ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 5742 دفعه

گنجی که هفت در دارد

«روح آفریننده در انسان مانند گنجی است که هفت در دارد و هر در آن دسترسی به قسمتی از گنج را میسر می سازد از هر یک از درها می توان به گنج دست یافت، لکن نه به کل آن، به اندازه ای از آن، اما از در هفتم دست یافتن به تمام گنج روح ممکن می گردد. آن هفتمین عشق است که در تسلیم و وفاداری محض آشکار می گردد.»

«شعور و قدرت روح خلاقه را به هفت طریق می توان تجربه نمود و آن هفت، کلام، رؤیا و سکوت وعلم و محبت و هوشیاری (توجه) است.»

از تعالیم استاد ایلیا میم

انرژی خلاقه روحی قدرتی ذاتی است که در روح انسان به صورت راکد و منفعل نهفته شده. دانایان و ژرف‏بینان ملل مختلف این قدرت اسرارآمیز را به وضوح پذیرفته‏اند و اشارات متعددی به وجود آن و روش‏های فعال ساختن آن کرده‏اند، به نحوی که از مجموع این توصیه‏ ها دهها روش برای آزادسازی این قدرت خارق العاده و دگرگون‏کننده حاصل شده است.

در طول تاریخ و طی تجربه‏های فوق طبیعی انسان ها، این نیروی عظیم روحی به صُوَر بسیاری متجلی شده و پدیده ‏های اعجازبرانگیز بسیاری از آن ناشی گشته، که از آن جمله است: شفا دادن بیماری ها و درمان دردها؛ تسخیر روح و به فرمان درآوردن طبیعت و غلبه بر قوانین آن، مانند ایجاد باد، باران و طوفان یا متوقف ساختن آن؛ پرواز و برخاستن از زمین؛ نامرئی شدن؛ انتقال اراده و افکار به دیگران؛ ویران ساختن و ایجاد خرابی ها؛ نفرین‏های مرگبار و سلام های گشاینده؛ القاء خواب ها و خلسه‏های تحول‏زا حتی از فواصل بسیار دور؛ به کنترل درآوردن رؤیاها، دیدن رؤیاهای انتخابی و تجربه ابعاد ناشناخته در رؤیا؛ خبر دادن از غیب، دیدن باطن امور، پیش‏گویی وقایع و معنی کردن علائم ناشناخته؛ افزایش سرعت روندها، مانند روند رشد یک دانه و جوانه زدن آن در یک لحظه؛ به حرکت درآوردن چیزها و جا به جایی اشیاء؛ قرار گرفتن در جهان های ناشناخته و تجربه آنها؛ تصرف در جهان ماده؛ قدرت تحقق بخشیدن به خواسته‏های دیگران؛ زنده کردن مردگان و حیات یافتن پس از مرگ؛ تبدیل چیزهای مختلف به یکدیگر؛ ناپدید ساختن چیزها؛ اقتدار به تجسم درآوردن رؤیاها و تصورات و بسیاری از تجلیات دیگر.

باطن‏گرایان ملل مختلف تحت عناوین گوناگونی از این قدرت متحول‏کننده و تغییردهنده ذاتی یاد کرده‏اند. با وجود تفاوت هایی که در ظاهر این عبارات وجود دارد، اصلی مشترک در همه آنها مستتر است که همان اصل روح خلاق و نیروی نامحدود آن می‏باشد.

روشن‏بینان و کاشفان باطنی در برخورد با آن، که گاهی به استفاده از آن منجر می‏شد، تعابیر مختلفی را بیان کرده‏اند.

