کلام اقتدار فراموش شده
همة ما در طول شبانه روز بارها از کلمات استفاده ميکنيم . براي انتقال منظور يا خواستة خود به ديگران ، براي بيان احساساتمان، احساسات مثبت يا منفي يا حتي احساساتي بسيار ظريف و نهفته .
گاه ، با خودمان حرف ميزنيم يا به اصطلاح با کمک کلمات ، به صداي بلند فکر ميکنيم يا به گفتگويي دروني و صامت با خود مشغول ميشويم .
اکثر ما ، کلمات را به کار ميبريم بدون آن که آنها را بشناسيم و بي آنکه از اقتدار کلام خود آگاه باشيم ، در هر زمان و هر جايي ، آن را به کار ميگيريم و جاي افسوس دارد اگر هرگز ندانيم کلام چه قدرتي دارد و چه قدرتي ، ميتواند داشته باشد .
حتي وراي کيميا
براي اکثر ما پيش آمده که با کسي صحبت کنيم که بتواند تأثير قابل ملاحظهاي بر افکار و اعمال ما بگذارد . کسي که به زعم ما کلامي گرم ، دلنشين و اثر بخش دارد و ميتواند به سادگي ديگران را به وسيلة کلام ، با خود و با افکار و عقايدش همراه کند يا براي لحظاتي ما را به فکر فرو برد ، تشويق به انجام کاري کند يا نظرمان را به نحوي باورنکردني تغيير دهد .
اما آيا برايتان پيش آمده که با کسي مواجه شويد که بتواند با کلام خود ، کاري عجيب و خارق العاده انجام دهد ؟ مثلاً شيئي را به شيئي ديگر تبديل کند ؟! و يا بتواند به وسيلة کلام خود ، از « هيچ » ، چيزي خلق کند ؟!
وقتي ميخواهيم از قدرت کلام ، سخن بگوييم عادلانه نيست تنها به آنچه خود در حوزة کلام ، بدان باور داريم يا قادر به آنيم ، بسنده کنيم .
مطالعه و بررسي پيشينة ديني و مذهبي و روايات بر جاي مانده از بزرگان و اولياي الهي ، نشان ميدهد که قدرت کلام ، چيزي است وراي برداشتهاي سطحي و عاميانه ما از آن .
کلامي با اين اقتدار ، که چون ميگويد « باش» ، « مي شود »1 و چون فرمان ميدهد« موجود شو » ، پس « موجود مي شود » 2 ، کلامي که مرده را زنده ميکند 3 ، درخت بي باروبر را براي ابد ميخشکاند 4 و بيماران لاعلاج را شفا ميدهد 5 .
پس جاي تأمل دارد . سخن از قدرتي بسيار بسيار عظيم است که به سادگي توسط بشر امروز ، ناديده گرفته شده است . اقتداري در دسترس همگان که با غفلت از آن ، يا با آلوده ساختنش ، خويشتن را به طرزي بدخواهانه ، از آن محروم کردهايم !
اقتدار کلام
شايد وقتي صحبت از قدرت کلام ميشود ، اين سؤال پيش بيايد که مگر کلمات و سخناني که ادا ميکنيم ، نشأت گرفته از ذهن و مغز ما نيستند و قدرت کلام هم بالطبع ، از قدرت ذهن تغذيه نميکند ؟
در پاسخ بايد بگوييم اگرچه قدرت خلاقة ذهن را کاملاً تأييد ميکنيم ، اما در اينجا قصد ما بر اين است که قدرت کلام را به عنوان قدرتي مختص خود کلام ، و جدا از قدرت ذهن مطرح کنيم و حتي از تأثير غير قابل انکار کلام بر ذهن سخن بگوييم . به همين دليل هم ، به عنوان اولين گام در شناخت کلام و قدرت تأثيرگذاري آن ، اثري را که بر ذهن انسان دارد بررسي ميکنيم .
