تأثیر حیوانات بر سرنوشت ما (قسمت دوم)
هر کجا زندگی کنیم، تفاوتی ندارد، حیوانات در اطرافمان هستند و به این ترتیب امکان برخورد با آنها وجود دارد، اما این برخورد و ملاقات لزوماً رودررو نیست. در تعالیم همه جوامع شمنی چنین آمده که اگر حیوانی را در رؤیا ببینیم به مثابه آن است که در بیداری، رودررو با آن مواجه شدهایم. شاید هر بار که تلویزیون را روشن میکنیم، در حال پخش برنامهای در مورد یک حیوان خاص باشد. مجلهای را باز میکنیم و عکسهای آن حیوان را در آن مییابیم. ممکن است با حیوانات گوناگونی برخورد کنیم و اگر در زمان محدود و مشخصی چندین بار این برخورد رخ دهد، باید به آن توجه کنیم...
با این وجود، تعیین مفهوم برخوردهایمان مشکل است. آیا حیوانی که با آن برخورد میکنیم، فقط جزئی از محیط زیست طبیعی ما است؟ یا این که به صورت مستقیم حامل پیامی برای ماست؟ اگر چنین است، چگونه حضور حیوانات را در زندگیمان تعبیر و تفسیر میکنیم؟ تشخیص آن همیشه ساده نیست، و پاسخها همواره حاضر و آشکار نیستند. آموختن هر زبانی میتواند وقتگیر باشد و هنگامیکه نمادین میشود، باید مراقب بود که خرافاتی نشد.
برخی اوقات، پاسخها بدیهی است... از آنچه واضح است آغاز کنید و سپس به آنچه پیچیدهتر است بپردازید. اکثر حیواناتی که ظاهر میشوند بیش از حد عادی به زندگی ما مربوط میشوند. مفهوم برخورد با آنها معمولاً چند بُعدی و بازتاب چیزهایی است که در زندگی ما در سطوح مختلف در جریان است.
برخی اوقات کاملاً روشن است که حیوان مربوط به چه چیزی است. بقیة اوقات برای درک آن کمی تلاش لازم است. ما فرایند تشخیص مفهوم حیوان را با مطالعه و بررسی آن حیوان، خصوصیاتش در رابطه با مردم و پیامدهای آن در زندگیتان آغاز میکنیم.
گاهی تعداد برخوردهای تصادفیمان با حیوانات فقط کمی بیشتر از برخوردهایی است که به صورت عادی با حیوانات اطرافمان داریم. حیوانات بخشی از موجودات محیط زیست ما هستند، از این رو ممکن است دیدن آنها پیامی ویژه یا معنوی به همراه نداشته باشد. این امر بدان معنی نیست که آنها فاقد مفهوم هستند. برخی اوقات حیوانات صرفاً به عنوان تذکر دهندة شگفتیهای موجود در طبیعت هستند.
اهمیت حیواناتی را که هر روزه در محیط اطرافمان میبینیم نباید نادیده گرفت. این حیوانات در همان محیطی که ما در آن به سر میبریم، زندگی میکنند و بسیار خوب با آن سازگاری یافتهاند. به همین جهت میتوانند به ما بیاموزند چگونه در این محیط، زندگی موفقتری داشته باشیم.
چگونه میان حیواناتی که برخوردمان با آنها به دلیل محیط زیست مشترک است و حیواناتی که در واقع ممکن است «حیوانات روح۳» ما و «توتمها۴» باشند و در آن مقطع خاص زمانی برایمان اهمیت ویژهای داشته باشند، تفاوت قایل شد؟ آیا هر دو یک چیز مشابهند؟
تجربه در این مورد راهگشاست و برخی اوقات نیز فقط باید «درک درونی» را پرورش داد. با وجود این، دو نشانة واضح و محسوس وجود دارد که میتوانند ما را یاری دهند.
۱ - به رفتارهای غیرمعمول و غیرعادی توجه کنید.