تعدد و تنوع این نامگذاری ها، خود گواهی بر این مطلب است که انرژی آفریننده روحی توسط محققان بسیاری کشف و به کار گرفته شده، اما اندازه این بکارگیری بسیار متفاوت بوده است. مطابق گزارش‏های مستند تاریخی، بعضی از تجربه‏کنندگان تنها موفق به برخورداری از ذره‏ای از این قدرت حیرت‏انگیز شده‏اند و برخی دیگر توانسته‏اند در زیر بارش های شدیدی از روح خلاقه قرار گیرند. مثلاً تجاربی وجود داشته که شخصی به واسطه این توان اسرارآمیز مرده‏ای را زنده کرده یا زنده‏ای را کشته است و همچنین تجارب مشابهی وجود دارد که شخصی با تکیه بر این نیرو، حداکثر توانسته که دردهایی ساده را التیام بخشد یا خواسته‏هایی مادی و ابتدایی را عملی سازد. اما باید توجه داشت که در هر دو نوع تجربه، اندازه این قدرت ناشناخته، نامحدود بوده لکن امکان و روش بکارگیری آن و میزان برخورداری از آن متفاوت بوده است.

نکته دیگر اینکه، کاربرد قدرت خلاقه تنها در جهت بروز پدیده‏های خارق‏العاده و کسب تجربه‏هایی از این دست نبوده بلکه امکان جهت دادن و بکار گرفتن آن در مسیرهای معلوم وجود داشته است. در چنین مواقعی، فرد با قدرت، سرعت و کیفیت بالایی به اهداف خود دست یافته و حتی توانسته است که دیگران را در راه تحقق بخشیدن به آرزوهایشان، به صورتی اساسی و راه‏گشا کمک کند.

به طور خلاصه می‏توان گفت که با وجود قدرت خلاقه باطنی، انجام هر کاری و تحقق هر خواسته‏ای امکان پذیر است. با استفاده از این انرژی آفریننده می‏توان هر تصویری را به تجسم درآورد و هر اندیشه‏ای را عملی ساخت. این نظر روشن‏بینان و دانایان کهن است و همچنین نتیجه‏ای است که بسیاری از دانشمندان علوم جدید پس از مشاهدات و تحقیقات خود آن را اعلام کرده‏اند.

به عنوان مثال محققان روسی پس از تحقیقات فراوان اعلام داشتند که قدرت خلاقیت ذهن (مغز) انسان نامحدود است و آنها در آزمایشات و مشاهدات خود نتوانسته‏اند به حد نهایی این توانایی برسند.

مدارک و شواهد بسیار دیگری دال بر وجود این نیروی تغییردهنده و دگرگون‏کننده و کارایی‏ های بیشمار آن وجود دارد که می‏توان به تجاربی که در گذشته رخ داده و در زمان فعلی نیز هر روزه در حال رخ دادن است، اشاره کرد.

در کتب مقدس و متون باطنی ادیان مختلف نیز فراوان به این موضوع پرداخته شده و بیانات بسیاری درباره اقتدار عظیم و نیروی تبدیل‏کننده روح انسان، از کلام خداوند و پیامبران الهی وجود دارد...

قدرت ظاهری انسان، نسبت به توانایی باطنی او بسیار ناچیز است. اگر توانایی و قابلیت های روح انسان را به آسمان، با هزاران میلیون کهکشانش (که حتی تصور آن برای ما بسیار دشوار است) تشبیه کنیم، قدرت ظاهری و خودآگاه انسان را می توان مانند کره زمین دانست. قطره ای آب، در برابر اقیانوسی بیکران، که خود، از به هم پیوستن هفت دریای بزرگ به وجود آمده است. اما انسان از این اقیانوس جهانی آگاهی و انرژی که همان روح خلاق است، تقریباً محروم شده و جز در موارد معدودی (که بیشتر آن هم به گذشته ها تعلق دارد) از این امکانات عظیم بی بهره مانده است.

