آتشی که خاموش نمیشود
"کلام مانند آتش است. آتش خلاق و دگرگون کننده است که هرگاه میسوزد به وجود میآورد و آنگاه که میسوزاند ویران میسازد و خراب میکند..." "معلم بزرگ علوم باطنی"
اگرچه در بارهٔ قدرت کلام زیاد صحبت شده و نویسندگان زیادی برای تبیین میزان و چگونگی اقتدار کلام دست به قلم بردهاند، اما به نظر میرسد هیچیک آنگونه که باید و شاید حق سخن را ادا نکردهاند و اقتداری که در کتب آسمانی به کلام نسبت داده شده و حتی از کلمه به عنوان تنها موجودیت آغازین نزد خداوند یاد شده، در هیچیک از این نوشتهها آنطور که شایسته است و دانستنش برای همهٔ ما اساسی و مهم است، مطرح نشده است. در واقع هر کس از یک زاویه به کلام پرداخته نه از تمام زوایا و نتیجتاً قدرت عظیم کلام برای ما ناشناخته باقیمانده است.
به همین جهت برای بیان اقتدار حقیقی کلام میخواهیم از تمثیل بالا استفاده کنیم. این تمثیل بخشی است از تمثیلی کامل و بزرگ، از گویندهای بسیار بزرگ که در عین سادگی تصویری عمیق از قدرت و کارکردهای متفاوت کلام به دست میدهد، چیزی که حتی انتظارش را هم نداریم و هرگز بدان فکر نکردهایم. چون در تحقیق خود، در موضوع اقتدار کلام، با تشبیهی کاملتر و دقیقتر از این روبرو نشدم، در اینجا نیز همین تمثیل را آورده و قصد دارم تا حد امکان ابعاد آن را بگشایم تا برخی از زوایای ناآشکارش روشنتر شود.
همانطور که میبینید کلام به آتش تشبیه شده پس بهتر است ببینیم آتش چیست و چه قدرت و خصوصیاتی دارد.
آتش بسیار آفریننده و خلاق و دگرگون کننده است، بنابراین کلام هم میتواند دگرگون کننده و آفریننده باشد. آتش چه چیزی خلق میکند؟ آتش میتواند نور و گرما بیافریند، گرم کند و روشنایی ببخشد و انرژی تولید کند و …
درباره بٌعد خلق کنندگی کلام نیز در کتب آسمانی آیات روشنی داریم. متأسفانه ما اغلب در مورد این بٌعد از کلام حتی فکر هم نمیکنیم و گویی باورمان نمیشود که کلام بتواند به خودی خود چیزی خلق کند. اما حقیقت چیز دیگری است. در قرآن مجید آمده است که:
"فرمان ما چون ارادهٔ ایجاد چیزی را کردیم این است که به آن بگوییم باش، در دم وجود مییابد."(سوره نحل، آیه۴۰)
و یا: "چون بخواهد چیزی را بیافریند فرمانش این است که میگوید موجود شو پس موجود میشود."(سوره یس، آیه ۸۲)
"داستان عیسی نزد خداوند همانند داستان آدم است، وی را از خاک خلق کرد و به او گفت باش در دم وجود یافت." (سوره آل عمران، آیه ۵۸)
همچنین در سفر پیدایش چنین میخوانیم: "یهوه برای آفرینش زمین گفت: "بشود... و شد."
اما آتش علاوه بر آفریننده بودن دگرگون کننده هم هست. میتواند چیزها را از حالتی به حالت دیگر در آورد و از گونهای به گونهای دیگر تبدیل کند. میتواند تغییر و تحول ایجاد کند، خام را پخته کند مایع را بخار یا جامد را مایع کند، منبسط کند، انواع فعل و انفعالات شیمیایی را ایجاد یا تسهیل کند و حتی ناپاک را پاک گرداند. ایجاد بسیاری تغییرات ظاهری و باطنی در یدِ قدرت آتش است، پس اگر کلام هم مانند آتش باشد میتواند دگرگون کند و چیزی را به چیز دیگر تبدیل نماید. ظاهریترین دگرگون کنندگی کلام را در همین زندگی روزمره بارها شاهد بودهایم، مانند زمانی که کسی با کلامش حال خوبِ ما را بد یا حالِ بد ما را تبدیل به حال خوب کرده. مثال عمیقتر این دگرگون سازی که در آینده بدان خواهیم پرداخت کلام کیمیاگری است که حتی ماهیت چیزها را میتواند تغییر دهد و از مس طلا بسازد.