۲ - اگر حیوان دارای مفهوم است، خود را به شیوههای مختلف و بیش از یک بار نشان میدهد و این برخوردها به فاصلة نزدیک از هم رخ خواهد داد. به عنوان مثال جغد به ندرت دیده میشود. آنها شب شکار هستند و بسیار خوب استتار شدهاند. شنیدن صدای جغد، متداولتر است. اینکه جغدی را آن هم در طول روز ببینیم، نشانهای متقن از این است که حیوان برایمان پیام مهمی دارد؛ و اگر چنین امری چند بار در طول یک هفته یا حدود آن اتفاق افتد، دارای مفهوم است.
حیواناتِ روح
بخشی از آیین شمنی با انرژیهای کرة زمین و همه اَشکال حیات روی آن، مرتبط است. در این رابطه استفاده از تصویر جانوران به نحو مؤثری انجام میشود. در شرق چنین معروف است که از طریق پاها میتوان به بهشت راه یافت. با ارتباط برقرار کردن با انرژیها و ریتمهای زمین، به زندگی خود انگیزه بیشتری میبخشیم.
حیوانات، انسانها را مجذوب خود میسازند، زیرا با زمین پیوندی معنوی دارند و میتوانند نمادهایی بزرگ از قدرت و انرژی باشند. باوری ناخودآگاهانه وجود دارد مبنی بر اینکه حیوانات، انعکاس و مظهر نیروهای بنیادین و «بیهمتا۵» در عالم و یادآور منشأ اصلی که از آن به وجود آمدهایم، هستند. میتوانیم با استفاده از اطلاعات مربوط به جانوران، در مورد خودمان مطالبی بیاموزیم و انرژیهای منتسب به آنها را به واقعیت مبدّل نماییم.
حیوانات نقش عمدهای در تکامل (روحی) معنوی ما دارند. در بسیاری از افسانهها و حکایات، حیوانات سخن میگویند، پیامهایی میرسانند و مخاطب را به راهی که منتهی به آگاه شدن قهرمان شده است، فرا میخوانند. حیوانات با هدایت افراد در پهنة زندگی، جزئی از فرایند سیر و سلوک هستند.
حیوانات راهنما ما را در شکستن سدها و پذیرا شدن چیزهای جدید، یاری میدهند. کارل یونگ چنین اظهار داشته بود که حیوانات نمایانگر ناخودآگاه هستند و همگی متعلق به مام زمین هستند. برقراری مجدد پیوند با مام زمین، بخشی از جستجوی معنوی است، چیزی که شاید در زندگیمان به فراموشی سپرده شده است.
این کافی نیست که تصور خود را از حیوانات، خام و ابتدایی نگاه داریم. باید با تصدیق و پذیرفتن این امر که همة اشکال و صور حیوانی، مظهر نیروهای بنیادین هستند، روح تازهای به کالبد آنها بدمیم. این نیروها ویژگیها و تظاهرات خاص خود را دارند که از رفتارهای طبیعی و فعالیتهای خود حیوان نمایان است.
با وجود آنکه بشر در دنیای معاصر پیوند فطری خود را با ریتم و الگوهای طبیعت از دست داده یا به فراموشی سپرده است، هر یک از ما باز هم قادر هستیم برای بهبود زندگیمان، این پیوندهای حسی را تقویت کنیم. هر جانوری نمایانگر الگوی نیرویی خاص است و ما با همسو ساختن خود با آن حیوان، خود را با الگوی نیرویی که در او جریان دارد، همسو میسازیم.
آیین شمنی به ما میآموزد که همة اشکال حیات میتوانند به ما درسی بدهند. با بررسی و مطالعه در مورد حیوانات، پرندگان، حشرات، خزندگان، دوزیستان و غیره، مطالبی دربارة ماهیت خصوصیاتی که آنها بر خویشتن ما و زندگیمان منعکس میکنند، میآموزیم. این امر زمانی که حیواناتی را که حقیقتاً برای شخص ما در رابطه با روح و معنویت هستند، مییابیم، از اهمیت ویژهای برخوردار است. هر چه بیشتر دربارة آنها بدانیم، بیشتر به نیروهای بنیادین که از طریق آنها بر ما تأثیر میگذارند، احترام خواهیم گذارد. به خاطر داشته باشید که هرگونهای، خصوصیات ویژة خود را داراست. ممکن است یک مورچه به اندازه یک خرس جذاب و جالب توجه نباشد اما مورچه موجودی ساعی و پرتلاش است و نیرویی به مراتب فراتر از اندازهاش دارد.