اگرچه ماهيت کلام بهگونهاي است که ميتواند بر همه چيز ، بر همة هستي و کائنات اثر بگذارد ، خلق را دگرگون سازد و تغيير و تبديل دهد . اما فعلاً از تأثيري که بر ذهن آدمي ميگذارد ، آغاز ميکنيم .
تأثير کلام بر ذهن
براي شناخت چگونگي تأثير كلام بر ذهن ، بهتر است بيشتر دربارة ذهن و قسمتهاي متفاوت و برجستة آن بدانيم .
از ديدگاه برخي از نظريه پردازان ، ذهن انسان سه بخش دارد : نميه هوشيار ، هوشيار و هوشياري برتر .
ذهن هوشيار ، ذهن بشري است كه زندگي را به همان شكلي كه به نظر ميرسد ميبيند . در نتيجه مرگ ، بلا ، بيماري ، فقر و … را مشاهده ميكند و بر ذهن نيمه هوشيار اثر ميگذارد .
بخش نيمه هوشيار ذهن ، به وسيلة آنچه از طريق كلام ديگران ( و سپس خود ما ) دريافت ميكند برنامه ريزي شده و اين برنامه ريزي ( مگر در صورتيكه خود شخص آگاهانه اقدام به تغيير آن كند ) تا پايان عمر با شخص باقي ميماند و بر كلية باورها ، احساسات ، رفتارها و آيندة وي تأثير ميگذارد و همين بخش است كه بيشترين تأثير را از قدرت كلام ميگيرد .
هوشياري برتر به معناي ذهن الهي است كه درون هر انسان وجود دارد و قلمرو آرمانهاي عالي و عرصة طرح الهي است ( افلاطون اين را الگوي كامل ناميده است ) .
اين طرح در هوشياري برتر انسان داراي تصويري در نهايت كمال است كه معمولاً به صورت آرماني دست نيافتني ، در ذهن هوشيار جلوه ميكند .
ذهن نيمه هوشيار ، به نامهاي ناهوشيار يا ناخودآگاه نيز معروف است و ميتوان آنرا به كامپيوتري تشبيه كرد كه كوركورانه اما دقيق هر برنامهاي را كه در اختيارش بگذارند ، اجرا ميكند .
متأسفانه اغلب ، ذهن نميه هوشيار برنامه ريزي منفي دارد چون حتي اظهار يك كلمة نامطلوب از سوي ديگران ( والدين و اطرافيان ناآگاه ) ميتواند در ذهن نيمه هوشيار كودك تثبيت شود و چنان آيندهاش را تحت تأثير قرار دهد كه به آساني تغيير نپذيرد . هر كلام يا انديشهاي بر ذهن نميه هوشيار اثر ميگذارد و با دقتي حيرتآور ، به عينيت در ميآيد درست مانند ضبط صدا بر صفحة حساس گرامافون كه هر آوا ، لحن و حتي سرفه يا مكث او نيز ضبط ميشود .
جالب اينجاست كه براي تغيير و اصلاح برنامه ريزيهاي منفي و تأثيرگذاري بر بخش نيمه هوشيار ذهن نيز از قدرت كلام بهره گرفته ميشود ( اگرچه روش هاي ديگري هم پيشنهاد شده است ) . نهايتاً زندگي هر كس تصويري عيني است از حاصل جمع اعتقادات و باورهايي كه در ذهن نيمه هوشيار او نقش بسته است پس به هر جا برود ، عيناً همان اوضاع و شرايط را با خود ميبرد .
تأثير کلمات بر احساسات
جالب است بدانيم احساسات ما نيز تحت تأثير قدرت کلام واقع ميشوند . تجربه نشان داده که اگر در گفت وگوهاي خود با ديگران، يک کلمة اصلي را تغيير دهيم ، بلافاصله تغييري در احساس آنها به وجود ميآيد که غالباً تغييري رفتاري را به دنبال دارد .