فکرش را بکنید گنجی عظیم و باور نکردنی در دسترس انسان است، که حتی از یک مثقال آن استفاده نمی کند! گنجی که هفت در، یعنی هفت راه ورود و دسترسی دارد اما انسان، حتی یک راه آن را هم نمی شناسد و در نتیجه تمام زندگی اش در فقر و مشکل و مسئله و اندوه و نداشتن می گذرد و حتی شاید هرگز نفهمد و نداند دری در روبروی خود دارد که او را به سوی گنجی بزرگ و گرانبها هدایت می کند. اما این محرومیت از کجا می آید و چرا صاحب گنج، گاه (و بیشتر اوقات) تا آخر عمر نمی داند و در نمی یابد که گنجی بزرگ از آن اوست که بی استفاده مانده است؟

این محرومیت، نوعی خواب و رخوت و سستی است که باطن انسان را در بر گرفته، بنابراین می توان آن را به بیداری و فعّال شدگی تبدیل کرد. یعنی، باید روح خلاقه را بیدار، فعال و بارور ساخت.

هنرهای ماورائی (روح زایی) راه هایی برای فعال کردن، به کنترل درآوردن و آزادسازی روح خلّاقه است. راهی برای حرکت و جهش خود آگاهی، به بالا و تجربه فراآگاهی که همان روح خلّاقه است. از این طریق می توان قدرت، حضور و شعور روح را تجربه کرد و در نواحی بالای روح مستقر شد.[۱]

همچنین می توان گفت:

«روح خلّاق را در انسان مانند توده متراکمی از ابر غلیظ تصور کن. این ابر، چشمه قدرت آفرینندگی است. عصاره همه قدرت هایی که در آسمان و زمین است در این ابر نهفته و این ابر خود نهفته در انسان است. روح آسمان در این ابر نورانی حمل می شود و خورشید و ماه و ستارگان وجود انسان در آن مستترند.

هر چیزی که به هر نحو در ارتباط با این ابر خلّاق قرار گیرد و با قدرت آفرینندهٔ آن در تماس باشد، بارور و فعّال و دگرگون می شود. و هرگاه دعاها و قصدها و کلام انسان، و رؤیاها و آرزوهای او بتوانند از این ابر خلّاقه تغذیه کنند، به تحقق می رسند...

بارش های ابر خلّاقه، شفادهنده و حلّال است پس بر هر مسئله یا خواسته ای بریزد آن را شفا می بخشد و حل می کند.

یگانه قدرت خلّاقه ای که در عالم هست مربوط به همین ابر نورانی و خلّاقه است که در درون تک تک انسان ها نیز دمیده شده و می تواند جریان داشته باشد. هر قسمتی از وجود انسان و هر موجودی که تحت بارش یا تجربه این ابر احیاگر قرار گیرد زنده می شود. ابر نورانی زاینده است و هرچه بیشتر ببارد، بارش آن بیشتر می شود و جریان آن گسترش می یابد. بدون تماس با این ابر خلّاقه، هیچ خواسته ای به تحقق نمی رسد و هیچ قصدی سرانجام نمی یابد...

اگر نگاهت را بزرگ تر کنی می بینی که در کل عالم فقط یک ابر نورانی و خلّاق هست که همه موجودات هستی غرق در آنند. همه هست ها در این هستی نامتناهی غوطه ورند لکن ارتباط آنها و نحوه برخورداری شان از آن، متفاوت با همدیگر است. شکل ابرها هم در موجودات مختلف مثل هم نیست اما اصل ابر در تمام آنها یکی است...

آبی که از ابر پایین می آید، دارای همان توان بوجودآورندگی ابر است. آن آب، شفادهنده و دگرگون کننده است و می تواند احیاء کند...