هنگامی که به حیوانی ارج و احترام میگذاریم، در حقیقت به جوهر خلاقی که در پس آن است، ارج مینهیم. نمیبایست چنین اعتقاد داشت که این حیوانات تجسم هوشیاری خلاق هستند، اما نیرویی در پس آنهاست که به زندگیمان دعوت کردهایم و در خلال آن آشکار میشود.
افسانهها و حکایات مملو از حیواناتی است که درسی میدهند، و راهنمایی یا محافظت میکنند.
تصویر حیوانات
تصاویر و برخورد با حیوانات نشانههای معتبری در زندگی ما هستند. برخی اوقات کشف کردن مفهومشان دشوار است، اما تردیدی وجود ندارد که آنها بخشی از قوة تصور ما را تحریک میکنند، امکاناتی را که در ورای جریان عادی زندگی وجود دارد به ما مینمایانند و بدین صورت به آزادی ذهن کمک میکنند. از طریق آنها به آنچه که «جان هوستون۶» از آن به عنوان «وسوسه شدن» یاد میکند، میرسیم.
روزگاری بود که بشریت خود را جزئی از طبیعت و طبیعت را جزئی از خود میدانست. خواب و بیداری تفکیکناپذیر بودند. حیوانات و انسانها جداییناپذیر بودند. آنچه عادی و طبیعی بود با آنچه خارقالعاده بود، درهم میآمیخت. شمنها از نمادها و تصاویر حیوانات و طبیعت برای بیان و ابراز این وحدت و آموزش تدریجی نوعی تجربه فراشخصی استفاده میکنند. توتمهای حیوانی ما را یاری میدهند تا خود را جزئی از عالم بدانیم.
توتم، هر شیء، موجود طبیعی یا حیوانی است که ما با آن احساس قرابت بسیار و پیوستگی میکنیم و وجود و نیروی آن به طریقی با زندگی ما ارتباط دارد. برخی از آنها بازتاب نیروهایی هستند که فقط در فاصلة زمانی کوتاهی عمل میکنند. آنها از بدو تولد تا مرگ و پس از آن همراه ما میمانند و نمادها به نیروهای شخصی ما برای یکپارچه شدن، تغییر یافتن و بیان خویشتن، تبدیل میشوند.
حیوانات با انعکاس جنبة احساسی زندگی بشری، اغلب خصایل فطری و طبیعیمان را که باید بر آنها چیره شد، نظارت کرد و به عنوان ابزار قدرت مجدداً از آنها سود جست، منعکس میسازند و به این ترتیب نقش بسیار مهمی در «نمادشناسی۷» ناخودآگاه ما ایفا میکنند. حیوانات نمادهای قدرت بنیادین بیهمتایی هستند که هنگامیکه دیگر عقل محض به کارمان نمیآید، میتوانیم بیاموزیم و بر آن تکیه کنیم.
پوشیدن پوست حیوانات و پوشش پرندگان یا استفاده از نقابهایی که برای احترام و بزرگداشت حیوانات درست شده و کلاً در آمدن به هیئت حیوانات، نماد و نشانهای است از آراستن خود به خرد و سرشت اصلی آنها.
حیوانات روی خشکی اغلب نماد باروری و خلاقیتی هستند که میبایست در فرایند تکاملی ما مجدداً ظهور کند. هرگونه جانوری، دارای خصوصیات و قدرتهای مخصوص به خود است تا به ما یادآوری کند که باید بیاموزیم نیروهایی را که در همة ما وجود دارند آگاهانهتر، آشکار و متجلی نماییم. آنها پلی میان آنچه طبیعی و عادی است با آنچه ماوراءالطبیعی است، هستند و چشم ما را بر روی حقایق این دو عرصه میگشایند.