اما در بارهٔ بٌعد دگرگون کنندگی کلام در کتب مقدس نیز مثلهایی آمده نظیر:
وقتی حضرت عیسی (ع) به اورشلیم باز میگشت در کنار جاده درخت انجیری دید. جلو رفت میوهای از آن بچیند، اما جز برگ چیز دیگری بر درخت نبود پس گفت: "دیگر هرگز از تو میوهای عمل نیاید، بلافاصله درخت خشک شد."(متی/۲۱)
ویا "... پس آن عدهای را که در ساحل گردآمده روانه کردند و با همان قایقی که عیسی (ع) در آن نشسته بود، به راه افتادند... چیزی نگذشت که طوفان شدیدی در گرفت. امواج سهمگین قایق را آنچنان در هم میکوبید که نزدیک بود از آب پر شده، غرق شود. اما عیسی (ع) در انتهای قایق آسوده خوابیده بود. شاگردان سراسیمه او را بیدار کردند و گفتند استاد، استاد، داریم غرق میشویم، اصلاً هیچ به فکر ما نیستید؟ او برخاست و رو به باد و دریا فرمان داد: "آرام شو." همان لحظه باد از وزیدن ایستاد و همه جا آرامش کاملی برقرارشد.(مرقس/۴)
و نیز "... ناگهان یک مرد جذامی خود را به عیسی (ع) رساند و در مقابل او زانو زده، او را سجده کرد و به التماس گفت: ای آقا اگر بخواهی میتوانی مرا شفا ببخشی. عیسی دست خود را بر او گذاشت و گفت: "البته که میخواهم، شفا بیآب." و فوراً جذام او از بین رفت.(متی/۸)
اینک ببینیم این آتش خلاق و دگرگون کننده چه خصوصیات دیگری دارد؟ آتش هر گاه میسوزد به وجود میآورد و آنگاه که میسوزاند ویران میسازد و خراب میکند.
وقتی آتش، خود میسوزد، به وجود میآورد و خلق میکند. این حالتِ آتش، «سوختن» است، اما سوختنی که نور میآفریند، گرما ایجاد میکند و انرژی و نیرو آزاد میسازد ولی وقتی آتش میسوزاند یعنی چیز دیگری را مشتعل میکند ویرانی و خرابی به بار میآورد، پس آتش دو کارکرد دارد. کارکرد خلق و سازندگی و کارکرد تخریب و ویرانگری. پیش از این با تعبیری دیگر در بارهٔ دوگانه بودن کارکرد کلام مواجه شده بودیم(۱) که چنین بود: "کلام مانند شمشیری دو لبه میتواند زیباترین رؤیاها را بیافریند و یا همه چیز را در اطراف ما نابود سازد. یک لبهٔ این شمشیر استفادهٔ نادرست از کلام است که دوزخی واقعی میسازد و لبهٔ دیگر آن بیعیب و نقص بودن و معصوم بودن آن است که زیبایی عشق و بهشت زمینی را میآفریند."
شباهت آفرینش زیباترین رؤیاها با لبهٔ یک شمشیر به سختی قابل تبیین است و شاید چندان ملموس نباشد. اما در این تمثیل کارکردهای سازندگی و سوزندگی آتش که کلام به آن تشبیه شده ملموس و قابل درک است. چیزی که خود میسوزد تأثیر مخربی بر اطراف ندارد، مثلاً شمع تا زمانی که خود میسوزد، نور و روشنایی ایجاد میکند، اما زمانیکه آن را به مادهای سوختنی نزدیک کنیم اثر روشنیبخش آن تبدیل به تأثیری مخرب میشود و تمام مواد سوختنی اطراف خود را میسوزاند و تبدیل به خاکستر میکند. کلام هم که به آتش تشبیه شده، هم میتواند سازنده باشد و هم مخرب و ویران کننده. در کتاب مقدس نیز میخوانیم که: "زندگی و مرگ در قدرت زبان است."