برای عده کمی از انسان ها، بارش های خوب و به هنگامی رخ می دهد و برکات و توفیقات و فیوضات الهی در زندگی شان وفور دارد. اما در اکثر انسان ها، ابر خلّاقه از بارش باز ایستاده و نمی بارد. در آنها، گاهی ابر نورانی آنقدر دور رفته یا آنکه آن انسان ها آنقدر از او دور شده اند، که ظاهراً در آسمان شان ابری دیده نمی شود... در بیشتر مناطق خشکسالی شده و رویش زندگی دیده نمی شود و فقر و بی آبی مسلط گشته گاهی هم که در آنها می بارد یا رگبار می زند یا شبنمی از آن بر زمین می نشیند، آن باران تحقق بخش، صرف قصدهای بازی گونه و کارهای غیرضروری و آشفته سازی ها می گردد...

باید به آنها گفت که از این بارش های موقت و گذرا، از این توجهات و فیوضات ابر نورانی، تنها در جهت آماده سازی شرایط، برای بارش دائمی و سرسبزی زمین زندگی و به جریان انداختن رودهای خشکیده استفاده کنید. همین باران های گاه و بی گاه را هدر ندهید. نگذارید بیهوده تبخیر شود یا در بازی ها به مصرف برسد. آن را ذخیره کنید و در رگ های روحتان به جریان بیندازید. جایی که رودخانه به زمین آب دهد، زمین زنده می شود و گیاهان می رویند. آنگاه آسمان به نیاز و درخواست آن زمین زنده پاسخ خواهد داد و ابر دگرباره و دوباره می بارد...

هر چقدر روح به حالت ریح که روان و سیال است نزدیک تر باشد، به طبیعت خلّاق و الهی خود نزدیکتر شده و امکان او برای تحقق روح الهی بیشتر است. انسان ها از این نظر به گروه های مختلفی تقسیم می شوند. قالب روح خلّاق، که قدرت و شعور آن نامحدود است، در درون انسان ها ممکن است مانند سنگ و خاک باشد، یا مانند یخ، یا آب، یا بخار، یا آتش یا صوت یا نور. که هر یک از این حالات نیز، خود دارای درجاتی است.

... آن که روحش در نور استقرار دارد و آنقدر روح سیال و جاری شده که به نور شبیه گشته و لباسی از نور بر تن کرده، او تواناترین، کامل ترین و داناترین موجودات است. او بر همه موجودات عالم برتری و اقتدار دارد. در حالت نور، روح خلّاق قادر است به وضوح خود را و قابلیت های خارق العاده و کیهانی خویش را آشکار نماید و دست به هر کاری بزند. حتی اگر آن کار، معجزه و غیر ممکن به نظر برسد...

باد باید بوَزد و ابر را به حرکت در بیاورد. این وزیدن از دمیدن دوباره روح الهی در انسان حاصل می شود... باید نَفَس ِالهی را از نَفْْس دریافت نمود و روح الهی دوباره یافت. اگر باد بوزد ابر به جریان می افتد. آن را به صورت مه پایین می آورد و همه چیز را در معرض آن قرار دهد. توجه به حضور خدا و بازگشت به او. باد می وزد و ابر می بارد اگر زمین متوجه آسمان شود. اگر زمین رابطه خود را دوباره با آسمان بازیابد... آن خاک مرده مثل هرزه ها شده. شوهران زیادی دارد اما در حقیقت تنها و بی کس است. زیرا همه چیز او و همه کس برای او آسمان است و در آسمان است. او باید پیوند خود را با همسر حقیقی اش، با آسمان برقرار کند و به همه همسران موهوم و یاران دروغین اش نه بگوید و دیگر چیزی نگوید. انسان خاکی باید همه رفیقان زالو صفت و خونخوار را از زندگی خود بیرون براند و همه درها و روزنه های زندگی خود را بر ابر نورانی بگشاید و بروی آسمان باز کند...

... روح چون خورشیدی زندگی ساز است که در هزاران پرده پیچیده شده و در تاریکی پیرامون خود ناپیدا گشته. و روح زایی پاره کردن این حجاب های پوشاننده نور است.

روح زایی خلاقیت روح است و روح خلّاقه را به آشکاری رساندن و برخورداری از آن. از قوه به فعل آمدن روح است. روحی که الهیست و از روح خداوند در انسان دمیده شده...