در میان اساطیر و داستانها پرندگان اغلب نماد روح هستند. توانایی پرواز در آنها نشانگر توانایی عروج ما به یک هوشیاری جدید است که با ایجاد ارتباط میان قلمروهای فیزیکی و آسمانی حاصل میشود. پرندگان، بیداری را با خواب پیوند میدهند. به همة ما توانایی به پرواز درآوردن مرغ خیال اعطا شده؛ این جملهای است که اغلب برای توصیف رؤیاها و تخیلاتمان به کار میرود. هر پرندهای به عنوان توتم و «جانور روح۸»، دارای خصوصیات ویژه خود است، اما همة آنها به الهام و امید بخشیدن و طرح افکار جدید، کمک میکنند.
آبزیان در خواب یا بیداری، با مرتبط کردن ما با حقیقت زندگی رؤیایی، نقش یک توتم فعال و پویا را ایفا میکنند. آب، نماد تجربه سطح سماوی است که بخش عمدة تجارب سماوی در رؤیاهایمان نمایان میشوند. بسیاری از اسطورههای زندگی که از آبهای اولیه اصلی میجوشد، ما را به مبدأمان رجعت میدهند. آب، عنصر حیات و جهان آفرینش و مظهر الگوی مؤنث مادر الهی است.
هنگامیکه رؤیا میبینیم یا از قوه تخیل استفاده میکنیم، جنبة مؤنث، درک مستقیم و خلاق است که جان میگیرد.
ماه که نماد نیروی مؤنث است، جذر و مد را در روی کره زمین ایجاد میکند، و حیات موجود در آب مطالبی در مورد جذر و مدهای سطوح مختلف زندگی خودمان به ما میآموزد.
ماهیهای گوناگون و سایر اشکال حیات موجود در آبها، توتمهای پویایی را تشکیل میدهند. در اساطیر کهن، حکایات و تعلیمات مذهبی، آنها اغلب نشانگر هدایت و راهنمایی حاصل از مکاشفه و درک مستقیم هستند. . به طور مثال صدف نشانگر قدرتهای آب و نیروی مؤنث است و اغلب نماد سفری به آن سوی دریا، به سمت یک زندگی جدید است؛ شیپور آمادهباشی است که برای یک زندگی جدید نواخته میشود، همانند صدای شیپور در یک صدف حلزونی شکل.
حشرات و عنکبوتیان نیز بخش بزرگی از طبیعت را به خود اختصاص میدهند. بسیاری از آنها با داشتن سوابق تاریخی کهن در اساطیر، حیوانات روح مؤثری هستند. اکثر مردم به حشرات به چشم آفت و بلا مینگرند، اما آنها نمایانگر نیروهای تأثیرگذاری هستند که ما قادر به همسو ساختن خود با آنها هستیم و نقش مهمی در زنجیره حیات ایفا میکنند.
خزندگان و دوزیستان از قدیمیترین مخلوقات این سیاره هستند. آنها نیز مانند سایر موجودات خونسرد تحت تأثیر دمای محیط پیرامون خودند. ظاهر شدن آنها اغلب نشان از حساسیت ما به دنیای اطراف و تواناییمان در تطبیق دادن خود با آن محیط دارد. دوزیستان بخشی از زندگیشان را در خشکی و بخشی دیگر را در آب میگذرانند. آنها ساکن دو دنیا هستند و میتوانند ما را در افزایش قابلیتهایمان در آمیختن قلمروهای مادی و معنوی، مذکر و مؤنث، بیداری و خواب یاری دهند.
مشترکات مهم
هنگامیکه به بررسی تعلیمات آیینهای مختلف در مورد حیوانات روح میپردازیم، به موارد شگفتانگیز مشابه و وجوه مشترک در آنها برمیخوریم. این وجوه مشترک بینش وسیعی در مورد حیوانات، طبیعت و رابطة ما با آنها در اختیارمان قرار میدهد.
