خلاقیت چیست؟ خلاقیت چه نیست؟
در مورد چیستی خلاقیت تعاریف و تعابیر متعددی مطرح شده است که هریک به تنهایی دارای نواقصی بوده ونیاز به توضیحاتی جهت کامل شدن دارند وتقریباً تعریف جامع و کاملی که بتواند به تنهایی کلیه ابعاد مطرح دراین موضوع رادرخود داشته باشد، ارائه نشده است. امااین تعاریف و تعابیری که هریک قسمتی از قسمت های مطرح دراین موضوع رابیان می نمایند، درکنار یکدیگر فهم و درک قابل قبولی ازچیستی خلاقیت ارائه می دهند. ازاین رو در راستای تلاش جهت انتقال فهم مناسبی از چیستی خلافیت وتعریف یک عمل خلاق، به مروربه تعدادی از این تعاریف و تعابیر می پردازیم.
ئی. پال تورنس[۱] محقق ونویسندة کتاب های خلاقیت، درکتاب "استعدادها و مهارت های خلاقیت و راه های آزمون و پرورش آن" باتعابیری خلاقیت را تعریف می کند. از جمله این تعابیر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
• خلاقیت، عمیق ترکندن است.
• خلاقیت، دوباره نگاه کردن است.
• خلاقیت، خط زدن اشتباهات است.
• خلاقیت، صحبت کردن و گوش دادن به یک گربه است.
• خلاقیت، وارد آب های عمیق شدن است.
• خلاقیت، خارج شدن از پشت درب های بسته است.
• خلاقیت، وصل کردن دوشاخه به پریز خورشید است.
• خلاقیت، میل به دانستن است.
• خلاقیت، خوش بودن است.
• خلاقیت، ساختن قصرهای شنی است.
• خلاقیت، آوازخواندن با نت های خویش است.
• خلاقیت، دست دادن با آینده است.
این تعابیر زیبا، در واقع تلاشی در جهت توضیح دادن عملی است که شاید تا به حال هیچ وقت انجام نشده و تازه پابه عرصه گذاشته و با این ظهور خود نیاز به زیبایی را رفع نموده است.
تورنس، تعاریف کاربردی تری هم درموردخلاقیت بیان می نماید که در طی آنها درکی درباره فرآیندهای موجود در خلاقیت حاصل می آید:
خلاقیت، ساختن قصرهای شنی و سپس ساختن قصرهای واقعی است که حتی از آن فوق العاده ترند.
خلاقیت، تخیل آنچه درکره ماه وجوددارد وسپس رفتن به آنجا وبهره جوئی ازآن است.
خلاقیت، مطالعه کتاب ۲۰۰۰۰ فرسنگ زیر دریای ژول ورن، و سپس ساختن یک شهر زیردریائی است.
خلاقیت، سیر در ابرها و سپس سکونت درفضاست.
خلاقیت، درک استعدادهای بالقوه یک کودک و سپس کمک به کودک برای به فعل درآوردن آنهاست.
خلاقیت، تشکیل تصویری از آینده و سپس حل مساله آینده است.
از تعاریف اخیر چندعبارت مهم در جهت درک چیستی خلاقیت بطور مستقیم یا غیرمستقیم قابل برداشت است:
۱. خلاقیت، یک فعالیت است که پس ازیک تصور ذهنی صورت می گیرد.
۲. خلاقیت، وقتی وجودداردکه مسئله ای وجود داشته باشدو به روشنی تبین شده باشد.
۳. خلاقیت، درجریان فعالیت برای حل مسئله تبین شده حاصل می شود و بعد با پی گیری، تحقق می یابد.
۴. خلاقیت تاوقتی فعالیت اجرایی عینی شدن آن، انجام نشده باشد، خلاقیت نامیده نمی شود و وقتی مسئله بطور عینی حل شدو حل آن موردقبول قرارگرفت ونیز ویژه بودن آن کشف شد، خلاقیت نامیده می شود.
این جمله اخیر بدین معنی است که هرعملی امکان داردکه خلاق شمرده شود و حتی به صورت خاص تر، هرعملی خلاقانه است، تنها کسی پی به خلاقانه بودن آن نبرده است.
براساس تعاریف صورت گرفته، دریک کلام ساده، خلاقیت "متعارف"را می توان چنین تعریف کرد:
فرآیندی که درطی آن یک نیاز شناخته شده، تبیین شده و به شیوه ای جدید که تقریباً تا به حال به کارگرفته نشده است، رفع شود (مسئله حل شود). بعبارت دقیق تر، آنچه به صورت متعارف به نام خلاقیت می شناسیم، قلب فرآیندی است که آنرا به عنوان فرآیند حل مسئله می شناسیم. فرآیندی که در طی آن مسئله شناخته شده، تبیین شده و به روش نوینی حل گردد. این حل مسئله به روش نوین را خلاقیت گویند.
