته‌بندی مشخّصی قرار گرفته است. در این روایت‌ها به استفاده از انواع معجون‌ها، مرهم‌ها و بخورها به وفور اشاره شده است. با آن که این توصیف‌ها بخش قابل توجهی از اعمال جادوگری را تشکیل می‌دهند اما نمی‌توان قاطعانه آنها را نوعی حملة روانی به حساب آورد. از طرفی وجود این روایت‌ها که انسان را واقعاً به این فکر می‌اندازد که قطعاً در پس این همه دود، آتشی وجود دارد ... (ادامه دارد)
 

منبع: نشریه علوم باطنی (شماره ۲)

 

پی‌نوشت:
۱- شرح و تفصیل این روش‌ها در کتاب آمده است.
۲- نویسنده در کتاب نمونه‌های موثق از تجارب خود در این زمینه را نقل کرده است.
مبع:
 فورچون، دیون؛ روش‌های جنگ روانی - ۲، به‌کارگیری فنون کهن و جادویی، مترجم ف. ک، نشرحم، تهران، ۱۳۸۲.

 

آخرین ویرایش در جمعه, 22 اسفند 1393 ساعت 17:59

نظر دهید

0