همة آیینها چنین اظهار داشتهاند که هر حیوانی دارای روح است. الزامی نیست اعتقاد داشته باشیم که حیوانات صاحب شعور خلاقی هستند، اما میتوان پذیرفت که نیرویی معنوی، حیوان را به درون زندگیمان وارد کرده است. بسیاری از مواقع، راهنماهای معنوی و فرشتگان نگهبانمان به هیئت یک حیوان درمیآیند تا ما را در درک نقشی که آنها در زندگیمان ایفا خواهند کرد، یاری دهند. تنها با بررسی و مطالعة این حیوانات، واقعاً به این امر پی میبریم.
همة آیینها به پیروان خود چنین آموختهاند که هیچ حیوانی بر دیگری برتری ندارد، هیچکدام نیز روحانیتر از دیگری نیست. هر حیوانی دارای خصوصیاتی منحصر به فرد است و اگر حیوانی در زندگی ما نمایان شده، به این علت بوده که خصوصیاتش در آن برهة خاص، بیشتر به کار ما میآمده و مناسبمان بوده است. این گرایش و تمایل در جامعة غربی دیده میشود که برخی از حیوانات را فریبندهتر یا روحانیتر و بهتر از سایر حیوانات بینگارند.
آیینهای گوناگون به پیروان خود چنین آموختهاند که حیوانات دارای قدرتهای متافیزیکی هستند. هر حیوانی خصایل و استعدادهای خاص خود را داراست و از این قابلیتها و مهارتها برای بقا سود میجوید. ظهور یک حیوان به ما یادآوری میکند که ما نیز مشابه این قابلیتها را دارا هستیم. ممکن است حیوانی یک روز، یک ماه یا یک عمر با ما باشد. ممکن است حیوانی خود را در معرض دید ما قرار داده تا به ما در تصمیمگیری کمک کند یا جریان مناسب و صحیح وقایع و امور را به ما نشان دهد و به ما کمک کند ببینیم چه صفات و خصوصیاتی را لازم است هماکنون در خود تقویت نماییم.
آیینها به پیروان خود چنین آموختهاند که امکان دارد بیش از یک حیوان وابسته به روح داشته باشیم. در مدت عمرمان حیوانات متعددی به ما قدرت خواهند بخشید. حیواناتی که با ما ارتباط روحی برقرار میکنند، همواره متعدد خواهند بود، زیرا در طبیعت هیچ چیز به خودی خود و بیعلت وجود ندارد. میان همة چیزهای دنیای طبیعی ارتباط متقابل و وابستگی وجود دارد. علف، نور خورشید را جذب میکند، ملخ از آن تغذیه میکند، قورباغه ملخ را میخورد، مار، قورباغه را و شاهین، مار را شکار میکند. همه چیز به یکدیگر گره خورده است. ما همیشه میخواهیم آنچه را که حیوان میخورد و آنچه که حیوان را میخورد ببینیم.
آیینها به پیروان خود چنین توصیه کردهاند که باید دامنة رابطه با حیوان را توسعه دهید و آن را تکریم کنید. تا حد امکان در مورد آن بیشتر بیاموزید و از چگونگی خصوصیات، رفتارها، سازگاریاش با محیط و غیره... اطلاع پیدا کنید. باید دریابید چه کاری را میتواند انجام دهد و چهکاری را نمیتواند. صرف این که این حیوان در زندگیتان ظاهر شده، دلیل بر این نیست که اکنون بهترین دوست شماست. برقرار کردن ارتباط به زمان احتیاج دارد. باید برای کار کردن با حیوان و استفاده از خصایل آن، شیوة مخصوص به خود را بیابید.
همین که با یک حیوان رابطة خوبی برقرار کنید، او راه را برای ایجاد ارتباط با سایر حیوانات هموارتر میکند. هر حیوانی که به زندگیتان وارد میشود، چیزی جدید به آن اضافه میکند، چیزی که سایرین نمیتوانند به آن ببخشند.
وجوه اشتراک میان آیینها
* هر حیوانی دارای یک روح است.
* هیچ حیوانی بر دیگری برتری ندارد یا روحانیتر از دیگری نیست.
* هر حیوانی دارای قدرت متافیزیکی است.