درقدیم، عمل خلاقیت را که نتیجة انجام عمل تفکرخلاق بود، نوعی عمل پست و سیر قهقرائی می دانستند و در واقع انجام تفکر خلاق و درنتیجه ایجاد خلاقیت را سیرقهقرائی درخدمت نفس برمی شمردند. اما نظریه های جدید، خلاقیت را بر خلاف گذشته قهقرائی نمی داند و آنرا عملی بسیار مفید می داند. به عنوان مثال سیلوانوآریتی[۲] خلاقیت رابه عنوان "سنتز سحرآسا[۳]" شرح داده است. وی عبارت "فرآیند سوم" را برای قائل شدن وجه تمایز این فرآیند با فرآیندهای پست (ناخودآگاه) و ثانویه (منطقی وخردگرا) بکار می برد و "رولامی" عقیده دارد فرآیندهای خلاقیت غیرعقلانی نبوده بلکه فوق عقلانی اند.
حال بپردازیم به این که:به چه کاری می توان خلاق گفت؟ شاخص های یک کار خلاق چیست؟
معروف ترین شاخصة شناساننده یک کارخلاق که اکثر افراد نیز بر آن اتفاق نظر دارند، نو و تازه بودن است. این فاکتور در نظر عده ای آنقدر مهم است که شاید آن را بعنوان تنها فاکتور مشخص کنندة یک کارخلاق برشمارند. اما این فاکتور با آنکه لازم است، اما کافی نیست چون چیزهای زیادی وجودداردکه نو و تازه است اما خلاقانه نیست از جمله یک خانه که در جای یک خانه کلنگی ساخته شده است و یا یک دست لباس جدید که از بازار خریداری می شود و به جای لباس کهنه گذشته استفاده می شود ویا هر شیء جدید که به تازگی خریداری شده باشد.
درنتیجه علاوه برنو و تازه بودن، فاکتورهای دیگری را نیز باید بررسی نمود. یکی دیگر از این فاکتورها، موضوع تناسب و ارزش است."استین[۴]" (۱۹۷۴) خلاقیت رابرمبنای این دو عامل چنین تعریف می کند:
خلاقیت، فرآیندی است که نتیجه آن یک کار تازه ای باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع شود.
"آمابیل[۵]"(۱۹۸۳, ۱۹۹۰) فاکتور دیگری را به فاکتورهای شاخص عمل خلاق می افزاید و اینکه عمل خلاق از طریق اکتشاف انجام می گیرد نه از طریق الگوریتم. (الگوریتم، عمل قانونمندی است که برای رسیدن به جواب، راه روشن و مشخص را طی می کند درحالی که اکتشاف راه معین و از پیش تعیین شده ای را تقریباً ندارد.) براین اساس، یک شیمی دان که زنجیرة ترکیبی شناخته شده را عیناً برای ترکیب تازه ای که قبلاً نبوده طی کندکارخلاقی انجام نداده است؛ هر چندکار او مفید و باارزش باشد. این درمورد هرکاردیگری از هنری گرفته تاعلمی نیز صادق است.
"مایر[۶]"(۱۹۸۳) و"وایزبرگ[۷]"(۱۹۸۶, ۱۹۹۵) تعریف ساده و روشنی از خلاقیت ارائه دادند:
خلاقیت، توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاً آنها را نیاموخته است.
بعبارت دیگر زمانی که فرد راه حل تازه ای را برای مسئله ای که با آن مواجه شده به کاربرد خلاقیت شکل گرفته است. براین اساس پاسخ ثابتی برای فردی ممکن است خلاق بوده و برای دیگری غیر خلاق باشد.
براساس صحبت های بیان شده، بطورخلاصه فاکتورهای شناسایی یک کارخلاق را چنین می توان برشمرد:
۱. نو و تازه بودن کار
۲. تناسب و ارزش
۳. داشتن حالت کشفی (مکاشفه ای) نه الگوریتمی.
در مورد خلاقیت تعابیر و تعاریف نابجایی نیز وجود دارد که بطور نادرست به خلاقیت نسبت داده می شود و براساس آنها اعمالی را که خلاقه نیستند، خلاق می پندارند.
بسته به اینکه چه تعریفی از خلاقیت را پذیرا باشیم و به عنوان اصل بپذیریم، تصورات اشتباه درباره خلاقیت آشکار و درک وفهم می شود. یکی از تعریف های جالب در مورد خلاقیت، تعریفی است که "اشو[۸]" ارائه نموده:
وی چنین می گوید:
خلاقیت چیزی است که از طریق تو آشکار می شود؛ چیزی که وقتی هرچه تو کمرنگ ترباشی آن پررنگ تر می گردد.
او می گوید: شاعرکه محو شد، خلاقیت مجال بروز و ظهور می یابد. بعد او تسخیر می گردد. به تسخیر در می آید.
او عقیده دارد: به تسخیر خداوند در آمدن، یعنی خلاقیت.