روح زایی روح دانیست و این واقع نمی شود، مگر با یکی را یافتن و یکی را دانستن و یکی را زیستن...»

پس روح زایی (که بنیانگذار تعلیمات آن، ایلیا میم، معلم بزرگ علوم باطنی می باشد) همان جریان یافتن روح خلّاقه است و آزادسازی حضور و شعور و قدرت آن، از سه راه امکان پذیر است.

اوّل، از بالا به پایین که این براساس بارش هاست... و طی روندی طبیعی و خودبخود است...

براساس اسرار است بنابراین قانون اسرار هم درباره آن صادق است. پیش بینی ناپذیر است. معلوم هم نیست که دقیقا کی هست و کی نیست. تحت چه شرایطی رخ می دهد و چگونه عمل می کند... مثل هوای ابری و باران و برف است. که بارش آن قطعی است اما چه اندازه، تا کی، به چه کیفیتی و چرا، معلوم نیست...

دوّم، از پایین به بالاست. آن سعی و تلاش خودآگاه است. به اراده فردی متکی است. این راه به برنامه ریزی و انضباط نیاز دارد...

... آنجا تسلط و مهارت می خواهد. کنترل ذهن می خواهد. گاهی تمرکز، گاهی توقف فکر و سکوت. آنجا باید هماهنگی و همسویی لازم را ایجاد نمود. با روش های گوناگون. آنجا تمرین لازم است و دوباره تمرین...

سوّم، از پایین به بالا، و آنگاه از بالا به پایین است...

از کجا معلوم که کسی که رو به بالا می رود ناگهان خود را در حالتی نیابد که دارد رو به پایین می رود. رفتن و نیفتادن؟[۲]

در بسیای از مکتب های باطنی، طرق هفتگانه روح (سطوح هفتگانه روح یا روح هفتگانه) به عنوان یکی از مبناهای تئوری و عملی، تفسیر کننده بسیاری از پدیده های باطنی می باشد.

طرق هفتگانه روح، هفت طریقی است که روح خلّاقه از طریق آنها عمل می کند؛ به عبارتی قدرت و شعور روح از این هفت عامل بنیادی حرکت رو به تعالی خود را طی می کند. این هفت طریق روش هایی است که روح از طریق آنها تجربه می شود. یعنی با استفاده از آنها می توان به نواحی هفتگانه روح رسید و آنها را تجربه نمود...

با توجه به اصل «طرق هفتگانه روح» می توان گفت که قدرت ها و اقتدارات روحی انسان با استفاده از «هفت خط سیر» قابل آزاد شدن است.

اولین طریق انسان، کلام است و شناخته شده ترین کاربرد این طریق در تحقق آرزوها و قصدها، دعاست.

رؤیا، مشاهده، محبت (و...) از دیگر اصول هفتگانه روح محسوب می شوند. به عبارتی همان طور که می توان از طریق کلام و با قدرت کلمات به خواسته ها دست یافت، به واسطه قدرت رؤیا، مشاهده، محبت و دیگر اصول هفتگانه روح (روح هفتگانه) نیز می توان به تحقق قصدها و آرزوها دست یافت. به زبان دیگر، از این طرق (هفت طریق) می توانیم قدرت ها و آگاهی های نامحدود و بیکران روح را مهار کرده و به کنترل درآوریم و سپس در مسیری که می خواهیم از آن استفاده کنیم.

عکس این موضوع هم صحیح است. یعنی انسان به واسطه این طرق هفتگانه که در استعاره به هفت رنگ رنگین کمان تشبیه شده، قادر است به تجربه و دریافت روح (معادل نور سفید که شامل همه رنگ هاست) نایل شود.

اینطور هم می توان وارد موضوع شد:

در روح... می توان هفت ناحیه را متصوّر شد. پس اگر شعور هفت نوع است، دانایان نیز به طور کلی هفت گروه اند...