* ممکن است بیش از یک حیوان روح داشته باشیم.
* باید با آن حیوان رابطه برقرار کنیم.
تشخیص دادن حیوانات روح
ضمن بررسی تعلیمات بسیاری از آیینها در مورد حیوانات روح، در آنها به وجوه مشترکی در زمینة چگونگی تشخیص این حیوانات برمیخوریم. این تعلیمات امروزه نیز صادق و معتبر هستند و برای کار از نزدیک با حیوانات و همه طبیعت نقطه شروعی محسوب میشوند.
در فرهنگ سرخپوستی آمریکا و گروههای معاصر و شهرنشین شمنی، افراد چنین عقیده دارند که برای شناختن حیوان روح واقعی، باید به نیروی خیال و تصور روی آوریم. این رسمی مؤثر، با فواید بسیار است، از جمله برخورد با حیوانی که با ما میتواند ارتباط معنوی برقرار کند. اما راههای آسانتری نیز برای تشخیص دادن و یافتن حیوانات روح خودمان وجود دارد. میتوانیم با بررسی حیواناتی که همیشه ما را مجذوب خود کردهاند و توجهمان را جلب میکنند، آغاز کنیم. طبق یک اصل قدیمی، «کند همجنس با همجنس پرواز»، ما به سمت حیوانی که سطح ارتعاشاتش حدوداً با ما یکسان است جذب میشویم. بهخصوص ببینید که در زمان کودکی به سمت چه حیواناتی کشش داشتید (از طریق تلویزیون، باغ وحش، پارکها یا دیگر منابع).
اگر صاحب فرزندانی هستید، دقت کنید به سمت چه حیواناتی کشیده میشوند. آنها را به بازدید از باغ وحش یا یک پارک طبیعی ببرید. در پایان بازدید از دیدن کدامیک از حیوانات بیشتر هیجانزده بودند؟ اگر بیش از یک فرزند دارید، اغلب به سمت حیوانات مختلفی جذب میشوند. با مطالعه و بررسی دقیق این حیوانات به بینش ویژهای در مورد شخصیت و خلاقیت فردی کودکانمان دست مییابیم.
همچنین در همه آیینها آمده که اگر حیوانی را در رؤیا ببینیم، مانند این است که در زمان بیداری واقعاً با آن برخورد کردهایم. باید آن را مورد مطالعه قرار دهیم. نکته جالب در مورد حیوانات رؤیت شده در رؤیا این است که با مشاهده محل وقوع سناریو و این که چه فرد دیگری نیز در آن حضور داشته، میتوانیم ذهنیتی در مورد اینکه این حیوان به کدام بخش از زندگیمان مربوط میشود، به دست آوریم.
حیواناتی را که در حیاط پشت خانهتان یا در محیط پیرامون شما وجود دارند، بررسی کنید. شما با آنها دارای یک محیط زیست مشترک هستید. از این رو آنها میتوانند مطالبی را در مورد اینکه چگونه در آن محیط، زندگی موفقتری داشته باشیم، به ما بیاموزند. اغلب آیینها نیز در سرتاسر دنیا چنین اظهار داشتهاند که حیواناتی را هم که از آنها وحشت داریم، راهنماهای بالقوه توتمهایمان هستند. ترسها و تردیدهای ما شکل یک حیوان را به خود میگیرند و تا زمانیکه با آنها کنار نیاییم، کامل نیستیم.
نمیتوانیم زندگی را بدون ایجاد سایه سپری کنیم. در صورت بروز ترس، بهترین کاری که میتوان انجام داد این است که در کتابخانه به بخش مخصوص کتابهای کودکان برویم. اغلب کتابهای کودکانه مربوط به حیوانات، خصوصیات برجستة آنها را ارائه میدهند و در عین حال از جنبه ترسناکشان تا حد امکان میکاهند. این امر بدین معنا نیست که باید بیاموزیم حیواناتی را که از آنها وحشت داریم، در آغوش بگیریم بلکه با مطالعه آنها میتوانیم بیاموزیم که چگونه خصایل منحصر به فرد آنها را در زندگی خود به کار گیریم.