حال ببینیم مصداقهای تأثیر مخرب یا سازندهٔ کلام چیست؟
کلام سازنده میتواند بر ذهن تأثیر مثبت بگذارد، به دیگران امید و اطمینان ببخشد، همچون دعا موهبتهای بسیار به زندگی ما بیاورد. میتواند باعث شادی و هدایت دیگران شود. افراد را به کارهای مثبت تشویق کند و از انجام کارهای منفی نهی گرداند. میتواند بشارت دهنده باشد و ازهمه مهمتر میتواند ما را با سرچشمهٔ هستی یعنی با خدای خود مرتبط کند. کلامی که بتواند رابطهٔ ما را با خداوندِ حی که همیشه و در همه جا حاضر است برقرار نماید بیتردید سازندهٔ همهٔ مواهب و آورندهٔ همهٔ نعمتها به زندگی ماست. چنین کلامی، کلام نورانی است و پشتوانهای بسیار بسیار محکم دارد. این کلام میتواند خلق کند و دگرگونیهای مثبت ایجاد کند و به دلیل داشتن بزرگترین حامی قادر به انجام همهٔ کارهاست.
برعکس کلام مخرب (مانند دروغ، نفرین، تهمت، غیبت، توهین و ناسزا گویی، یاوه گویی و نظایر اینها) میتواند زندگی و سرنوشت ما را بسوزاند و ویران کند، بر روابط ما با اطرافیان اثر منفی بگذارد. دلها را بیازارد و با برنامهریزی منفی ذهن ما یا دیگران، آیندهمان را ویران سازد.
در مورد تأثیر کلام بر ذهن انسان در اکثر نظریهها مطالبی موجود است. در واقع تعدادی از نظریهپردازان معتقدند که ذهن انسان سه بخش دارد: نیمه هشیار، هشیار و هشیاری برتر و این بخش نیمه هشیار همان قسمتی است که به وسیلهٔ آنچه از طریق کلام دیگران و سپس کلام خودمان دریافت میکند برنامهریزی میشود و این برنامهریزی مگر در صورتی که خود شخص آگاهانه اقدام به تغییر آن کند تا پایان عمر با شخص باقی میماند و بر همهٔ باورها، رفتارها، احساسات و آیندهٔ وی تأثیر میگذارد و همین بخش است که بیشترین تأثیر را از قدرت کلام میگیرد. متأسفانه اغلب، ذهن نیمه هشیار برنامه ریزی منفی دارد چون حتی اظهار یک کلمهٔ نامطلوب از سوی دیگران (والدین و اطرافیان ناآگاه) میتواند در ذهن نیمه هشیار کودک تثبیت شود و چنان آیندهاش را تحت تأثیر قرار دهد که به آسانی تغییر نپذیرد. هرکلام یا اندیشهای بر ذهن نیمه هشیار اثر میگذارد و با دقتی حیرتآور به عینیت در میآید. جالب اینجاست که همهٔ نظریه پردازان برای تغییر برنامهریزی منفی ذهن باز از قدرت کلام بهره میگیرند و با تکرار کلمات مثبت و سازنده تحت شرایط ویژهای تغییر این برنامه ریزی منفی را توصیه میکنند.
اینک بیاییم به کلام خود نظر کنیم. کلام ما میسوزد یا میسوزاند؟ میآفریند یا ویران میکند؟ اصلاً حرارت یا گرمایی دارد یا بیحاصل و بیفایده است؟ تا چه حد میتوان بر آفرینندگی آن افزود و از ویرانگریاش کاست؟
و تا هنوز فرصتی باقی است چگونه میتوان از سرمایهٔ بی پایان اقتدار آن بهرهمند شد؟
گردآوری و تألیف: ر. خ
منبع: نشریه علم موفقیت (شماره ۷)
پینوشت:
۱- چهار میثاق، دون میگوئل روییز
نظر دهید