بر اساس این تعریف، بسیاری از فعالیت هایی که ماخلاقیت می دانیم، دست وپازدنی بیش نخواهد بود. به عنوان مثال سازندگی، تولید و اختراع و حتی کشف، چون در کشف هم باز ردپایی ازکاشف وجود دارد درصورتی که خلاقیت زمانی است که تو فقط هستی، همین. دراین حالت است که خداوند اگر خواست وازطریق تو آشکار شد، آنچه آشکارشده است خلاقیت است وتو به یمن این آشکاری ممکن است از طرف دیگران خلاق نامیده شوی و باز خود تو می دانی که این تو نبودی که چنین شده است.
عده ای مهارت داشتن دریک کار را شرط خلاق شدن و خلاقیت داشتن می دانند وتقریباً مهارت را بستر و حتی مساوی باخلاق بودن می دانند و آنچه راکه یک ماهر انجام می دهدخلاقیت می پندارنددرصورتی که ممکن است ماهر بودن شرط لازم باشد ولی کافی نیست. خلاقیت چیزی است که در بی عملی در اوج عمل، آشکار می گردد.
براساس این دیدگاه، خلاقیت تنهادرکارهای علمی وتحقیقاتی و یا هنری رخ نمی دهدبلکه حتی شستشوی کف زمین، البته اگر آن را عاشقانه وب اتمامی وجود انجام دهیم، چیزی ازطعم خوش زندگی را خواهیم چشیدکه بسیار به خلاقیت نزدیک است.
به طورخلاصه، تعریف هایی که از خلاقیت (توسط صاحب نظران) ارائه شده است را چنین می توان تقسیم بندی نمود: بعضی از تعریف ها، ویژگی های شخصیتی افراد را محور قرار داده و بعضی دیگر براساس فرآیندخلاق و تعریف های دیگر برحسب محصول خلاق به خلاقیت نگریسته اند. ازجمله افرادی که برحسب شخصیت به خلاقیت می نگرد "گیلفورد[۹]"(۱۹۵۰) است. او معتقد است خلاقیت مجموعه ای از توانایی ها و خصیصه هاست که موجب تفکرخلاق می شود. (ازجمله توانایی نوع دیگر دیدن، دقت، کنجکاوی، پیگیری و ...)
عدة زیادی به خلاقیت براساس محصول توجه نمی نمایند. به طورمثال "گیزلین[۱۰]" (۱۹۵۴) معتقداست: خلاقیت ارائه کیفیت های تازه از مفاهیم و معانی است.
"تایلور[۱۱]"(۱۹۸۸) معتقد است: خلاقیت یعنی شکل دادن به تجربه ها در سازمان بندی تازه.
تابه حال در مفاهیم و تعاریفی که از خلاقیت ارائه شده بُعد اجتماعی خلاقیت درنظر گرفته نشده بود. امروزه عده زیادی ازمحققان و متخصصان اعتقاد دارند ما نمی توانیم خلاقیت را بدون توجه به زمینه های اجتماعی نظر بیاندازیم.
"سیکرنتمی هالی[۱۲]"(۱۹۸۹) می گوید: مانمی توانیم به افراد و کارهای خلاق جدا از اجتماعی که در آن عمل می کنند بپردازیم، زیرا خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست.
در مطالعه ای "آمابیل"وهمکارانش (۱۹۸۸) به این نتیجه رسیدندکه محیط عامل برجسته ای از مسائل فردی است.
درمطالعه دیگری, "هنسی[۱۳]"وآمابیل (۱۹۸۹) می گویند: تحقیقات مانشان داده است عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می کنند.
نتیجه حاصل ازهمة این تعاریف بیان شده، می تواند بیانگر این واقعیت باشد که به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بُعدنگاه کرد. بُعدفردی، محیطی، فرآیندی ومحصولی به تنهایی نمی تواند بیانگر ماهیت خلاقیت باشد، بلکه همراه با آنها ما نیاز داریم به نظام اجتماعی خلاق.
بنابراین خلاقیت مجموع عوامل شخصی، فرآیندو محصولی است که در یک محیط اجتماعی درحال تعامل هستند.
مهندس علی نیازی مشوری
محقق و مدرس خلاقیت
منابع:
۱ـکتاب استعدادها و مهارت های خلاقیت و راه های آزمون و پرورش آنها از دکتر ئی پال تورنس، ترجمه دکتر حسن قاسم زاده.
۲-کتاب ماهیت خلاقیت وشیوه های پرورش آن ازدکترافضل السادات حسینی
۳ـ کتاب خلاقیت اشوترجمه خانم مرجان فرجی
[۱]E. Paul Torrance
[۲]Silvano Arieti
[۳]magic synthesis
[۴]Stein
[۵]Amabile
[۶]Mayer
[۷]Weisberg
[۸]Osho
[۹]Guilford
[۱۰]Ghiselin
[۱۱]Taylor
[۱۲]Cikzentmihalyi
[۱۳]Hennessey
نظر دهید