به خاطر داشته باشید که بسیاری از ترسهای ما در برابر حیوانات، ترسهایی با ریشة اجتماعی هستند که از طریق جامعه به ما منتقل شدهاند. همیشه عاشق برگزار کردن نمایش با مارها در پارک طبیعی بودهام، زیرا فرصتی بسیار مناسب برای از میان بردن باورهای غلط فراهم میکند. یکی از شایعترین این باورها آن است که مارها لزج هستند. آنها لزج نیستند؛ درخشش آنها ناشی از جنس پولکهایشان است.
برخی اوقات نمایشهایمان با مارها در اطاقی که با کاشی فرش شده بود، اجرا میشد. از بچهها میخواستم کف دستهایشان را روی سطح زمین بکشند. این کاشیهای کف، گرد و خاک و آلودگیهای زیادی را به خود میگیرند و هنگامیکه بچهها کف دستهایشان را بالا میآوردند، آنها خاکی بودند، چیزی که نالة حاکی از نارضایتی والدین و معلمان را به آسمان بلند میکرد. سپس دم مار را میگرفتم و آن را به آرامی بر روی زمین به این طرف و آن طرف میکشیدم. بعد آن را با پارچة سفیدی پاک میکردم. هیچ اثری از خاک بر روی دستمال نبود! این در وهلة نخست نشان میدهد که انسانها از مارها لزجتر هستند و سپس به آنها نشان میدهد که اگر مارها رطوبتی بر روی سطح خارجی بدنشان داشتند، قادر نبودند از میان علف و خاک حرکت کنند و بخزند.
همیشه در پایان برنامه، به بچهها اجازه میدادیم مار را نوازش کنند تا آن باورهای قدیمی از میان بروند و هر بار که مار به طرف فرد بزرگسالی که همراه بچه بود گرفته میشد، میشنیدیم که «نه، الآن نوبت بچههاست. بگذارید آنها نوازشش کنند .» خوب، این حامل پیامی است مبنی بر اینکه هنوز از مار باید ترسید. در جامعة ما والدین و سایرین بسیاری از ترسهایشان را غیرمستقیم به ما منتقل میکنند.
هیچ چیز بهتر از شناخت و اعجاب و شگفتی، ترس را زایل نمیکند. از این احساس شگفتی، از جنبش فزایندة روح که به تدریج تا رسیدن به نیروهای بنیادین طبیعت، بیدار میشود، آگاه خواهیم شد.
ایجاد ارتباط با حیوانات
فواید
● درک درست
● ارتقاء سطح آگاهی نسبت به حیوانات
* گشودن دل بر روی برکات طبیعت
* یافتن فرصت و مجالی برای حفاظت و نگهداری از حیوانات
بسیاری تمایل دارند با حیوانات و طبیعت همکوک و هماهنگ شوند. هر چند بسیاری ممکن است اعتقاد داشته باشند که رازی مخصوص یا استعدادی خداداد برای همکوک ساختن خود با حیوانات و طبیعت وجود داشته باشد. اما در واقع حیله و جادویی وجود ندارد. کسی هرگز لوحهایی با منشأ الهی که دانش سرّی ارتباط با حیوانات بر روی آنها حک شده باشد، نیافته است. این توفیق در سایه به خرج دادن صبر و حوصله و صرف انرژی حاصل میشود. این مهم با گشودن حواس و بالا بردن قدرت مشاهده آغاز میگردد.
اخیراً برآوردی مشخص کرده است که یک فرد عادی به طور متوسط کمتر از یک ساعت در هفته در فضای باز به سر میبرد. این برای من بهتآور است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که مردم بیشتر فعالیتهایشان را در محیطهای سربسته انجام میدهند. چند نفر را میشناسیم که «دستگاه مخصوص دو در جای۹» خود را در برابر پنجرهای قرار دادهاند تا در هنگام دوندگی بتوانند از داخل، محیط بیرون را نظاره کنند؟ فرض کنیم شرایط جوی بر مقدار زمانی که میتوانیم در محیط بیرون صرف کنیم تأثیر میگذارد، اما بدون بیرون رفتن واقعاً راهی برای ایجاد ارتباط با حیوانات و طبیعت وجود ندارد.