عده ای با کلمات دانسته اند و دانسته خود را نیز از کلمات آموخته اند. اینها متفکرند...

و می توان گفت که یکی از طرق تجربه شعور و قدرت روح خلاقه، کلام است.

عده ای دیگر از رؤیاها می آموزند و دانایی شان به واسطه معرفت رؤیاست.

و رؤیا نیز یکی دیگر از طرق تجربه شعور و قدرت روح خلّاقه است.

بعضی مشاهده گرند. اینان می بینند و از این بینایی است که درمی یابند. هوشیارند و این هوشیاری از نگاهشان است.

شعور و قدرت روح خلّاقه در اینها از طریق هوشیاری (توجه) تجربه می شود.

گروهی دیگر به ظاهر خاموش اند. به سکوت رفته اند و آنچه می دانند از ناگفته هاست بنابراین امکان بیان یافته خویش را با کلمات ندارند. آنان در ارتباط با اسرارند. رازدان اند پس بر دهانشان قفل زده شده و درباره اسرار چیزی نمی گویند، چون تفسیری از آن ندارند.

عده ای دیگر قلبیون اند. آنها با قلب خود می دانند. حس می کنند و از همین طریق باخبرند. اصل روششان دوست داشتن است و از راه همین مهرورزی است که آگاه می شوند.

لکن همه این هفت گروه در روح دانان خلاصه می شود. روح دانان از تمام انواع شعور و قدرت هفتگانه، و از همه مراتب روح هفتگانه برخوردارند. اینها یکی دانند. یکی را دریافته اند و همه چیز را به او یافته اند. اینان از یک حقیقت نامحدود برخوردار شده اند که در همه چیز هست و همه چیز از اوست. پس هر چیز را به لزوم می دانند و هر کار را به لزوم می توانند. همذات گری، یکسان بینی و یکسونگری از ویژگی های آنان است. به سهولت قادرند خود را به جای فرد یا چیز دیگری بگذارند و از موضع آن، زندگی را تجربه کنند. در همه چیز یکی را می بینند و می شنوند. تنها یکی را پذیرفته اند و هرچه پذیرفته اند حامل آن یکیست. همه چیزشان همان یکیست و به دو و چند آلوده نمی شوند. اینان سرشار از روح الهی اند. زنده اند، و قادرند جریان های زندگی بخش را سرایت دهند و جاری سازند... انواع هفتگانه شعور در دسترسشان است. بر سکوت و رؤیا و مشاهده و تفکر... احاطه دارند لکن بنابر لزوم طریق دانایی شان در شرایط مختلف تغییر می کند اما با این حال یکی بیش نیست.

زندگی آنها تماماً لا اله الا هوست و همه حرکاتشان بر همین اصل است. کامل ترین و بالاترین، بلکه دانایی و توانایی نامحدود برای اینان است. این دانایی پاسخگوی همه نیازها و سؤالات و خواسته های بشر در همه سطوح است...

از تعالیم استاد ایلیا میم

در واقع این گروه همان هایی هستند که به تمام گنج روح دست یافته اند و کل آن در دست آنهاست. آنها از در هفتم یعنی از در عشق وارد شده اند. عشق در آنها تسلیم و وفاداری محض را آشکار کرده است، تسلیم در حدی که همه وجود خود را در اختیار معشوق قرار داده اند و اراده آنها جز اراده او نیست و از خود، هیچ خواست یا اختیار یا اراده ای ندارند.

برگرفته از کتاب کلام خلاق

شرح و تفسیر تعالیم ایلیا میم در زمینه کلام

(نشر نسیم کوثر - به کوشش: رکسانا خوشابی)

________________________________________

[۱] - برگرفته از نشریه هنر زندگی متعالی شماره ۱

[۲] - از تعالیم استاد ایلیا «میم»

نظر دهید

0