شايد باورکردني نباشد ، اما باز هم تجربه نشان داده است که با تغيير عادات کلامي و عوض کردن کلماتي که هميشه آنها را براي تشريح عواطف خود به کار ميبريم ، ميتوانيم بلافاصله شيوة تفکر ، احساس و حتي زندگي خود را عوض کنيم .
نام تازهاي که بر احساس خود ميگذاريم ، به سرعت احساس ما را عوض خواهد کرد مثلاً اگر بر احساس خشم و عصبانيت خود، نام بخشش بگذاريم به سرعت به جاي احساس خشم ، تنها احساس بخشش خواهيم داشت !
حتي اگر براي بيان خاطرات و تجربههاي زندگي خود ، از کلمات صحيح و مؤثر استفاده کنيم ، ميتوانيم نيروبخشترين عواطف را در خود بيدار کنيم . کلمات ميتوانند احساسات ما را تخفيف دهند ، يا آنها را تشديد کنند و در نهايت ، دقت و توجه ما را افزايش دهند . به عنوان مثال ، ميتوان گفت تحقيقاتي که بر روي افراد افسرده انجام شده مبين اين است که اگر آنها در معرض بر چسبهايي که در مورد بيماري افسردگي بر آنها زده ميشود قرار نگيرند ، سيستم دفاعي بدنشان به طور اتوماتيک تقويت ميشود و به سمت سلامت روان پيش ميروند .
سخن آخر
آگاهي از اقتدار کلام چيز تازهاي نيست ، قرنها پيش به خردمندان شرقي توصيه ميشده که جز کلام مثبت و سازنده ، بر زبان نياورند ، کنفوسيوس عقيده داشت شناخت انسان ، بدون شناخت قدرت کلمات ميسر نيست .
اما امروزه ما اين اقتدار را فراموش کردهايم و حتي از آن بيخبريم . کلام اکثر ما ، کلام کاذبي است پر از دروغ ، ريا ، تناقض ، انکار ، ضعف و ... و بنابراين عجيب نيست اگر روز به روز اقتدار کلاممان کمتر ميشود و تأثير و خاصيت خود را از دست ميدهد وقت آن رسيده که از در دسترسترين قابليت خود ، شاکرانه ، بهرة بيشتري ببريم و هشيارانه ، قدر و ارزش آن را دريابيم .
پينوشت:
1- سوره مريم ، آيه 35
2- سوره يس ، آيه 82
3- آيه 43 ، باب 11 ، نمل يوحنا
4- انجيل متي / 21 : وقتي عيسي به اورشليم باز ميگشت گرسنه شد . کنار جاده درخت انجيري ديد جلو رفت تا ميوه اي از آن بچيند اما جز برگ چيز ديگري بر درخت نبود . پس گفت : ديگر هرگز از تو ميوهاي عمل نيايد ، بلافاصله درخت خشک شد ....
5- انجيل متي / 9 : پسر افليجي را که روي تشکي دراز کشيده بود نزد عيسي (ع) آوردند ... عيسي رو به پسر افليج کرد و گفت : « برخيز و تشکت را جمع کن و به خانه برو » . پسر از جاي خود جهيد و به خانه رفت .
6- فلورانس اسکاول شين ، در مخفي توفيق
7- کاترين پاندر ، چشم دل بگشا
8- فلورانس اسکاول شين ، نفوذ کلام
9- شاکتي گواين ، تجسم خلاق
10- شارين کامالودين ، معجزه باور
منابع:
- چشم دل بگشا ، کاترين پاندر
- نفوذ کلام ، فلورانس اسکاول شين
- موفقيت از آن شماست ، رايشارد دني
- از دولت عشق ، کاترين پاندر
- تجسم خلاق ، شارين کامالورين
- معجزه باور ، شارين کامالورين
- در مخفي توفيق ، فلورانس اسکاول شين
- قانون توانگري ، کاترين پاندر
- با خويشتن ، شار هلمستتر
- به سوي کاميابي 2 ، آنتوني رابينز
- کليد هاي طلايي موفقيت ، حسين پورآقاسي
نظر دهید