البته این بدان مفهوم نیست که گیاهان و حیوانات خانگی هیچ فایدهای ندارند و قادر نیستند به ما کمکی بکنند، اما اگر واقعاً مایل باشیم در سطحی عمیقتر با حیات وحش ارتباط داشته باشیم، باید به محلی برویم که حیات وحش در آنجا وجود دارد و برای این کار باید اوقاتی را در خارج از منزل صرف کرد (حتی اگر شده در حیاط خانه).
هوای تازه برای سلامتی کل بدن ضروری است، اما به دلایل روحی نیز به آن احتیاج داریم. هوای تازه منافذ و حواسمان را میگشاید و آنها را تقویت و پاکیزه میکند. چه در شهر زندگی کنیم و چه در روستا، بیرون رفتن از محیط خانه به طور مرتب برای تقویت حواسمان مهم است. حتی اگر در شهر زندگی کنیم که خود مأمن انبوهی از حیوانات است، باز میتوانیم در خارج از محیط منزل کارهای متعددی برای کمک به فعال شدن هر چه بیشتر حواسمان و افزایش تجاربمان با حیوانات انجام دهیم.
این را به خاطر داشته باشید که طبیعت پیوسته با ما در حال سخن گفتن است و اگر شروع به گوش دادن و توجه کردن کنیم، میتوانیم به بینش و بصیرت فوقالعادهای در فعالیتها و فرآیندهای زندگیمان دست یابیم.
در گفتار بعدی تمریناتی وجود دارد برای پاسخ گرفتن و هدایت یافتن از طریق طبیعت و حیوانات، اما چند کار وجود دارد که میتوانیم برای برقراری مجدد رابطهمان با مادر طبیعت و افزایش گفتگو با آن انجام دهیم.
یکی از این شیوهها، شیوههای ساده راه یافتن به قلمرو حیوانات در محیط زندگیمان است. این راهی است برای فراخواندن هر چه بیشتر حیوانات به درون زندگی. حواس شما را تقویت میکند و به تدریج، بیشتر از طریق حواس دیگری به جز حس بینایی از حضور آنها آگاه خواهید شد.
اگر برخی از این کارها را انجام دهید، خواهید دید که نه تنها وقت بیشتری در خارج از فضاهای بسته صرف میکنید، بلکه عجایب و شگفتیهای حیوانات را نیز بیشتر تجربه میکنید.. به خاطر داشته باشید که هر چند ممکن است حیواناتی که به دنبال این اقدامات تجربه میکنید، حیوان قدرتبخش یا راهنمای شما نباشند، اما باز هم مهم هستند. با مرتبط شدن با یک جنبه طبیعت، ارتباط باجنبههای دیگر آن به تدریج آسانتر میشود.
منبع: نشریه علوم باطنی (شماره ۲)
پینوشت:
۱- این مقاله برگرفته از کتاب «تأثیر حیوانات بر سرنوشت ما» اثر «تد اندروز»، ترجمة خانم مریم اماموردی است که به زودی توسط نشر یاهو به چاپ میرسد.
۲- منظور از حیوانات روح، حیواناتی است که میتوانیم با آنها رابطهای روحی - معنوی ایجاد کنیم.
3-Totem
4- archetypal نمونة کامل، الگوی راستین، نمونة آرمانی
5-symbology
6- John Huston کارگردان سینمای آمریکا
7-spirit animal
8- Treadmill نوعی وسیلة ورزشی است که صفحهای ثابث دارد و دونده روی آن میدود.
۹- عرفان هنگام خواب و رهایی: آیین شمن در استرالیا. نوشتة دکتر ناندیشوارا نایاک تِرو Dr. Nandisvara Nayake Thero نقل شده در کتاب شمنیسم از انتشارات نیکولسون (ویتون، ایلینویز: چاپخانه کتب عرفانی، ۱۹۸۷) ص ۲۲۷
نظر دهید